-
زندگی جون
بیا یه طور دیگه نگاه کن به شرایطتت. یه نگاه دیگه که بهتر باشه حالت
ببین. هر کسی این شانسو نداره که عشق دو طرفه به وصال رسیده رو داشته باشه. نمی دونم ولی من همچین شانسی رو نداشتم هیچوقت. اونم در قالب و فرم ازدواج رسمی. پس خوشحال باش که عاشق بودی و عاشقت بودن و با کسی زندگی کردی که هر دوتون واقعا همدیگه رو دوست داشتین. همون 3 سال هم خودش یه دنیاست.
الان به این فکر کن که تو خیلی هم خوش شانسی. چون دنیا ازت می خواد که عشق به خودت رو هم تجربه کنی و یادبگیری. همون دومی رو که قبلا نوشته بودم. تو اولی رو داشتی. خوندم عشق با اون شور و ذوقش بعد از اینکه 2 نفر به هم می رسن نهایتا 2 سال طول می کشه. بعدش تبدیل میشه به دوست داشتن عمیق تر ولی ملایم تر.
خوب الان تو به این فکر کن که اولی رو داشتی یه روزی. دومی رو هم داشته باش. سعی کن و خوشحال باش. یه بار به یکی غیر از خودت عشق ورزیدی. این بار به خودت عشق بورز. البته دوست داشتن خودمون ملایم تر باید باشه. خیلی ملایم تر و اروم تر. ولی هر کسی اینا رو نمی تونه داشته باشه. خیلی ها هیچکدومشو ندارن. بعضیا هم یکیش رو.... با دومی می تونی هر کسی رو عاشق خودت کنی.
امیدوارم مشکلاتت به خیر و خوشی حل شه :72:
-
سلام
من همیشه تاپیک های شما رو پیگیری میکنم توی تاپیک دعا شاید شما تنها کسی باشین که هر روز تو ذهنم هستین و از خدا می خوام که بهترین راه حل رو سر راهتون قرار بده.
من نظر همه ی دوستان رو نخوندم ولی جسته و گریخته یه نگاهی انداختم.
شاید یه زمانی زنانگی رفتار شما کم بوده، یه زمانی یه ایرادهایی داشتین و ... اما به نظر من مهمترین مساله شما عدم قاطعیت هست.
همسرتون مطمئنه هر بلایی سر شما بیاره شما باز هم با آغوش باز پذیراش هستین و به نظر من این آفت زندگی شماست.
همسر شما عکس العمل رفتارهاش رو تو رفتار شما نمی بینه. بدی هاش همه با خوبی جواب داده میشه.
هر از یه مدت شما میگید طلاق و از چند روز بعدش باز دوباره میشین بهترین زن دنیا. تازه عذاب وجدانم میگیرین که چرا گفتین طلاق.
از نظر من به عناون یه فرد خارجی شما همه جوره همسرتون رو پذیرفتین و حتی این تاپیک ها هم واسه این هست که بتونید تحملتون رو بالا ببرید که در مقابل رفتارهای غیرمعقول همسرتون به هم نریزید، اما من همیشه واسم این سوال پیش میاد تا کی و چرا می خواین تحمل کنید؟ چی تو همسرتون وجود داره (چه نکته یا نکات مثبتی) که با وجود رفتارهای پر افت و خیزش شما مایل به ادامه این زندگی هستین؟ شایدم باید بپرسم چه چیزی در وجود خود شما، شما رو ترغیب به این همه مقاومت میکنه؟
-
مرسی از صبای عزیز . دقیقا سوالهای ایشان سوالهای منم بودند. واقعا شما در ابتدا جذب چه خصوصیتهایی از ایشان شدین و چگونه به یقین رسیدین؟
خانواده ایشان چگونه خانواده ای هستن؟ ایا این رفتارها در خانواده همسرت نیز تکرار می شود؟
بنظر من واقعا باید برای زندگیت تصمیم حدی بگیری. تصمیمی عاقلانه ، آگاهانه و شجاعانه.
بجای اینکه در دام غصه گیر کنید باید دورنمای زندگیتون را با شرایط همسرتون و خودتون متصور شوید چیزهایی رو که قراره بدست بیاورین و چیزهایی رو که از دست میدین رو مشخص کنین و وزن هر کدومش رو در زندگیتون تعیین کنین. متوجه ظرفیتهای خودتون باشین و با توجه به ارزشی که قضیه برایتان دارد تمام راه حلهای ممکن را بررسی کنین.
نقصهای رفتاری خودتان رو بررسی کنین . شخصیت شوهرتان رو کاملا بررسی کنین. ببینین ایشان چقدر ظرفیت تغییر دارند
باید سوالهای مهمی از خودت بپرسی و برای هر کدومش پاسخ منطقی بدی.
باید به یقین برسی میشه این زندگی را تغییر داد یا نه. قرار هست چیزی تغییر کنه یا نه؟ می توانی ادامه بدی یا نه و در هر حالت کارهایی را که بلدان راه توصیه میکنند را باید انجام بدی.
این موقعیت باید تغییر کنه. هم خ انرژی بر هست هم خ ازار دهنده. در هر دومسیر دردهایی وجود داره اما قظعا دردش به اندازه بلاتکلیفی و سردرگمی نیست
در مورد پست قبلم خواستم این راهم اضافه کنم که حرفهایی که زدم خیلیهاش کارهایی بودند که انجام دادم و و اقعا به آرامش رسیدم . من در پی کم رنگ کردن نقش شوهرتان نبودم و منکر تاثیراتش در زندگی شما نیستم.
در هر صورت من تجربه زندگی متاهلانه رو ندارم.
برای شما ارزوی خوشبختی دارم دوست عزیز ( اخرین کامنتم برای شما بود. امیدورام دوستان مجرب و عالم به این قضیه راهنماییهای خوبی برای شما داشته باشند. شبتون خوش:72:)
-
. واقعا پست های تک تک دوستان با ارزشه . :72:
از همون اول که پست اولتو خوندم حس کردم اینبار فرق داری .
معلومه فشار زیادی داری تحمل میکنی . فشار های مالی . کاری . و ناسازگاری کسی که به جایی که تو این شرایط کنارت باشه . تنهات گذاشته . در بعضی موارد سنگ تراشی هم برات داشته .و بدتر از همه فشار روبرویی با یه شکست در یه زندگی ناموفق .
یه چیزی بگم . ناراحت نشو . کاش فقط تو زندگی باهم شریک میشدید و نه تو کار و مسائل مدیریتی و مالی . متاسفانه ترسم از اینه نه کار براتون بمونه و نه زندگی . اینوسط بچه حاصل کدوم شراکت بود نمیدونم .
اینکه چند تا پل تو خانواده خودت و متقابل خانواده همسرت خراب شده و در حال حاضر در چه شرایطی هستید من و ما نمیدونیم .
ولی چند نصیحتت میکنم البته نظر شخصیمه و اختیار باز باخودته .
1. به اینکه در هر دو خانواده افرادی هستند که خواهان جدایی هستند . توجه نکن . :81:همینطور دوستان و آشنایان حتی من . افکار و منطق اونا از رفتارها و تخریب های شما زن و شوهر نشعت گرفته و پوچ و باطله ......
2. مستقیم پای طلاق نرو . :81: هرگزززز..... اون تماسی هم که گرفتی از رو ناراحتی بوده پیش میاد و مهم نیست حرفهای اونم مهم نیست . اونم مثل تو .........
3. خوشبختانه ایمان خوبی در شما هست و این بیشتر از همه بهت آرامش خواهد داد . پس آرامش تصمیم بگیر .
4.با چند تا بزرگتر مشورت کن . البته هدفمند . یعنی با بزرگتر اونها هم نشستی داشته باشن . الان فرصت مناسبی برای پرونده باز کردن نیست . شب عیده و گرفتاری های مختلف زیاده .
5. تا امروز صبر کردی حرفی از جدایی نزدی . پس باز هم کمی صبر کن شاید اوج ناراحتی و ناساز گاری همین نقطه باشه . (انشالله). حرفت جلو بزرگترها و بقیه "زندگی" باشه و نه چیز دیگه .
اما تاکی . اول اینو جواب بدم بهتره : بانو از کشمکش و لج بازی دست بردار اگه تا امروز سرت پیش همه بلند بوده بذار تا آخرین لحظه همینطور باشه . بهانه دستش نده حتی در طلاق .
تا بعد عید صبر کن . درست نشد و تلاش بزرگتر ها نتیجه نداد .اقدام قانونی کن . و مهر بذار اجرا . ارزش نداره میدونم . ولی شاید مسئله مهریه و حضانت فرزند . رو همسرت تاثیر بذاره . بخصوص بحث حضانت فرزند . (آخرین تلاش)
فعلا مثل همسرت به زندگی فکر نکن . سخته ولی تو هم بیخیال باش . تا از خواب و خوراک نیفتی . کارتو از سر بگیر . تو خیلی وقته تنها شدی . تلاش زیادی هم داشتی ولی فعلا در جهت زندگی مشترکت تلاشی نکن . تلاشتو و فکرتو بذار رو خودت و زندگی شخصیت . میدونی چون بریدی و میلی به تلاش نداری . پس فایده هم نداره . فعلا رهاش کن تا بعد عید .
6. همسرت هرگز برای جدای اقدام نخواهد کرد . حتما اینو خبر داره . چون به نفعش نیست . برا همین طوری رفتار کرده تا شما خسته بشی و گویا موفق هم بوده . پس حواست باشه . دنبال خواسته های اون نباش . و حرکات و حرفهایی نزن که به نفع اون باشه .
7. کار سالم حق شماست قانونی و اون نمیتونه شما رو تو این زمینه محدود کنه . و یا حبستون کنه .
خانم زندگی گرامی شراایط شما برای من قابل درکه ولی سعی کن عقلانی و در آرامش موضوع برسی کنید . فعلا پای هیچ تفاهمی نرید و عید خودتونو خراب نکنید . طلاق یه روزه نداریم .
اگه خواستی به تفاهمی فکر کنی حتما با و کیل مشاوره کن . بخصوص در بحث حضانت فرزند و بقیه مسائل مربوط به فرزندتون .نکاتی هست که باید بدونی . و باید با شما صحبت بشه .. اشتراک بگیر . فکر میکنم لازمه برات .
امید وارم این تاپیک در همین انجمن ختم بخیر بشه و به انجمن دیگه ای کشیده نشه.
:203:
-
سلام ، ببخشید من فقط پست اولتو خوندم ، فقط میخواستم بگم که خیلی روح بزرگی داری .
-
سلام
هرچند بنده در حد این موضوع نیستم اما ،
از یه سری از دوستان گله مندم ،(البته اگه درست برداشت کرده باشم)
بله بنده هم نمیدونم ویژگیه خاصه همسر این دوست بزرگوارمون چیه ، اما ببیند :
این یک زندگیه ، باید بجنگه ، این جنگیدن رو فقط کسانی که Grown up هستن انجام میدن ،
اصلا کاری به خانم یا اقا بودنش هم ندارم.
اره اگه من بودم ، ده سال پیش قیدو زده بودم.
متوجهید؟
حداقل به جای پیشنهادای نامناسب ، پیشنهاد مشورت با کارشناسان باتجربه بدید لطفا.
خانم زندگی موفق عزیز ،
نیازی نیست که میزان ارادتمون به شما رو یاداور بشیم.
فقط یه پیشنهاد کوچیک ، لطفا واسه یه مدتی توی تاپیک های دیگه شرکت نکنید.
بچسبید به همین تاپیک. حتی اگه طولانی شد حتی اگه چند تا تاپیک شد.
هر ثانیه که واسه کس دیگه نظر میذارید یعنی از مساله خودتون جداشدید.
هر چند شما خودتون اگاهید.
ما هنوز هم امیدواریم ...
ببخشید اگر جسارت کردم.
موفق و موید
-
سلام باز هم ممنون از این همه لطف و مهربونی شما
اما این روزا واقعا ماتم برده بیشتر ساکتم یا پرخاشگری می کنم به هر کسی که تو اطرافم هست مامان خواهر و بچه و ...
رفتار همسرم نباید این همه رو من تاثیر بذاره
هی میاد توی کاغذ می نویسه یه غیرتی نشونت بدم که خودت بمونی یه بلایی سرت بیارم ... یه دهنی ازت سرویس کنم . فعلا برو مدارک شرکتت رو باطل کن تا سر فرصت تکلیفتو روشن کنم .... و فحش به خانوادم
میخوام سعی کنم دیگه رفتارش رو من تاثیر بد نذاره قرار بود به حرفای آقای مدیر گووش بدم که بهم گفته بود ثبات داشته باش و نذار جذر و مدهای همسرت رو تو تاثیر بذاره اما متاسفانه نتونستم خب خیلی سخته بهم حق بدید
اما در توضیح برای دوستایی که گفته بودن مگه همسرت چه خصوصیت خوبی داره خب ما روزهای خیلی خوب و عاشقانه ای داشتیم و واقعا با احترام بهم زندگی می کردیم برای همه از دوستان و همکاران گرفته تا فامیل الگو بودیم
اینکه حالا تو این وضعیت هستم ... هیچ وقت حتی فکرش هم نمی کردم کار ما به این حرفا یا خرف جدایی بکشه....
اون یهو چنان عوض شد که اوایلش حتی همین الان بعضی وقتا فکر می کنم جادو شده یعنی این همه تغییر باور کردنی نیست
اگه کسی ازش بپرسه چرا اینطوری شدی همه چی رو تقصیر من می ندازه و میگه این منو نابود کرد من باهاش با صداقت بودم من مثل کف دست بودم و ....این نه آشپزی بلده نه بچه داری نه شوهرداری و...این یکی از خصوصیات او هست که طوری صحبت میکنه که همه حق رو بهش میدن
اونقد از من بد میگه که فکر میکنم اگه بیاد اینجا هم بنویسه شاید خیلی ها بهش حق بدن یعنی رفتار بد خودش رو نمی بینه و خوبیهای منو نمی بینه و بدتر از همه اینکه خودش هم خیلی زجر میکشه و هیچ لذتی نداره
وقتی فیلمهای 4 سال پیش رو می بینه با حسرت میگه ما چقد شاد بودیم
نمی دونم چی شد الان هم با مادر خودش قهره با یکی از برادراش قهره امروز انقد دلم گرفت بود با خواهر شوهرم حرف میزدم میگفت هر وقت با تو بده با ما و همه بده و اون سالهایی که با تو خوب بود با ما هم خیلی خوب بود.
الان من با مادرشوهر و خواهر شوهرم حرف میزنم و همیشه با احترام. اون روز که اینجا نوشتم خیلی دلم پر بود .
هنوز دوست دارم عید برم پیششون و سال جدید رو خوب شروع کنیم
از اینکه به یاد من هستید و منو دعا می کنید واقعا ممنون امیدوارم خدا جواب لطفتون رو بهترین حالت بده و گشایش تو کارهاتون داشته باشید
meinoush عزیز از لینک حوب و مفیدی که گذاشتی ممنون تا 6 رو خوندم سعی می کنم کامل چند بار بخونم. و سعی می کنم دومی هم تجربه کنم اما الان رمقی ندارم
saba_2009 عزیز ممنون که به یادم هستی و برام دعا می کنی حق با شماست باید رو قاطعیتم بیشتر کار کنم شاید بخشی از این اخلاقم به خاطر این بوده که همسرم سریع واکنش نشون می داد و یه مقدار عصبی بود برای اینکه قهرهای طولانی رو تحمل نکنم سعی می کردم بیشتر زندگی با صلحی داشته باشیم و سریع قهرو تموم می کردم
الانم نزدیکه عیده چه می تونم بکنم منم قیافه بگیرم ؟
مهرااد عزیز ممنون از پاسخت این رفتارهای رو فقط مادر همسرم داره که خیلی بدبینه و به همه شک داره و فقط منتظره تا عیبی از آدم پیدا کنه این رفتارش فقط در مورد من نیست با خواهرش همسایش و حتی دخترش هم همینطوری رفتار می کنه
اما بقیشون نه . برادرشوهرم با خانومش خوب و با احترام برخورد می کنه و واقعا زندگی خوبی دارن . خواهر شوهرم یه کم با همسرش مشکل داره اما رفتار خوبی داره . پدرشون هیچ وقت حمایت مالی از خانواده نداشته و مادرشون زن زحمت کشی بوده که بچه ها رو به سختی بزرگ کرده بعد که همسرم بزرگ شده تا حدی بهشون کمک کرده که بعد از ازدواج به درخواست من کمکش رو خیلی بیشتر کرد و الان که با هم مشکل داریم اون هم زیاد به خانوادش کمک نمی کنه و خودش هم البته از نظر مالی در مضیقه هست
اما اگه بخوام جدا شم همسرم دخترم رو از من می گیره و به هیچ عنوان به من نمیده . آینده دخترم معلوم نیست چی شه آیا با مادرشوهرم با بدبینی و کینه بزرگ میشه یا دست زن بابا می افته ؟ اینطوری سایه پدر مادر بالا سرشه و ما همه تلاشمونو برای آیندش می کنیم . خانوادم خیلی عاطفی هستند و کلی غصه منو می خورن نمی خوام باز هم باعث ناراحتیشون بشم . همش میگم شاید دوباره خوب شه . شاید پشیمون شه از رفتاراش و دوباره با هم خوب شیم حیفه زندگی که اینقدر خوب شروع شد رو اینطوری نموم کنیم . خودم وابسته بهش هستم که دارم سعی می کنم کمش کنم و موفق هم بودم اما دلم نمی خواد شکست بخورم دوست دارم زندگیمون خوب شه وو دوباره با هم شاد باشیم .
آقای پارسا حق با شماست کاش اصلا قبل از عید دعوایی صورت نمی گرفت اما حالا که شده باید با آرامش باشم و تصمیم بگیرم ان شاالله که به حق دعای شما نقطه آخر دعواها باشه و شروع زندگیه خوبمون. بچه مون رو دوست داریم و و واقعا با عشق به دنیا اومد . اما در مورد مهریه من مهریمو بخشیدم . توضیح طولانی داره که ربطی به دعواهای الانمون نداره ولی می د.ونم اگه کار به جدایی بکشه حق و سهممرو میده اما کاش زندگیمون درست شه
stu عزیز ممنون شما لطف دارید
love less بزرگوار ممنون خودم هم حوصله سر زدن به تاپیکهای دیگه رو ندارم اما وقتی میام همدردی آروم میشم مخصوصا اینکه خیلی دوست دارم زندگیه همه خوب شه و وقتی میرم تو یه تاپیک دیگه انگار برای چند دقیقه از مشکلات خودم فاصله می گیرم بازم ممنون
-
این شد یه پست خوب و با روحیه و امید فراوان :104:. فکر کنم مسکن آرامش بهت تاثیر کرد . به خدا جدا از من بقیه دوستان هم ناراحت شده بودن . اینو تو انجمن های دیگه هم میشد دید .
یعنی چی تو کاغذ مینویسه؟؟؟؟؟؟؟ تو الان این کاغذ با همین دو خط قرمزی که نوشتی از دست خط شوهرت داری ؟؟؟؟؟؟
چرا ازت میخواد مدارک شرکتت باطل کنی . ؟؟؟؟؟ زندگی . نکنه شوهرت دنبال اینه تو رو از گردونه رقابت بیرون کنه هااااا؟؟؟؟؟؟؟
کمی این شرکت خانه خراب کن برای من باز کن( نوع فعالیت مهم نیست ) ببینیم نسبت به شوهرت چند چندیم . شوهرت فکر کنم 6 هیچ عقب . وخیلی داره بهش فشار میاد .
حالا که برخی پردها که نباید پار بشه پاره شده یه کاری کن بشین بی پرده با همسرت صحبت کن . ببین مشکل کجاست واقعا ؟؟؟؟؟؟ تو رو نمیخواد یا کارتو نمیخواد . شاید حرف دلش بهت زد .
اما از لحاظ حقوقی . اینکه چرا مهریه تو بخشیدی فعلا در موردش صحبتی ندارم . ولی این موضوع باعث شده تا همسرت بی پرده شما رو مدام کیش بده و بترسونه .
البته موضوع بخشش مهریه مهمه . بگذریم . خب پس نقطه ضعف همسرت مشخص شد . اول بهت بگم فکر نکنی من دنبال تخریب زندگیت هستم نه به خدا دنبال برگشت همسرت به زندگیم ولی بسته به موقعیت و تلاش شما پست های من تغییر میکنه .
زندگی . بعضی ناراحتی ها تا طلاق میره و برمیگرده بعضی هاشون از بعد طلاق برمیگرده . این نهایتش بود برا همین تو پست های قبل برات نوشتم فوری پای طلاق نرووو و با اجرای مهر و حضانت بچه تلاش آخرتو بکن . چون امکان داره اونموقع که کار جدی شد همسرت سرش بخوره به سنگ انشالله و برگرده .
گفتی همسرت عااشق بچست و اونو ازت میگیره . برام بگو بچه چند سالشه ؟؟؟؟؟ فکر کنم دختره درسته ؟؟؟؟ بگذریم
زندگی آرامشتو حفظ کن از شوهرت بازی نخور . مبادا تو عید لج کنی بذار تو خونه مرد باشه . حرف اون باشه . خوبه که با خانوادش رابطه خوبی داری واحترامشونو داری . ادامه بده .
یه چیز دیگه همسرت دوستت داره کسیکه انقدر بچه شو دوست داره نمیتونه ناراحتی بچشو با گرفتن و محروم کردن مادرش تحمل کنه . همسرت داره باهات بازی میکنه یه بازی تلخ . یه بازی از سر نافهمی و غرور و شکست درونی .
واقع بینانه دنبال معایب باش معایب خودتو دوباره برسی کن از همسرتم کمک بگیر
نمیشه این روزها تو این صبح جمعه ها به یاد شما نبود . :203:. نگران نباش .........................................
نمیدونم چرا چند روزه یاد اون فیلم خانم معتمد آریا میفتم تو شرکت داروسازی . اسمش یادم نمیاد . جالب بود صبح زنش رییس بود شب شوهرش . وسط کار جاشون عوض شد . شوهرش زنشو بیرون کرد . آخرشم با ریاست خانم تموم شد .
-
آقای پارسا ما الان شریک نیستیم اوایل ازدواح با هم شرکت زدیم که 3 سال بغد با دعوا منو اخراج کرد بعد از 9 ماه خونه نشستن خودش چند بار پیشنهاد داد برای خودت شغلی ایحاد کن و خیلی تشویقم کرد و میگغت برا روحیت خوبه
الان محل کارمون کاملا حداست اما چند بار امسال بهم گفت بیا شرکتها رو با هم ادغام کنیم . اماازونجایی که یه بار منو اخراج کرده بود دوست نداشتم دوباره این اتفاق بیغته و می گغتم نه اوایل بهانه میاوردم که مشتریهای قبلی رو از دست میدیم اما وقتی اصرارشو دیدم بهش راستشو گفنم که دوست دارم کارمون قاطیه زندگیمون نشه.(دعوای بزرگ 3 سال پیش مربوط به کار بود نمی خواستم دیگه ازین دعواها داشته باشیم)
همسرم به من شک داره . چندین بار بهم گفته فکر میکنی من نمیفهمم اس ام اس بازی می کنی و .... تهمت میزنه وقتی بهش میگم پرینت ریزمکالماتم رو بگیر بهانه میاره میگه فکر کردی من نمیفهمم که میتونی یه خط دیگه داشته باشی
در مورد کاغذ بله روی کاغذ مینویسه و با من هیچ حرفی نمی زنه قهره
اما دخترمون 6 سالشه پیش دبستانی میره . همسرم خیلی دوسش داره و چند بار گفته به خاطر وابستگیه اون به تو نمی تونم طلاق بدم چون دوست دارم بالا سرش هم مادر باشه هم پدر
اما تو شرایط عادی چندبار بهم گفته نمیتونه احساس و عشق قبلی رو به من داشته باشه . میگه دست خودش نیست و خیلی هم ناراحته . چرا ؟ واقعا چرا ؟
***********
بازم ممنون که منو دعا می کنید
خیلی چشم به راه دعاهاتون هستم و امیدوار
امیدوارم خدا به حق دلای پاک شما مشکل زندگی مارو حل کنه
- - - Updated - - -
راستی پرسیدید چرا میگه شرکت رو باطل کنم گفتم چند روز پیش تو دعوا برای اولین بار کنترلم رو ازدست ددم و بهش گفتم بی غیرت . به جمله بد دیگه .ازون روز تا حالا میگه غیرتی بهت نشون بدم تا بفهمی و میگه اجازه کار بیرون نداری. من با دامادمون شریکم و همسرم خیلی راغب بود اما الان میگه چه معنی داره با نامحرم شریک باشی
من خسته شده بودم از بس منت عروسی رو گذاشته بود گفتم بی غیرت و گفتم مردی که غیرت داشته باشه هفت سال منت عروسی رو روسر خانمش نمیذاره
خب الانم دارم تاوان اشتباهمو پس می دم به این قیمتها
-
زندگی سلام . از اینکه آرامش گرفتی و با آرامش حرف میزنی خیلی خوبه . خدارو شکر .
حدسشو میزدم که نوع فعالیت کاریت با همسرت همسو باشه . شرکت اولی که تاسیس شده . از روی عشق و علاقه بوده ولی خب گویا عدم سیاست شما در اینگونه شراکتها باعث شده تا خونه نشین بشی و از سوی همسرت لطمه بخوری .
اما اصرار همسرت برای احیاء شغلی دوباره . از روی عشق و علاقه بوده و دوست نداشته شما تو خونه براش مثل یه گل پژمرده باشی .
اما وقتی کمر همت بستی برا خودت شرکت زدی اونم در همون راستای شرکت قبلی . همسرت خوف برش داشته . یه جورایی تو پست اولم هم بهت گفتم همسرت در خودش خورد شده . میدونی چرا ؟؟؟؟؟
چون این شما بودیکه با تمام وجودت با شب زنده داری با فروختن حلقه دستت و غیره غیره با از خود گذشتگی شرکت اول بنا کردی .. واگه هم از سوی همسرت حرکت مثبتی بوده از حمایت بیدریغ شما بوده و ایشون عملا یه جسم متحرکه . :18:
از وقتی شرکت جدید بنا شد از طرق مختلف سعی در انحلال اون داشته .
1 اولین قدم . بیا دو شرکت با هم اقدام کنیم . مواجهه با مخالفت شما اونم در اوج ناراحی و رک گویی از طرف شما .
2. همسرت این مسئله رو به خونه کشیده . به زندگیتون . شاید خودتم تو این راه اشتباهاتی کردی .
3. از طریق مسایل مرد سالاری سعی در خونه نشین کردن شما شده . حبستون کنه . گوشی تونو بگیره .
4. بازم دستش به جایی نرسیده . مدام شمارو تهدید به طلاق میکنه . تهدیدی متقابل در قبال کار . . شمارو در دوراهی زندگی و کار قرار داده .
5. تهمت زدن به افاف همسرش فحاشی به کسانیکه جزئی از خانواده خودشن .و غیره غیره که شما نگفتی من خبر دارم .
.
.
.
.
.
.
.
.
و نامه های اخیر که صراحتا اعلام میکنند که مانع کار شما خواهند شد . همه نشون میده هدف همسر شما چیست و همسرت به دنبال چیه ؟؟؟؟
در ک من از این ماجرا اینکه شما رو تحت فشار گذاشته و اقدام به آزار روحی شما کرده از طرق مختلف که بیان شد و بدتر اینکه با دیر اومدن هاش با کارهایی که نگفتنش بهتره به زندگی خودش و همسرش و فرزندش داره آسیب میزنه و متوجه نیست .
زندگی ببخش داستان زندگیتو از دید خودم دوباره برات باز گو کردم . هدف بیداری شما بود در اونچه که تا امروز برات اتفاق افتاده و نقش خودت و سهم اشتباهات خودت در سست شدن پایه های این زندگی.
"زندگی موفق " برازنده نام شماست به پاس تلاشی که برای کارت و زندگیت و همسرت و فرزندت و ایمانت انجام دادی . ولی بانو متاسفانه باید بهت بگم همسرت ظرفیت قبول همچنین همسری رو در کنار خودش و شرکتش و زندگیش نداره ............
.....................
.................................................. ................
.................................................. .................. همسرت در مقابل شما خورد شده . و مقامی نداره. تهی شده . این براش قابل تحمل نیست . همسرت در خودش هم شکست خورده . متاسفانه با پاره کردن حریم زناشوییش . دست رو شما بلند کردن و موارد دیگر . به خودش لطمه زده و نمیتونه خودشو ببخشه . برا همین با پرخاشگری و توهین سعی در سرکوب کردن و توجیه کردن اعمال خودش داره ..
بانو زندگی . از فوضولی و حرفهای من ناراحت نشو .
1. با همسرت منطقی صحبت کن . مشکل ریشه یابی کن . اگه مسئله فوق از دید همسرت درست بود به پیشنهاد من بین کار و زندگی . زندگی انتخاب کن . یه دلیلش فرزندتون .
راه دوم
2. به قول بانو کیت کت کارتو حفظ کن و از دست نده از لحاظ قانونی حق شماست و نمیتونه مانع شما بشه . تا اینجا براش جنگیدی پس بازم بجنگ و تلاش کن .ولی ارزششو در مقابل حفظ همسرت بسنج .
3. منطقی و با اصول و معیار ها و شرافتت برو جلو . رو پیشونیت نوشتن زندگی موفق پس در هر شرایطی موفقیت باشماست . در هر شرایطی . و لطمه های جسمی و روحی برای شما موقتیست و موفقیت بهتری در انتظارتون خواهد بود .
بابت مورد سوم . و معنا مفهوم اون عذر میخوام . بستگی به شرایط داره ولی وظیفه امروز شما اینکه برای هر دو بجنگی هم کار هم زندگی .
زندگی همسرت بهت علاقه داره . اشتراک بگیر یا به مشاوره حضوری برو و نه برای خودت بلکه برای ترمیم همسرت مشاوره بگیر . و صادق باش . صادق تر از اونچکه اینجا بودی .
همسرت دچار مشکلات متعددی شده که نیاز به مشاوره داره . پس کمکش کن . و برا ترمیمش و بازگشتش به زندگی تلاش کن .
تو ناراحتی ها به گذشته برنگرد تمرین کن برنگردی به عقب . تو عصبانیتها جوابشو نده بذار ناراحتی فروکش کنه .
اون نامه هارو هم نگه دار . تا بهت بگم .
پستها ی بچه هارو دوباره بخون نکاتی داره که مرور کنی برات خوبه . روز اول ناراحت بودی متوجه نکات نشدی . پس دوباره بخون .
دل خودت در رسیدن به هدف دلت باید پاک باشه تا دعا ها مستجاب بشه . آینه بودی . قبول ولی بذار بازتابش از دلت باشه .
موفق باشی . روحیت خوبه همین حفظ کن