دلم ميخواد بهش پيام بدم بگم بيا با هم حرف بزنيم اما نميدونم کارم درسته يا نه؟از عکس العمل بعدش ميترسم،اگه زنگ بزنم بابامم ميبرم زير سوال،بنده خدا تو اين مدت خيلی پشتم بود خواهش ميکنم ازتون راهنماييم کنيد...
نمایش نسخه قابل چاپ
دلم ميخواد بهش پيام بدم بگم بيا با هم حرف بزنيم اما نميدونم کارم درسته يا نه؟از عکس العمل بعدش ميترسم،اگه زنگ بزنم بابامم ميبرم زير سوال،بنده خدا تو اين مدت خيلی پشتم بود خواهش ميکنم ازتون راهنماييم کنيد...
عزیزم بهش پیام نده فعلا از مادرشوهرت یا دوست مشترکی استفاده کن بذار یکم نرم بشه بعد شروع کن فعلا صلاح نیست شما پاپیش بذاری یکم از شوهرت بیشتر بگو خصوصیات منفی ومثبتش تابهتر کمکت کنیم اینطوری چیزی به نظرم نمیرسه
کيانا جان اگه الان پيام بدم جای اميد هست اما هفته ديگه وقت دادگاه مهريه است اگه مهريه بريده بشه ديگه فکر نکنم بشه کاری کرد خيلی مغروره اگه من پا پيش نزارم بميره هم از خر شيطون پايين نمياد،با خانوادش زياد راحت نيستم،دوستامون هم از موضوع خبر ندارند و به کسی اجازه دخالت نميده.به نظرت پيام بدم بگم بياد باهاش صحبت کنم،بهش بگم بياد پيش بابام باهاش صحبت کنه اجازه بگيره،تنها خواستم ازش اينه که سرويس بهداشتی و حمام داخل خونه بسازه و اينکه يه سفر زيارتی باهم بريم و همه چيزو از نو شروع کنيم،خيلی چشم و دلش پاکه،خيلی کم پيش مياد دروغ بگه،اصلا رفيق باز نيست،از خرج زندگی اصلا کم نميذاره اما هنوز نميتونه بين زندگی شخصيمون با خانوادش مديريت کنه مشکل بزرگمونم همينه،هنوز دوسش دارم اما نميدونم چی کار کنم که اين اوضاعو سرو سامون بدم؟؟؟؟؟؟؟؟
آرام جان، يه كم صبور باش عزيزم، به نظرم بهش اصلا و ابدا نبايد زنگ بزنى الان، اگه بهش اس ام اس بدى كه يك بوم و دو هوا ميشه، خودت قهر كردى اومدى خونه پدرت، خودتم ميخواى زنگ بزنى و برگردى؟
خيالت راحت باشه، اگه همسرت دوستت داشته باشه از خر شيطون هم پياده ميشه
حتى به نظرم اگه حس مى كنى بايد الان يه قرارى بذارين صحبت كنين از يه بزرگترى بخواه كه واسطه باشه واسه صحبت، مبادا خودت بردارى زنگ بزنى و باز هم مجبور شى بدون هيچ تغييرى برگردى تو اون خونه و قدرتو ندونن و روز به روز هم تحقير بشى، بذار شوهرت مجبور شه يه تكونى به خودش بده، يه تغييرى ايجاد كنه
سلام
من یه چیزی رو نفهمیدم چرا شما خواستید که همسرتون یه خونه جدا بگیره؟مشکل با خودش دارید یا با مادرش؟
چرا انقدر زود کار رو به داگاه کشوندین اخه ؟
به نظرم فعلا دست از مهریه گرفتن و این بازیها دست بکش.اجازه بده که هم اون اروم بشهو هم شما.مهریه اجرا گذاشتن وقتیه که شما واقعا تصمیم به جدایی گرفته باشید.گذشت زمانیکه از مهریه به عنوان یک حربه برای ترس مردها استفاده میشد....
الان هیچ اقدامی انجام نده....نه ارتباط برقرار کن و نه کسی رو واسطه کن....کمی زمان به هر دو تون بدین...شما به هیچ عنوان هچ اقدامی برای طلاق نکن
چون اگر این کارو بکنی همه چیز به ضررت تموم میشه
فقط صبر صبر و صبر رو سرلوحه کارت کن.الان اگر خودت برگردی اشتباه کردی...اگر اقدام به طلاق کنی اشتباه کردی ....الان فقط سعی کن این مهریه رو قضیه اش رو حل کنی.و منتظر عکس العمل همسرت باشی.
بهترین کاری که باید انجام میدادی به جای مهریه اجرا گذاشتن میرفتی پزشکی قانونی و یک نامه میگرفتی و یه جایی میذاشتی که کسی ندونه.اون نامه به شما برای ادامه زندگی و یا جدایی کمک میکرد.
آرام جان
خلاصه میکنم برات:
1.جریان کارهای دادگاه رو متوقف کن و بیشتر از این سردی وارد نکن.
2.هیچ ارتباطی با شوهرت و اقوامش برقرار نکن.
3.مثل اسمت ارام و صبور باش شاید این پروسه بازهم زمان بخواد.
4.نگران اینده نباش
5.بگذار همسرت بفهمه که تحت هیچ شرایطی نباید روی شما دست بلند کنه
6.در صورتیکه سر و کله اشون برای طلاق پیدا شد محکم و با جدیت بگو که قصد طلاق ندارم.
موفق باشی
سلام
دیر کردی امیدوارم دست پر بیای من تاپیک شما رو دنبال میکنم . منتظرم تا آخرین وضعیتت رو برامون بگی البته امیدوارم راه درست رفته باشی .
دادگاه متوقف کرده باشی و به کوچکترین قدم همسرت از جانب هرکسی برا برگشت قدم بلندی برداری . برگرد برا ترمیم بی حرمتی همسرت به شما راه وجود داره فعلا یکی شدن زیر یه سقف مستقل مهمتره .
ترس من از طلاق عاطفی فیمابین شماست که خیلی خطرناکتره . تلاشتو برا برگشت بذار. سنگ تراشی تو این مرحله جایز نیست چون در وضعیت قانونی قرار گرفتی و نه یه قهر خانوادگی معمولی. دقت کن و دوباره پست بخون .عمل کن
جرات اختیار گرفتن زندگیتو داشته باش و با بسته ها و پیشنهادات غلط راه برا خودت نبند . از هر گون تخریب دوری کن .
منتظریم
سلام آقای پارسا،ممنون که پستامو دنبال ميکنيد ،دادگاه مهريرو برگذار شد،همسرم با سه شاهد برای اينکه مهرو قسط بندی کنه اومده بود ،جلوی اون سه نفر کاملا به من توهين کردو منم در کمال ارامشو و سکوت اجازه گرفتمو جمعو ترک کردو همراه پدرم برای نفقه رفتم دادگاه،دم در دادگاه گوشيمو تحويل دادم وقتی برگشتيمو گوشيمو پس گرفتم ديدم دو دفعه به گوشيم زنگ زده منم با اجازه پدرم باهاش تماس گرفتم،گفت ميخواد ببينمت،اول بهش گفتم ميام خونه مابقی لباسامو برميدارم و با هم حرف ميزنيم اما چون پدرم همراهم بود ازش خواستم بياد دنبالم سر کارم،وقتی ديدمش ديدم چقدر داغون شده!بهم گفت تو اين مدت دائما به فکرت بودم،لباساتو بو ميکردم،فهميدم بهتر از تو برام نيست و همدم دوران پيريم فقط تو هستيو،...بهم گفت الان سه تا راه داری،اول اينکه همين راهو که داری ميريرو بريو مهرو نفقتو بگيريو منم طلاقت نميدم.دوم اينکه مهرو ببخشيو دوستانه جدا بشيم و سوم اينکه با 14تا سکه بيای سر زندگيتو هر وقت پول دستم اومد از اون خونه بريم،منم تا آخر عمرم نوکريتو ميکنمو...خيلی خيلی خلاف انتظارو باور من راه سه را انتخاب کردم،همسرم هم اومد با پدرم صحبت کردو دستشو بوس کردو اظهار ندامت کرد،پدرم هم بهشون گفت تا خونه مستقل نگيری اجازه نميدم دخترم برگرده،تو اين مدتم خانواشم هيچ اقدامی نکردندو به مدت 1هفته هر روز ميومد و همديگرو ميديديم ولی اصلا دلم به حرفی که زده بودم راضی نميشد تا اينکه بهش پيام دادم که من نه مهرمو ميبخشم نه توی اون خونه ميام فکراتو بکن بهم خبر بده که با اين شرايط ميتونی زندگى بکنی يا نه الانم داره فکر ميکنه،...خبری بشه حتما در جريان ميذارمتون.
- - - Updated - - -
سلام آقای پارسا،ممنون که پستامو دنبال ميکنيد ،دادگاه مهريرو برگذار شد،همسرم با سه شاهد برای اينکه مهرو قسط بندی کنه اومده بود ،جلوی اون سه نفر کاملا به من توهين کردو منم در کمال ارامشو و سکوت اجازه گرفتمو جمعو ترک کردو همراه پدرم برای نفقه رفتم دادگاه،دم در دادگاه گوشيمو تحويل دادم وقتی برگشتيمو گوشيمو پس گرفتم ديدم دو دفعه به گوشيم زنگ زده منم با اجازه پدرم باهاش تماس گرفتم،گفت ميخواد ببينمت،اول بهش گفتم ميام خونه مابقی لباسامو برميدارم و با هم حرف ميزنيم اما چون پدرم همراهم بود ازش خواستم بياد دنبالم سر کارم،وقتی ديدمش ديدم چقدر داغون شده!بهم گفت تو اين مدت دائما به فکرت بودم،لباساتو بو ميکردم،فهميدم بهتر از تو برام نيست و همدم دوران پيريم فقط تو هستيو،...بهم گفت الان سه تا راه داری،اول اينکه همين راهو که داری ميريرو بريو مهرو نفقتو بگيريو منم طلاقت نميدم.دوم اينکه مهرو ببخشيو دوستانه جدا بشيم و سوم اينکه با 14تا سکه بيای سر زندگيتو هر وقت پول دستم اومد از اون خونه بريم،منم تا آخر عمرم نوکريتو ميکنمو...خيلی خيلی خلاف انتظارو باور من راه سه را انتخاب کردم،همسرم هم اومد با پدرم صحبت کردو دستشو بوس کردو اظهار ندامت کرد،پدرم هم بهشون گفت تا خونه مستقل نگيری اجازه نميدم دخترم برگرده،تو اين مدتم خانواشم هيچ اقدامی نکردندو به مدت 1هفته هر روز ميومد و همديگرو ميديديم ولی اصلا دلم به حرفی که زده بودم راضی نميشد تا اينکه بهش پيام دادم که من نه مهرمو ميبخشم نه توی اون خونه ميام فکراتو بکن بهم خبر بده که با اين شرايط ميتونی زندگى بکنی يا نه الانم داره فکر ميکنه،...خبری بشه حتما در جريان ميذارمتون.
خواهر خوبم ... تشویق به جدایی ت نمیکنم ولی دارم فکر میکنم که چرا شما باید مهریه ت رو به 14 سکه کاهش بدی ؟؟؟؟؟ مگه اشتباهی کردی که میخای با اینکار حسن نیتت رو ثابت کنی!!!!
همسر شما توانایی پرداخت مهریه رو نداره بنابراین با این شیوه پا پیش گذاشته تا با یک تیر دو نشون بزنه و هم مهریه رو برای بعدها کاهش بده و هم اینکه قائله رو ختم کنه :47: لطفا اگه قصد دارید به زندگی تون برگردید بدون اینکه از مهریه بگذرید اینکارو بکنید ... دیگه برگشتن شما شرط و شروط نداره که ... از یک طرف میگه شما رو دوس داره از اون طرف میگه 14 سکه مهریه کن ... چه جالب :97:
خیلی خوشحالم که داری به یک جاهایی میرسی اما رفتار اخرت بی سیاست بود هم قبول کردن انی شرطش هم اینکه پیام دادی یک مورد مثل شما بودکه مدیر همدردی میی گفت که نباید انی این موضوع قبول کنی چون انگار داری از چیز بی ارزشی میگذری باید چند تا چند تا می اومدی پایین بعدش چرا دوباره پیام دادی می تونستی رودر رو این موضوع وحس تواز این جریان کم کردن سکه بگی
kelidemard
نمیدونم رفتار جرات مندانه رو خوندی یا نه ولی حتما این فایل دانلود گوش کن