در مورد رسمی کردن عقدمون پدرم چند بار به پدر شوهرم گفتن ولی میگفتن حالا چندان مهم نیست من خودم وقتی بچم به دنیا اومد محضری کردم خب ما چی میگفتیم حتی خودم چند بار به شوهرم گفتم ولی چه میشه کرد فکر نمیکردم یه روز کار به اینجا بکشه
خانواده ی من اصلا طوری نیستن که بخوان دخالت کنن به نظرم دیگه بعد یکسال باید وارد قضیه میشدن چون به اوناهم گفته بود که فلان کارو انجام میده
الان دوبار بحث پیش اومده که هم خانواده ی من و هم خانواده ی ایشون در جریان بودن دفعه ی اول بعد یکماه اونا هیچ اقدامی نکردن نه شوهرم نه خانوادش حتی من یه بار به مامانش زنگ زدم ببینم نظرشون چیه گفت که اگه میخواین جدا شید ما دخالت نمیکنیم ولی بابام رفت با باباش حرف زد و رفتیم پیش مشاور والبته مشاور حقو به من داد و شوهرم از این که مشاور حقو به من داد حسابی از دستش عصبانی شد
من سوالم اینه الان با این اوضاع من پا پیش بذارم یا بشینم ببینم اونا میخوان چیکار کنن
حالم از سادگی خودم از اینکه چقدر بهش اعتماد کردم و اون اینطوری جوابمو داد بهم میخوره الان هر کسی از ماجرای ما با خبر میشه حسابی از دست اونا عصبانی میشه و میگه .....شاید باورتون نشه حتی با یکی از نزدیکترین فامیلای خودشونم که صحبت کردیم اونارو مقصر دونستنخدایا تو کمکم کن من که جز تو امیدی ندارم
دوستان برام خیلی دعا کنید