به دلیل بالا رفتن سنم باید قید ازدواج رو بزنم

تنهاى خسته عزيز.
زيادى رو موضوع ازدواج زوم کردى.دقت کردى تاحالا که آدم رو هر چى و رو هر خواسته اى زوم مىکنه و پافشارى مىکنه,ديرتر اجرا ميشه ولى وقتى بيخيال باشى و يه بار از ته دلت از خداى بخاى و بعد بقيشو بسپارى به خدا و پافشارى نکنى,اون خواسته به بهترين شکل انجام ميشه.
دارى تنها بودنو به خودت تلقين ميکنى,همين اسم کاربريت داره تلقينش ميکنه بهت,يعنى خودت هم قبول کردى که تنهايي و . . .
ولى در کل بهت حق ميدم.آدم از روزمرگى ديگه خسته ميشه.
حالا که اين همه انتظار کشيدى,يکم ديگه هم وايسا,ايشالاه بهترين ها برات رقم بخوره.ايشالاه کسى سر راهت قرار بگيره که بابتش خداروشکر کنى که زودتر و با کس ديگه اى ازدواج نکردى.
نا اميد نباش,خدا واسه هيچکس بد نميخاد,مطمئن باش برات برنامه هاى خوبى داره و. . . . .

ممنون از تک تک دوستان بابت نظرات و پیشنهاداتشون. منم میدونم همه زندگی تو ازدواج خلاصه نشده . هیچ وقت یه دختر خانم 20 ساله ازدواج رو دغدغه ذهنش نمی کنه چون هنوز فرصت داره ولی وقتی آدما به سنی رسیدن که که مرز قرمز رو دارن رد می کنن خود به خود بخواهیم یا نخواهیم اون میشه دغدغه زندگیمون. منم میدونم باید از لحظات زندگیم لذت ببرم. یکی از دوستان یه مثال در مورد یه خانم 54 ساله زدن من با ایشون متفاوتم ایشون از نظر مالی شاید مشکلی نداشته باشن و کافی تصمیم بگیرن و راحت برن مسافرت ولی من شاغل هستم ولی نه اونقدرها که بتونم راحت برا بعضی چیزا هزینه کنم. گفتن مسافرت که حتما نباید برید خارج من به اون دوست عزیز باید بگم تو کشور خودمون هم هر جا تصمیم بگیرم برم باز کلی هزینه می خواد. پس بعضی وقتا مشکل آدما تنها تو ازدواج خلاصه نمیشه.
من دوستای زیادی داشتم که همشون الان متاهل اند و یه جورایی دور من رو خط کشیدن و رفت و آمداشون بین دوستای متاهله . حتی کسی رو هم ندارم درد و دل کنم مسلمه که آدم احساس تنهایی میکنه. ولی کاریش نمیشه کرد و منتظر لطف خدام که یه روز شامل حالم بشه . خدا هیچ کسی و ناامید نکنه و به خواسته هاشون برسونه

خداوند حکمت های بیشماری توی زندگی اش داره
مجرد موندن خیلی ها از روی حکمت خدا هست
نه عدالت خدا
عدالت خدا در اون دنیا هست
اونجاست که همسران بی لیاقت - دختران بی لیاقت - مادران بی لیاقت - فرزندان بی لیاقت و .... همه بازپرسی میشن

عزیزم حضرت معصومه هیچ وقت ازدواج نکرد
چون خاندان موسی بن جعفر علیه السلام رو تحریم کرده بودند و امام فرمودند دخترانشون ازدواج نکنن که یه موقع توسط سران حکومتی بلایی سر داماد آورده نشه
یعنی مثلا ایشونم گناه کرده بود؟؟؟؟

من 27 سالگی ازدواج کردم
خیلی ها مسخره میکردند تیکه می انداختن دل میسوزوندن دعا میکردند
ولی من دیدم همون خیلی ها بچه هاشون طلاق گرفتند و اومدند گفتند بهتر که ازدواج نکردی!!!!!

خوب کاری کردی اومدی درد دل کنی اما بدون واسه ی به جواب رسیدنت بایستی از در محبت با خدا صحبت کنی
نماز حضرت جواد رو بخون
و یا سوره ی طه
از خدا بخواه خوبشو بهت بده
خداوند خیلی دستش بازه و میتونه اگه بخواد و صلاح تو باشه بهترین مورد رو نصیب تو بکنه

دوست گلم اون خانوم 54 ساله یک مثال بود . اون خانوم وقتی همسن شما بود که همه ی کارایی که الان کرده رو نکرده بود . مطمئنا دکترم نشده بود . ولی زحمت کشید تا به اینجا رسید . حالا منم نمیگم شما مثل ایشون باش . شما راه خودت و چیزی که علاقه داری رو برو . بالاخره الانم یه حقوقی میگیری یک نفر هم که بیشتر نیستی میتونی جمع کنی هر از چند گاهی مسافرت بری ازین تورای 2 روزه هم میذارن داخلی .
مثلا من زبان انگلیسیو خیلی دوست دارم پیشنهاد میکنم ثبت نام کنی مطمئنم همسنو سالای خودت که مجرد هم هستن زیادن . خودم 2 3 تا از دوستام همسن شمان مجردن .
نمیدونم شما کدوم شهر زندگی میکنین ولی باور کن هستن آقا پسرایی که سنشون بالاتر باشه و بخوان با یه خانوم حدودا همسن خودشون ازدواج کنن اونایی که دنبال دخترای خیلی جوونن عقل درست و حسابی ندارن. آدم عاقل دنبال دختری که 10 15 سال از خودش کوچیکتر باشه نمیگرده .

یه چیز دیگه با دوستاتون که صحبت میکنین اونایی که باهاشون صمیمی ترین حتی اونایی که متاهلن بگین اگر یه مورد خوب بیاد خواستگاریتون ازدواج میکنین شاید تو فامیلاشون یا دوستای شوهراشون کسی باشه دنبال دختر مناسب بگرده . چه ایرادی داره . قرار نیست شما پیشنهاد بدین . اونا اگر سراغ داشته باشن معرفی میکنن .
در هر صورت عزیزم زیاد روی این موضوع زوم نکن. مردم همیشه حرف واسه گفتن دارن ازدواج کنی بچه نیاری میگن طرف بچه دار نمیشه بچه که بیاری میگن ببین بچش فلانه و... همینطور ادامه داره پس بی اهمیت باش . اگرم کسی علنا چیزی گفت خیلی خوب جواب بده و بعدش دیگه بهش فکر نکن.

دوست خوبم البته سن شما اونقدر بالا نیست وخیلی زود نا امید شدی ما دختر های 40 ساله هم تو فامیل داریم و هنوز امیدواریم ازدواج کنند چون دخترهای خیلی خوبی هستند . سن ازدواج مخصوصا دختر ها بالا رفته و اونم بیشتر به دلیل سخت گیریهای خود دختر یا خانواده هست . دختران امروزه غالبا تحصیلکرده و شاغلند و برای همین انتظار دارند با یک فرد هم شان خودشون ازدواج کنند . و هی گزینه ها رو رد میکنند و دنبال یک فرد بی نقص هستند .
خود من در سن 21 سالگی با پسری که دیپلمه بود و غیر از صداقتش هیچ چیز دیگری نداشت ازدواج کردم . و پس از تحمل ده سال فشار کم کم تونستیم شرایط مطلوب زندگی رو فراهم کنیم . خوب اون ده سال رو من میتونستم بشینم خونه پدرم و بدون تحمل فشار به خودم و تحصیلاتم برسم کاری که خیلی دختر های اطرافم کردند . والان سنشون بالا رفته با اینکه تحصیلات و شغل هم دارند ولی خواستگاری ندارند . نه به این دلیل که دختر خوب و زیبا و با کمالاتی نیستند نه فقط به این دلیل که بیشتر پسر های هم سن یا بزرگتر از اینها ازدواج کرده اند و دیگه متاهل هستند .
پس بیا یید برای تسهیل ازدواج جوانانمان سخت گیریها رو کنار بگذاریم . خوب خواستگاران من هم مثل بقیه هر کدوم ایراداتی داشتند یکی شغلش یکی تحصیلاتش یکی خوناده اش یکی قیافه اش و ... ایراد داشت . ولی من به این نتیجه رسیدم که فردی که همه اینها رو یکجا داشته باشه وجود نخواهد داشت و من مجبورم معیارهام رو اولویت بندی کنم و کمی کوتاه بیام تا بتونم یکی رو انتخاب کنم .
در ضمن فکر نکنید اونیکه ازدواج کرده دیگه هیچ مشکلی نداره و تنها فکرش مسافرت و لاک و ناخنه . نه اصلا اینطور نیست . خود من با اینکه ازدواج خودم رو موفق میدونم ولی گاهی اونقدر فشار زندگی زیاد میشه که با خودم میگم دخترهای مجرد چقدر راحت و خوشبختند که مسئولیتی به دوششون نیست .
خوب آواز دهل شنیدن از دور خوش است .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط واحد

دوست خوبم البته سن شما اونقدر بالا نیست وخیلی زود نا امید شدی ما دختر های 40 ساله هم تو فامیل داریم و هنوز امیدواریم ازدواج کنند چون دخترهای خیلی خوبی هستند . سن ازدواج مخصوصا دختر ها بالا رفته و اونم بیشتر به دلیل سخت گیریهای خود دختر یا خانواده هست . دختران امروزه غالبا تحصیلکرده و شاغلند و برای همین انتظار دارند با یک فرد هم شان خودشون ازدواج کنند . و هی گزینه ها رو رد میکنند و دنبال یک فرد بی نقص هستند .
.

---

نمیدونم چرا همه این قضاوت اشتباه رو در مورد دخترای مجرد دارن! تا یه دختری میگه خواستگار ندارم یا ازدواجم دیر شده همه میان میگن حتما پر توقعی
خانم واحد اتفاقا خیلی هم دختر میشناسم مثل خودم که هیچ توقعی ندارن فقط وفقط دنبال یه زندگی ساده با یه ادم سالم هستن به خدا قسم شعار هم نمیدیم!!!!!!!!!
من خودم یه دونمونه خواستگار داشتم یکیش دیپلم بود با یه کار قرار دادی در حالی که من فوق داشتم ولی حاظر شدم بپذیرمش چون دیدم ادم خوبیه وزحمتکش ولی اون تا دید من اینقدر توقعم پایینه فکر کرد من مشکلی دارم ویه بهونه اینکه خیلی لاغری وفلانی اون جواب منفی داد مستقیم به خودم گفت.
یا مورد دیگه باز کار موقت وفوق دیپلم هیچی از خودش نداشت ولی چون تعریف اخلاق وپاکی و نجابتش رو شنیدم خیلی راحت پذیرفتم اشنا بشم
چون گفتم مدرک و مال اینا راحت بدست میان مهم اخلاق و پاکیه که برای من مهم بود ولی این اقا تا فهمید همسنش بودم گفت نه من دختر میخوام سنش پایینتر باشه وراحت تموم کرد رفت
پس مشکل از ما یا توقعات دخترا نیست چون خیلی از این موراد دیدم که دختر به خاطر کم توقعیش کنار گذاشته میشه
مثلا کم توقع بودنش رو به جای اینکه بزارن به جای فهم و شعور ودرک بالاش از زندگی میزارن به پای اینکه حتما عیب ایرادی داره که اینقدر کوتاه میاد.

با سلام
پستم رو با ذکر یه رباعی از خیام شروع میکنم که میفرمان:
دریاب که از روح جدا خواهی رفت

در پرده اسرار فنا خواهی رفت


می نوش ندانی از کجا آمده‌ای

خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

واقعا ما ادما بیشتر به فکر نداشته ها هستیم حتی اگه نداشته ها امر مثبت یا چندان مثبتی هم نباشن. بهتره بیشتر روی داشته هامون و کارهایی که میتونیم انجام بدیم زوم کنیم و انرژیمونو بزاریم. ازدواج هم یک هدف غایی نیست (هدفی که زندگی با اون معنا پیدا کنه) بلکه ازدواج باید راه رو برای پیشرفت بیشتر در همه زمینه های مهم و غایی دیگه ای چه معنوی چه شغلی و چه استعداد و توانایی و..هموار کنه.و بهتره زندگی رو به ادما گره نزد بلکه به هدف ها گره زد.یکی از دوستان من در یک زمینه هنری فعالیت میکنه و شدیدا دوست داره در این زمینه به یه جایی برسه و به نوعی فلسفه زندگی کردشو در این زمینه میبینه که به نظر من درست هم هست و منم همیشه بهش میگم که تو اگه زمانی هم ازدواج کردی باید با شخصی ازدواج کنی که درعین حال که تو هم کمکش میکنی اون هم کمکت کنه که تو در این زمینه بیش از پیش پیشرفت کنی و اگه کمکت نکنه و یا حتی مانع از پیشرفت تو بشه این ازدواج هیچ حاصلی برای تو نداشته.و بچه هم باید اون زوجی که بچه دار میشن خودشون دستاوردهایی در زندگیشون داشته باشن و راه کمال رو خودشون رفته باشن و بعد اقدام به بچه دار شدنن کنن. یعنی ازدواج و مثلا بچه ای که شما بهش اشاره کردید مسئولیت رو خیلی زیاد میکنه و شما باید در قبال 3 نفر یا بیشتر تعهد یک زندگی موفق رو بدین. یکی خودتون یکی همسرتون و یکی بچه(ها)تون. خیلیا ممکنه شرایط ایجاد این تعهد براشون فراهم نشه با وجود کیس های خیلی زیاد اما تصمیم بگیرن مجرد بمونن چون فکر میکننن با همچین افرادی نمیتونن به سرمنزل مقصور برسن و در اینجا طرف نباید اون هدف های زیبا و غایی رو فدای یک شخص و ازدواج نه چندان موفقی کنه. پس به نظر من شما تا روزی که زنده هستید با امید،انرژی،ایمان،تلاش گام بردارین و به دنبال کشف خوبی ها و توانایی های خودتون باشین و زندگی رو برای خودتون شیرین نگاه دارین فارغ از هر دغدغه مالی یا ازدواج یا هر مانع دیگری؛که اگه این تلاش رو انجام بدین و بدونین بنده صالح و نیرومند و خوب خدا و سفیر خدا در زمین بودید زندگیتون بسیار پرحاصل بوده و سعادتمند بودید.کما اینکه با این طرز فکر و با این انرژی و قدرت میتونید روی دیگران تاثیر بذارید و اگه خدا بخواد ازدواج هم بکنید.
شاد و پیروز و موفق باشید.......

سلام خانومی...


کدوم آدمی از فردای خودش خبرداشت که شما می خوای خبرداشته باشی؟ ازکجامعلوم همین فردا یک خواستگار خوب براتون پیدانشه؟

ناامیدی از رحمت خداوند وشک داشتن به عدالتش باعث میشه انسان به سمت و سویی بره که نباید درحالی که لیاقت انسان بالاتر از اینهاست.اکنون که احساس میکنی درشرایطی قرارداری که نباید و با ان شرایط در جدالی فرصت بسیار خوبی فراهم شده تا باخودت خلوت کنی،تامل کنی و مطالعاتت رو افزایش بدی...تا دریابی واقعا مشکل کارت کجاست؟؟؟(بی قراری شما و مقایسه ی شمابنابرگفته های خودتون یک مشکل است).

این مشکل رو تحلیل و بررسی کنید تا پاسخ را دریابید..روش هاشم خودتون خیلی عالی میدونید چون دخترعاقلی هستید.

اما اگر این مساله ذهن شما را به چالش کشیده است نیروی محرکه ی عمیقی است برای شما تا با دنیای بزرگتر درونتان آشتی کنید...
خداوند من و تو خداوند ما،خدای بی همتای عاشق،دارد تورا دعوت می کند که بیشتر با دنیای پررمزوراز درونت آشنا شوی...(خوشا به سعادت تو) می تونی خودت رو به نشنیدن بزنی و راه نادرستی که زاییده ی ذهنت هست رو ادامه بدی یا روشتو عوض کنی.

نمی خوام خیلی قضیه رو فلسفیش کنم یا حرفایی بزنم که خستت کنه فقط می خوام بگم اگر دریچه ی نگاه شما چیز منفی را به خود راه می دهد واضح است که باید نگاهت را عوض کنی... مشکل از لباس شما،آرایش شما،اخلاق شما نیست . مشکل نحوه ی نگرش شماست.

تاوقتی فردی به شناخت درست از خودش و حقیقت وجودش نرسه وضع بهترنمیشه براش.

باید بگم شادی یک امر درونی هست و تاوقتی در درونت به تولید شادی،آرامش،رضایت و بخشیدن اون به دیگران نپردازی هرگز در زندگی ات تحقق دائم نخواهد یافت.
پیدانکردن شوهر،نگاه بد مردم جامعه،مردان بدسلیقه و شانس بد....همه ی اینها شاید توجیهی شده برای اینکه گاهی به خودت اجازه بدهی افسرده شوی یا غمگین!!آهنگای غمگین گوش کنی و با خودت خلوت کنی و زانوی غم بغل بگیری.خیلی هم گاهی می چسبه! چون اون روز به خودت تعطیلی میدی...و حق خودت می دونی اون روز که هیچ کارمفیدی نکنی...بعدش هم که کم کم این وضعیت به عادت تبدیل میشه.

اونجور به زندگی نگاه کن که دوست داری برات پیش بره آراه اصلا شعاربده و به شعار دادن و مثبت اندیش بودنت مصرباش.
بعد ببین نحوه ی نگرش تو چقدر زندگی رو زیبا می کنه.
دوس داشتم بیشتر بنویسم برات ولی چون خیلی حرفا دارم ولی خواستم خستت نکنم...
موفق باشیییییییی و پرهیجااان (من دوست دارم بهت بگم زیبای آرام جای تنهای خسته )

خانم " تنهای خسته " سلام...

یه تاپیک شبیه تاپیک شما بود و من خیلی مفصل اونجا بعنوان یه همدرد شما ولی از نوع پسرش نظرمو نوشتم.

اما در مورد شما:
اینجا که گفتید: { همیشه سعی کردم مرتب باشم ولی تا این سن ام دست از پا خطا نکردم شاید برا جنس مخالف ام قابل باور نباشه ولی تا این سن ام دوستی عاطفی با پسری نداشتم و شایدم کارم اشتباه بوده که سعی کردم پاک زندگی کنم. }
خیلی از این حرفتون خوشحال شدم ( خیلی ) و واقعا باید بگم باید دست انسانهایی مثل شمارو بوسید ( معادل دیگه ای ندارم برای حرفم)
و در یه جای گفتید که شاید باید زیاد پاک زندگی نمیکردید و دخترهایی که سرشون جنبیده الان ازدواج کردن و ... اینجا بود که ازتون تناقض دیدم و حرفتون مایه دلسردی بود یه جور.
این پاکی مایه افتخوار شماست. اصلا اشتباه نکردید.
میخوام بهتون بگم مبادا قدم در راه خاکی بزارید و 30 سال نجابتتون رو با یه اشتباه کوچیک به باد بدید. به نظرم کلا آدمای مثل ما کلا یه جاهایی به نظر بی اقبال و بد شانسیم هر کاریشم بکنیم فرقی نمیکنه بدترم میشه. فکر نکنید که شما راه خاکی برید حل میشه. نه. هر کاری کنیم همینه. باید قدر خودتون رو بدونید و خودتون رو قبل از هرچیزی دوست داشته باشید و قبول کنید.
باید خدمتتون بگم امروز من در مورد همین مشکلات داشتم فکر میکردم و از شدت ناراحتی و بغض داشتم میترکیدم. خیلیا همین دردارو دارن با خودشون حمل میکنن ( درد که فراگیر بشه تحملش آسونتر میشه }

حرفای بیشتر دوستان رو تایید میکنم و حرفایی رو که باید میگفتند رو گفتند. اما:

واقعا خیلی مسائل و سوالات در این دنیا هستند که هیچ علت و جوابی ندارن و یا با علم و آگاهی کنونی جور در نمیان. " دلـــــــــهای آبی " همیشه میمونن بی یارو یاور ( اشارم به آهنگیه به اسم " هوای تو " از آلبوم " برکت محمد اصفهانی - آهنگ شماره 3 آلبوم)

منظورم اینه میتونه دلیلش این باشه که ارزش شما خیلی بیشتر از این حرفاست و لیاقت شما کم نیست و خدا شمارو شاید برای خودش میخواد و نمیخواد دلتونو از خدا بکنید و بدید به یه آدم زمینی. شاید ... نمیدونم. و اینم باید یاداوری کنم که هر تنهایی بد نیست و چه بسا بهتر از بودن با یه سری آدماست.

و البته اینم اگه نگم میمیرم. بیشتر ناراحتی شما بخاطر برخوردا و رفتارای دیگرانه. سعی کنید اجازه ندید این حرفارو بزنن و اگه هم زدن به خودتون اجازه ندید که حرفاشون باعث بشه ناراحت بشین و اهمیت ندین به این حرفا. مردم همیشه برای آدمای مثل ما حرفای مفت میزنن. مهم اینه که حرف مفتو نخرین. بهتره بیشتر اعتماد به نفس داشته باشید.

یه پیشنهاد متمایز هم دارم. آهنگ "خورشید فردا" از آلبوم " بی واژه محمد اصفهانی" رو همین الان پیدا کنید و گوش بدید. مطمئنم ذات مطلب رو این دوتا آهنگ ادا کردن و حد اقل الان حالتون رو حتما بهتر میکنه

برای آرامش و اعتماد بنفس بیشتر خدارو فراموش نکنید

سلام دوباره به تموم دوستانی که با نظراتشون انرژی مثبت بهم میدن و بیشتر از همه امیدوارترم میکنن. ان شااله هفته خوب و پر باری داشته باشیم تک تک مون.
ارم عزیز من نگران ازدواج ام هستم و این شاید ظبیعی باشه که آدما نسبت به نداشته هاشون بیشتر فکر می کنن و این تو ذات ما آدمهاست ولی خودمم می دونم خدا مهربونتر از این حرفاست بعضی وقتا ناراحت میشم گریه میکن از خدا شاکی میشم ولی زود پشیمون میشم و میگم خدا جونم میدونم توام تحمل ناراحتی بنده ها تو رو نداری و این سرنوشت من حکتی میتونه داشته باشه.
بعضی وقتا ازدواج رو فراموش می کنم یعنی دغدغه زندگیم نمی کنم و عین دختر خانم های 20 ساله شادم و میگم و می خندم ولی یه دفعه حرف و یا کار اطرافیان همه چیز و تو زهن ام به هم میریزه. و خود به خود تاثیر منفی میزاره تو روحیاتم.
آقای Quality عزیز. خیلی خوشحال میشم وقتی می بینم جنس مخالف ام هم تو تاپیک من نظر میده و حرفاشون دلگرمم می کنه. اگر دست از پا خطا نکردم این دلیل بر اینه که نخواستم وقتی ابراز پشیمونی می کنم که چرا این کار رو نکردم از ناراحتی و فشاری رو که بعضی وقتا به دور از اجتنابه. نه که پاکه پاک زندگی کردم منم خطاها و اشتباهاتی داشتم ولی در مورد جنس مخالف همیشه سعی کردم وارد این دوستی های عاطفی نشم. حالا نمیدونم کارم تا چه حد درست بوده و هست. ولی چون با خواست درونیم بوده پشیمون نیستم.
فقط اگر روزی هم ازدواج کردم شاید اگر به همسرم بگم من دوستی با جنس مخالف نداشتم و دست از پا خطا نکردم باورشون نشه و فکر کنن دروغ میگم. ولی مهم اینه وجدانم راحته و اگر قرار کسی دست من رو بگیره اون فقط همسر آیندم باشه. کاش لااقل همسری نصیبم بشه که گذشتش مثل خودم باشه نه که منی که کاری نکردم نصیب کسی بشم که هر کاری کرده باشه و الان فقط یه زن زندگی میخواد این بی عدالتی میتونه باشه. مرسی از پیشنهاد آهنگی که دادید تو اولین فرصت پیدا میکنم و گوش میدم . همه جوونا ان شااله به خواسته هاشون برسن و هیچ آرزویی تبدیل به حسرت نشه تو زندگیشون

- - - Updated - - -