اول این که فردی که شما باهاش قراره ازدواج کنی، غیرمسلمان و از اقوام خودتون هست (این دو شرط اصلی پدرتونه)
برای این فرد مشروب خوردن و سیگار کشیدن و ... منع اخلاقی نداره. به قول خودتون منع بی کلاسی داره. دختری که دوست پسر داره، رفتار بی کلاس داشته.
آیا لازمه موارد بی کلاسی به اطلاع ایشون رسیده بشه؟
توی خانواده ی من با دست غذا خوردن بی کلاسیه. آیا اگر یه روزی قاشق دم دست نبوده یا من هوس کردم غذام را با دست خوردم باید به خواستگارم بگم؟
می دونم قیاسش خیلی سخته. ولی نظر من اینه که (اینجا و در این مورد خاصی که شما تعریف کردید) در چارچوب کلاس هست، نه اخلاق یا دین یا ...
البته درجات این رفتارهای بی کلاس هم مهمه.
ضمن این که شما کفتی مشروب را با یکی از فامیلتون می خوردی. پس احتمالا بقیه خبر دارند که خوردی.
اما از اینها مهم تر، این تضاد و تعارض هست که مانع ازدواجت یا ریشه این آشفتگیهاست، نه رفتارهای قبلیت.
این ازدواجی که شما داری تعریف می کنی، بیشتر یک کار فرمالیته است تا یک زندگی مشترک.
بیشتر از اون که آرامش شما تامین بشه، آتوریته قومتون هست که باید تامین بشه.
این که نمی تونی به پدرت بگی که من با یک غیرمسلمان ازدواج نمی کنم، مشکل خیلی بزرگی خواهی داشت.
مشکلاتی که در زندگی مشترک پدر و مادرت هم باهاشون درگیر بودی.
فکر می کنم اصل مشکلت اینجاست.
و آخر این که
همونطور که دنیای ارتباطات و اطلاعات و .... شما را از اون پیله ی بسته شده دور طایفه تون بیرون کشید
جوانهای دیگه ای هم توی قبیله شما پیدا می شن که سرکی به بیرون از قوانین قبیله کشیده باشند
آرزوهایی توی سرشون یا حرفهای نگفته ای توی دلشون باشه
تو دختر باهوشی هستی و با افراد فامیلتون هم که ارتباطات نزدیک دارید، چشمات را باز کن شاید پیداش کنی.