RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
دوستای خوبم مرصی از پیغاماتون.dadaie عزیزم من دوتا خواهر کوچکتر از خودم دارم.رابطه همسرم با اونها خیلی خوبه.ولی متاسفانه همسرم فقط حرف خودشو میزنه.رابطه ام با خانواده همسرم هم فوق العاده خوبه.ولی همسرم حرف اونهارو هم گوش نمیکنه.الان در حال حاضر با خانواده اش هم رفت و آمد نمیکنه.یه جوارائی همه باهاش قطع رابطه کردن.میدونین چیه حس میکنم خودشم خیلی کلافه و سردرگمه.ولی خیلی مغروره.درهرصورت من میخوام جلوش بایستم.نمیخوام زندگیمو به این راحتی از دست بدم.پریشب باهاش در رابطه با آرایشگاه صحبت کردم.گفت ولی من منتظر برنامه طلاقمونم.منم خیلی محکم بهش گفتم که تو خودت دوراه جلوی پای من گذاشتی.من با طلاق موافق نیستم.ولی حاضرم همینجوری به زندگیم ادامه بدم.در ضمن میخوام کار آرایشگاهمو انجام بدم.اونم قبول کرد.میدونی حس میکنم وقتی جلوش محکم می ایستم خودشو میکشه عقب.ولی به محض اینکه جلوش ضعف نشون میدم اون خودشو میکشه جلو و یه جوارائی زور میگه.دیگه نمیخوام ضعیف باشم.دوستای خوبم برام دعا کنید.
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه خوبم بهترین کا رو می کنی. ما همه داریم برات دعا می کنیم .
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام عزیزم من همچین تجربه ای نداشتم تا حالا ولی اینو میدونم که کارایی کردی که دل شوهرتو درد اوردی اونم توی دراز مدت البته اینو من از حرفای خودت میگم و چیزی رو که 5 ساله داری خراب میکنی انتظار داری به این سرعت درست کنی در واقع همه کارات شده افراط و تفریط نه به اینکه هی ازش طلاق خواستی و بش گیر دادی نه به این منت کشا و التماسات.به جای اینکارات یه کم بشین فکر کن ببین اگه تو جای شوهرت بودی از دست این کارا کلافه نمی شدی الانم داری یه جور دیگه بش فشار میاری ببین عزیزم بعضی مشکلاتو باید گذشت زمان حل کنه از محبت کردن بش کم نذار ولی خودتو بی ارزش نکن به این فکر کن که اگه اینقد ازت سیرباشه ادامه زندکیت با این وضع برات لذت بخش هست که مسلما نیست اون الان ناراحته و ادما تو ناراحتی تصمیمات درستی نمیگیرن براش فرصتی پیش بیار که خودش با خودش تنها باشه و فکر کنه به خدا توکل کن و از همه مهم تر اینقد مسایل شوهرتو اینور اونور نبر مخصوصا خانواده هاتون مردا به این مساله حساسن .هر چیزی میخوای از خدا بخواه و از خودت.اراده خودت مهم ترین کمک به زندگیته.از خدا میخوام بت کمک کنه.
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
يك پيشنهاد برات دارم از شوهرتون بخواهيد كه مطلب و مشكلتون رو كه اينجا مطرح كردين و دوستان راه حل بهتان نشان دادن را ببيند.يعني تك تك نوشته ها و راه حل هاي دوستان شايد اين كار روي شوهرتان تاثير بگذاره و كوتاه بيان.خدا رو چه ديدي هر چند اين پيشنهاد در ظاهر مسخره باشه ولي من فكر ميكنم افرادي كه اينجا ميان و نظر ميدن افراد خوب و كاردرستيند و اگر همسرت اين نظريات مختلف را همراه با حرفها و درد ودلهاي كه اينجا نوشتي ببينه شايد متوجه اشتباهش بشه !
اين كارو بكن تو كه اين همه كار براي زندگيت كردي ايم روش.
نتيجه رو هم بهمان بگو
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
نه. دیگه چی؟؟؟ این کار اصلا خوب نیست
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه سلام برات بمیرم به خدا توکل کن راضی به رضای خدا باش می دونم چه حالی داری اگر تقدیر طلاقه بهتر از این که تو در حسرت بغل کردن شوهرت له له بزنی گذشت روزگار و زمان خیلی چیزها ر حل می کنه چکامه جون به خدا توکل کن شاید دست تقدیر این بوده
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه عزیزم مقاومت کن و اگر زندگی ات رو دوست داری از خودت جدیت نشون بده مطمئن باش همسرت خسته می کشه و یه روز برای همیشه می کشه عقب. عاشق همسر و زندگی اش می شه. برات اروزی خوشبختی می کنمو کاری که از ما بر می اد دعاست. امیدوارم خداوند دعای ما بنده های حقیر رو بشنوه .
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
سلام دوستاي خوبم.aykanجان راستش با نظرت موافق نيستم.اولينکه همسرم براي يه همچين کاري وقت نميذاره دوما مطمئنم که عصباني هم ميشه.من همچنان مقاومت ميکنم.ديروز وقتي از سرکار رفتم خونه، همسرم خونه نبود.سريع غذاي مورد علاقه اشو براي شام درست کردم.يه لحظه که به خودم اومدم ديدم ساعت 10 شبه.هنوز نيومده بود.راستش اولش خواستم غذامو بخورم.چون احتمال ميدادم که اون شامشو بيرون خورده باشه.(البته قبلا اصلا اينطور نبود.يادمه اگه حتي کسي يه شکلات هم بهش ميداد نصف ميکرد و نصفشو براي من مي آورد خونه.)ولي بعد به خودم گفتم حتي اگه شامشو هم خورده باشه بذار ببينه که منتظرش مونده بودم تا باهم شام بخوريم.توي همين فکرها بودم که اومد.شام هم نخورده بود.حس کردم يه جوري شد از اينکه من تا اون موقع بخاطرش شام نخورده بودم.طبق روال اين يکسال در سکوت کامل شام خورديم.تمام اينها براي من يه نوع پيشرفته.شما اگه چندماه پيش منو ميدين حرفمو تاييد ميکردين.حس ميکنم خيلي آرومتر شده.خيلي زياد.باز هم خدارو شکر ميکنم.بخاطر صبري که بهم داده.بخاطر اميدي که سعي ميکنم داشته باشم.بخاطر اينکه سعي ميکنم توي بدترين شرايط همچنان بهش عشقمو بدم.بي توقع.من لذت ميبرم و همين برام کلي ارزش داره.لزومي نداره اون متوجه بشه.اون کسي که بايد ببينه ميبينه.هرروز صبح وقتي دعا ميکنم از خداي مهربونم ميخوام که هرروز منو مقاومتر از روز قبلم بکنه.بهم اين توانو بده که صبورتر باشم و مصمم تر.
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
خوشحالم که داری روز به روز صبورتر میشی و موفق تر
RE: دارم از همسرم جدا ميشم.ولي هنوز دوسش دارم.توروخدا کمکم کنيد.
چکامه جون از اینکه شرایطت داره روبراه میشه خیلی خوشحالم مطمئن باش تو داری امتحان میشی پس سعی کن تا آخرش سربلند باشی کاش منم کنار شوهرم بودم تا با نشون دادنه محبتم بهش زندگیمو نجات میدادم ولی چه کنم که فعلا هیچ کاری از دستم بر نمیاد جز صبرو انتظارو چه چقدر سخت است این منتظر بودن