مشکلات زندگی مشترکم ارزشهای درونیمو متزلزل کرده.با صداهای درونم چه کنم؟

سلام الهه جان

امیدورام که خیلی زود زندگیت روبراه شه.
داشتم به این نکته فک می کردم که پنج سال از زندگیتو زجر کشیدی. و می گی چقد برات سخت گذشت. اما این زندگی دو نفره بود دیگه. فک کن همسر شما هم چقد بهش بد گذشت.

ایشون هم این زندگی رو نمی خواست مطمئنا هیچ کس نمی خواد اینطوری زندگی کنه.
اینکه چرا زندگیتون به اینجا کشیده شد رو نمی دونم. ولی می دونم به خاطر گذشت نکردن هر دو طرفتون بود.
همسرت هم وقتی میاد خونه ارامش میخاد. اون با پیام بازیهاش. فیلم دیدناش داره بهت اعتراض می کنه. داره تنبیهت می کنه.

من فک می کنم بهش خوش نمی گذره که با شما نباشه و فقط فیلم ببینه. فک می کنم بهش خوش نمی گذره که تو خونه با شما قهر باشه و با یه نفر از دور رابطه داشته باشه. اونم براش سخته.

طلاق دادن شما براش راحته خودت گفتی 10 تا سکه. اما چرا این کار رو نمی کنه؟چرا یه مرد باید 5 سال تحمل کنه این جو رو توخونش؟ حقش نیست که یه زن خوشحال شاد پر انرژی داشته باشه که بمیره براش؟ چطور تحمل می کنین؟ من یه ساعت قهری تو خونه رو نمی تونم تحمل کنم.

فک می کنی چی باعث موندن شوهرت شده؟
شما چکار می تونی بکنی که زندگیتو نجات بدی؟
نسخه نمی پیچم هر کسی موقعیت روحیات و شرایط زندگی خودش رو داره ببین بهترین کار چیه انجامش بده.
موفق باشی عزیزم:323:

نمیدونم اسمت الهه هست یا آذر
چیکار کردی الهه سر میزنی به تاپیکت ولی نظر نمیدی چرا؟
میخوای کنار بیای با این زندگی؟ سعیت رو بکن زندگیت رو از نو بسازی
منتظر پستت هستم

سلام دوستای خوبم...خیلی ممنونم که تنهام نمیذارین..بابت دیرکردم عذر میخوام چند روز مهمون داشتم...واقعا ببخشید
راستش یه هفته پیش قبل ازینکه مهمونا بیان یشب با شوهرم رفتیم چایخونه ..مثل همیشه ساکت نشسته بودیم که من تصمیم گرفتم سکوتو بشکنم...گفتم میتونم چند دقیقه باهات در مورد خودم حرف بزنم؟گفت بگو میشنوم...گفتم لطفا گوشیتو بذار کنار.حواسم پرت میشه حرفام یادم میره....اولش شروع کردم ازش تشکر کردن..گفتم میفهمم که برا زندگیمون اینهمه تلاش میکنی حتی مجبوری بعد از ساعت کاریت هم جوابگوی بچه ها باشی....اما من واقعا احتیاج دارم از 24 ساعت شبانه روزت لااقل یکی دو ساعتت بمن اختصاص داده بشه....فکر نمیکنم توقع زیادی باشه...وقتی مدام سرت تو گوشیته ...وقتی هیچوقت از من درخواست رابطه زناشویی نمیکنی نگران میشم ...فکر بد میکنم.تو میتونی کمکم کنی ازین حال بیام بیرون..حیفه زندگیمون از بیرون چیزی کم و کسر نداره اما درون خونمون انقد سرده(ببخشید دارم پرگویی میکنم میخوام هرجا اشتباه کردم بهم تذکر بدین)
ساکت و آرووم به حرفام گوش کرد..خیلی خوشحال شدم ازینکه قدم اول رو خوب برداشتم..دو شب بعد دوباره رفتیم همون چایخونه...کنار میز ما دختر و پسرای جوونی نشسته بودم که یکی از پسرها دستش دور گردن دختر کناریش بود(بنظر میرسید دوست دختر و دوست پسر باشن)همسرم شروع کرد به غر زدن و ایراد از کارشون که معلوم نیس چه دختریه که تا این وقته شب بیرونه و این پسر فرداشب جایه دیگه دستش دور گردن یکی دیگس(من نمیدونم چرا دیدن روابط خوب مردمو اذیتش میکنه)منم به آرامی گفتم بهتره راجب بهشون قضاوت نکنی...ما چه میدونیم نوع رابطشون و ....چجوریه؟یهو شوهرم منفجر شد و هرچی از دهنش دراومد بهم گفت..تمام حرفای 2شب پیش رو برعلیه خودم استفاده کرد..گفت نشستس یسری حرف مسخره و جک سرهم کردی.تو چه میدونی زندگی واقعی چیه؟خودتو تمام فامیلت مثله همینایین..شما دوست دارین یکی اینطوری خرتون کنه......
دوباره تحقیر شدم..دوباره خورد شدم اونم توی مکان عمومی جلو چشم اونهمه آدم
چرا؟چرا باید تک تک حرفامو سبک سنگین کنم؟خدا شاهده من همینطوری ازون دخترپسر دفاع کردم..فامیلم که نبودن..فقط گفتم قضاوت کار درستی نیس..
هیچی دیگه منم دوباره عقب نشینی کردم..بعدشم که برامون مهمون اومد و زیاد فرصت تنها شدن نداشتم...
وقتی ناراحتم میکنه تا یک هفته برام سخته رفتارشو فراموش کنم.
امشب تنهاییم..دلم میخواد باهاش حرف بزنم..دلم میخواد ریشه مشکلاتمو پیدا کنم....اما وقتی اون دوس نداره رابطمون خوب شه من چقد تقلا کنم؟همیشه حس میکنم ازین وضعیت راضیه


- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Fateme1985

نمیخوام دوباره حرفی بزنم گفتنی ها رو گفتم
فقط خواستم بگم تاپیک Elham1368 رو کامل بخون با رفتارش شوهرش رو تغییر داد
غرورش رو شکست شوهرش رو بدست ابرد (زندگیش رو بدست ابرد)
مطمئنا شوهرش هم بزودی غرورش رو میشکنه کسیکه خوبی ببینه خوبی میکنه
هیچ چیز نشد نداره
خسته شدم از بس گفتم امشب امشب امشب
فکرکنم برای آخرین بار باشه ولی بازم میگم امشب انجامش بده

الهه عزیز به خدا من تو این سایت هیچ کس رو به اندازه تو دوست ندارم
فکرنکن دشمنت هستم که باهات بد حرف میزنم
برای همین هم هست که مدام به تاپیکت سر میزنم به هیچ تاپیکی به اندازه تاپیک تو سر نزدم و پست نذاشتم چون دوستت دارم ولی درک نمیکنم چرا شروع نمیکنی؟
بخاطر غرور؟ یا چیزدیگه؟

---

فاطمه عزیزم..ممنونم..یدنیا ممنونم که تنهام نمیذاری....به کمکت احتیاج دارم.حتما تاپیک الهام عزیز رو میخونم...
غرور نیس عزیزم ..دلخوریه بیشتر...نزدیک شدن به کسی که اینهمه اذیتت کرده واقعا سخته..اگه مطمئن بودم کاراشو گذاشته کنار با تمام وجودم عزممو جزم میکردم شرایطو تغییر بدم..اما میترسم دوباره بازی داده بشم....واقعا میترسم..
راستی نی نیت چطوره؟ضمنا من هیچوقت حس نکردم دشمنمی..دشمن آدم از شکست آدم لذت میبره و هیچوقت راه موفقیتو به آدم نشون نمیده..کار بزرگی در حقم کردی...ممنونم...

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پرواز1

سلام الهه جان

امیدورام که خیلی زود زندگیت روبراه شه.
داشتم به این نکته فک می کردم که پنج سال از زندگیتو زجر کشیدی. و می گی چقد برات سخت گذشت. اما این زندگی دو نفره بود دیگه. فک کن همسر شما هم چقد بهش بد گذشت.

ایشون هم این زندگی رو نمی خواست مطمئنا هیچ کس نمی خواد اینطوری زندگی کنه.
اینکه چرا زندگیتون به اینجا کشیده شد رو نمی دونم. ولی می دونم به خاطر گذشت نکردن هر دو طرفتون بود.
همسرت هم وقتی میاد خونه ارامش میخاد. اون با پیام بازیهاش. فیلم دیدناش داره بهت اعتراض می کنه. داره تنبیهت می کنه.

من فک می کنم بهش خوش نمی گذره که با شما نباشه و فقط فیلم ببینه. فک می کنم بهش خوش نمی گذره که تو خونه با شما قهر باشه و با یه نفر از دور رابطه داشته باشه. اونم براش سخته.

طلاق دادن شما براش راحته خودت گفتی 10 تا سکه. اما چرا این کار رو نمی کنه؟چرا یه مرد باید 5 سال تحمل کنه این جو رو توخونش؟ حقش نیست که یه زن خوشحال شاد پر انرژی داشته باشه که بمیره براش؟ چطور تحمل می کنین؟ من یه ساعت قهری تو خونه رو نمی تونم تحمل کنم.

فک می کنی چی باعث موندن شوهرت شده؟
شما چکار می تونی بکنی که زندگیتو نجات بدی؟
نسخه نمی پیچم هر کسی موقعیت روحیات و شرایط زندگی خودش رو داره ببین بهترین کار چیه انجامش بده.
موفق باشی عزیزم:323:

---

میدونم عزیزم خودمم درک میکنم اونهم داره آسیب میبینه..اما در ظاهر ازین وضع راضیه..حتی هربار که تو حرفام به این نکته اشاره کردم شدیدا جبهه گرفته و میگه من ازین زندگی خیلی راضی ام...شایدم بخاطر غرورشه..چون فوق العاده مغروره...به هرحال مسلما هیچ مردی دوست نداره روابط عاطفی سردی رو داشته باشه

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Elham1368

نمیدونم اسمت الهه هست یا آذر
چیکار کردی الهه سر میزنی به تاپیکت ولی نظر نمیدی چرا؟
میخوای کنار بیای با این زندگی؟ سعیت رو بکن زندگیت رو از نو بسازی
منتظر پستت هستم

---

الهام عزیزم مسلما دوست ندارم کنار بیام چون دارم عذاب میکشم..اما احساس میکنم برای تغییر به این بزرگی ضعیفم...شایدم اندازه شوهرم مغرورم...به هرحال دوباره تلاشمو میکنم...میخوام یه فرصت دوباره به زندگیم بدم...ممنونم از پیگیریت

چرا هر وقت من هستم کسی اینجا نیس؟

الهه تو با موبایل میای اینجا یا با کامپیوتر آخه این ساعت شب باید پش شوهرت باشی نه پای کامپیوتر اگه با موبایل میای که هیچی(ایکه پیشش باشی مهمه)
اون که انقدر بهت گیر میده که تو هیچی نمیدونی و تو نمیدونی زندگی چیه تا حالا شده بهت بگه دوست داره که تو چیجوری باشی چی ازت میخواد چه همسری دوست داره چه مشکلی باهات داره از کدوم رفتارات خوشت نمیاد تابحال چیزی از این موارد بهت گفته
مثل شوهرمن که یه مدت گیر داده بود بهم که چرا دامن میپوشی پیش دوستام یا مثلا میگفت تاپ بپوش پیششون(الان خداروشکر خوب شده)
اگه چیزی بهت نگفته یه شب که سرحال هست و رو دنده لج نیست باهاش صحبت کن اگه روت نمیشه تو تاریکی باهاش صحبت کن که چه خواسته هایی ازت داره چی ازت میخواد از کدوم اخلاقت بدش میاد از کدوم خوشش میاد چرا میگه تو چیزی از زندگی نمیدونی خب این یعنی حتما یه خواسته هایی داره ببین خواسته هاش چیه
تابحال تو این موارد باهاش صحبت کردی؟

هنوز هم فیلم...میبینه؟ اگه میبینه به هیچ وجه نذار ببینه برو پیشش باش میگی جلو تو نمیبینه و ازت خجالت میکشه درسته که میتونه در طول روز که پیشش نیستی ببینه اما نذار تو خونه ببینه پیشش باش
روابط جسمی خیلی مهمه متاسفانه خیلی ها ساده ازش میگذرن
درصورتیکه نشونه علاقه هست
خود شوهرمن چندماه تموم با من سرد بود(البته الان عالی شده) و مدام بهم گیر میداد من درکت میکنم که چقدر سخته برات که نگات نمیکنه شوهرمن چون4ماه ازش بزرگترم میگفت چون پیری من لذت نمیبرم درحالیکه هردو29سالمونه (ولی الان که خوبیم چپ و راست میاد سمتم)درکت میکنم
اما برو سمتش وقتی گفت نه پا پس نکش خجالت نکش با شوخی و شیطونی زنونه برو سمتش
خوبه که باهاش صحبت کردی اما دفعه بعد تو خلوت خودتون صحبت کن
اگه بازم ایراد گرفت بگو چی ازت میخواد رک و راست باهاش صحبت کن
که مشکلاتتون رو رفع کنین
فقط صحبت نیست با رفتارت علاقت رو بهش نشون بده پیشش باش کنارش باش شوخی کن باهاش تحویلش بگیر علاقت رو بهش نشون بده هزارتا کار دیگه محبت کردن که فقط کلامی نیست
من دست شوهرم رو میگیرم کلی خوشش میاد هرجور شده خامش کن که بفهمه دوستش داری
حتما راجع به خواسته ها باهاش صحبت کن روابطتون رو هم حتما حتما خوب کن ساده ازش نگذر خیلی مهمه
نی نیم هم خوبه ممنون که پرسیدی

پیشنهاد خوبی داد فاطمه وقتی ازت ایراد میگیره ازش بپرس دوست داره چیجوری باشی
برو سمتش با شوخی و ناز کردن باهاش رابطه داشته باش پا پس نکش
در مورد فیلم هم انصافا خیلی سخته چیجوری تحمل میکنی ببینه من که اصلا نمیتونم تصور کنم با من نباشه بعد تن یه زن دیگه رو ببینه اصلا نذار ببینه برو بهش بگو به غیرتت بر میخوره
همین رابطه رو باهاش خوب کنی به نظرم خیلی مهمه
من اون1ماهی که شوهرم باهم قهر بود و جلوی من از زن های دیگه حرف زشت میزد بدترین دوران زندگیم بود

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Fateme1985

الهه تو با موبایل میای اینجا یا با کامپیوتر آخه این ساعت شب باید پش شوهرت باشی نه پای کامپیوتر اگه با موبایل میای که هیچی(ایکه پیشش باشی مهمه)
اون که انقدر بهت گیر میده که تو هیچی نمیدونی و تو نمیدونی زندگی چیه تا حالا شده بهت بگه دوست داره که تو چیجوری باشی چی ازت میخواد چه همسری دوست داره چه مشکلی باهات داره از کدوم رفتارات خوشت نمیاد تابحال چیزی از این موارد بهت گفته
مثل شوهرمن که یه مدت گیر داده بود بهم که چرا دامن میپوشی پیش دوستام یا مثلا میگفت تاپ بپوش پیششون(الان خداروشکر خوب شده)
اگه چیزی بهت نگفته یه شب که سرحال هست و رو دنده لج نیست باهاش صحبت کن اگه روت نمیشه تو تاریکی باهاش صحبت کن که چه خواسته هایی ازت داره چی ازت میخواد از کدوم اخلاقت بدش میاد از کدوم خوشش میاد چرا میگه تو چیزی از زندگی نمیدونی خب این یعنی حتما یه خواسته هایی داره ببین خواسته هاش چیه
تابحال تو این موارد باهاش صحبت کردی؟

هنوز هم فیلم...میبینه؟ اگه میبینه به هیچ وجه نذار ببینه برو پیشش باش میگی جلو تو نمیبینه و ازت خجالت میکشه درسته که میتونه در طول روز که پیشش نیستی ببینه اما نذار تو خونه ببینه پیشش باش
روابط جسمی خیلی مهمه متاسفانه خیلی ها ساده ازش میگذرن
درصورتیکه نشونه علاقه هست
خود شوهرمن چندماه تموم با من سرد بود(البته الان عالی شده) و مدام بهم گیر میداد من درکت میکنم که چقدر سخته برات که نگات نمیکنه شوهرمن چون4ماه ازش بزرگترم میگفت چون پیری من لذت نمیبرم درحالیکه هردو29سالمونه (ولی الان که خوبیم چپ و راست میاد سمتم)درکت میکنم
اما برو سمتش وقتی گفت نه پا پس نکش خجالت نکش با شوخی و شیطونی زنونه برو سمتش
خوبه که باهاش صحبت کردی اما دفعه بعد تو خلوت خودتون صحبت کن
اگه بازم ایراد گرفت بگو چی ازت میخواد رک و راست باهاش صحبت کن
که مشکلاتتون رو رفع کنین
فقط صحبت نیست با رفتارت علاقت رو بهش نشون بده پیشش باش کنارش باش شوخی کن باهاش تحویلش بگیر علاقت رو بهش نشون بده هزارتا کار دیگه محبت کردن که فقط کلامی نیست
من دست شوهرم رو میگیرم کلی خوشش میاد هرجور شده خامش کن که بفهمه دوستش داری
حتما راجع به خواسته ها باهاش صحبت کن روابطتون رو هم حتما حتما خوب کن ساده ازش نگذر خیلی مهمه
نی نیم هم خوبه ممنون که پرسیدی

---

سلام فاطمه جون..ممنون از پاسخت..عزیزم شوهرم فقط تو دعوا و بحث دلخوریهاشو میگه...بارها و بارها ازش پرسیدم دوست داری چجوری باشم؟هیچ جواب واضح و مشخصی بهم نداده...اما وقتی دعوا میشه میگه تو نمیتونی پول دربیاری و همش تو خونه ای(مشکل اصلیش اینه که من چرا کار نمیکنم)درصورتی که خودش میدونه تو شهر کوچک ما برا رشته من هیچ کاری نیس..چون حتی دانشگاههای اینجا هم این رشته رو ندارن که من لااقل درسهای مرتبطش رو تدریس کنم.در مورد ویژگیهای ظاهری و تیپ و ...هیچی نمیگه..هیچی...بیشتر بی تفاوته
در مورد فیلم دیدن تو خونه که نمیبینه چون شرایطشو نداره...فیلتر شکن تبلتش از کار افتاده:58::58:(خدارو شکر)ماهوارمونم قبلا من کانالاشو پاک کرده بودم..بعید نیس سرکار ببینه..نمیدونم
راستی یه سوال روابط تو وشوهرت فقط با همون یه جلسه صحبت انقد تغییر کرد؟این خیلی عالیه...برا حفظ این روند خوب چه کارهایی میکنی؟
در مورد اینکه گفتی با رفتارم بهش نشون بدم باور کن دلم میخواد اما وقتی میرم پیشش بشینم و مدام سرش تو گوشیشه من چکار کنم؟تو زنی حتما درکم میکنی چقد سخته احساس کنی وسط حریم خونت و خلوتت شخص دیگه ای حضور داشته باشه..همین دیشب میخواست بره حموم گوشیشو خاموش کرد و بعد ازینکه اومد روشنش کرد(چون برا روشن کردن رمز عبور لازم داره..میترسه مثلا پیامی چیزی بیاد و من ببینم...فکر کن برا یه دوش یک ربعه هم باید گوشیشو خاموش کنه یا با خودش ببره حموم
شما جای من باشین چکار میکنین؟دلم نمیخواد سر داشتنش با کسی بجنگم..ترجیح میدم ولش کنم به امون خدا تا شاید خودش یروزی بفهمه در حق من چقد بدی کرده

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Fateme1985

الهه تو با موبایل میای اینجا یا با کامپیوتر آخه این ساعت شب باید پش شوهرت باشی نه پای کامپیوتر اگه با موبایل میای که هیچی(ایکه پیشش باشی مهمه)
اون که انقدر بهت گیر میده که تو هیچی نمیدونی و تو نمیدونی زندگی چیه تا حالا شده بهت بگه دوست داره که تو چیجوری باشی چی ازت میخواد چه همسری دوست داره چه مشکلی باهات داره از کدوم رفتارات خوشت نمیاد تابحال چیزی از این موارد بهت گفته
مثل شوهرمن که یه مدت گیر داده بود بهم که چرا دامن میپوشی پیش دوستام یا مثلا میگفت تاپ بپوش پیششون(الان خداروشکر خوب شده)
اگه چیزی بهت نگفته یه شب که سرحال هست و رو دنده لج نیست باهاش صحبت کن اگه روت نمیشه تو تاریکی باهاش صحبت کن که چه خواسته هایی ازت داره چی ازت میخواد از کدوم اخلاقت بدش میاد از کدوم خوشش میاد چرا میگه تو چیزی از زندگی نمیدونی خب این یعنی حتما یه خواسته هایی داره ببین خواسته هاش چیه
تابحال تو این موارد باهاش صحبت کردی؟

هنوز هم فیلم...میبینه؟ اگه میبینه به هیچ وجه نذار ببینه برو پیشش باش میگی جلو تو نمیبینه و ازت خجالت میکشه درسته که میتونه در طول روز که پیشش نیستی ببینه اما نذار تو خونه ببینه پیشش باش
روابط جسمی خیلی مهمه متاسفانه خیلی ها ساده ازش میگذرن
درصورتیکه نشونه علاقه هست
خود شوهرمن چندماه تموم با من سرد بود(البته الان عالی شده) و مدام بهم گیر میداد من درکت میکنم که چقدر سخته برات که نگات نمیکنه شوهرمن چون4ماه ازش بزرگترم میگفت چون پیری من لذت نمیبرم درحالیکه هردو29سالمونه (ولی الان که خوبیم چپ و راست میاد سمتم)درکت میکنم
اما برو سمتش وقتی گفت نه پا پس نکش خجالت نکش با شوخی و شیطونی زنونه برو سمتش
خوبه که باهاش صحبت کردی اما دفعه بعد تو خلوت خودتون صحبت کن
اگه بازم ایراد گرفت بگو چی ازت میخواد رک و راست باهاش صحبت کن
که مشکلاتتون رو رفع کنین
فقط صحبت نیست با رفتارت علاقت رو بهش نشون بده پیشش باش کنارش باش شوخی کن باهاش تحویلش بگیر علاقت رو بهش نشون بده هزارتا کار دیگه محبت کردن که فقط کلامی نیست
من دست شوهرم رو میگیرم کلی خوشش میاد هرجور شده خامش کن که بفهمه دوستش داری
حتما راجع به خواسته ها باهاش صحبت کن روابطتون رو هم حتما حتما خوب کن ساده ازش نگذر خیلی مهمه
نی نیم هم خوبه ممنون که پرسیدی

---

سلام فاطمه جون..ممنون از پاسخت..عزیزم شوهرم فقط تو دعوا و بحث دلخوریهاشو میگه...بارها و بارها ازش پرسیدم دوست داری چجوری باشم؟هیچ جواب واضح و مشخصی بهم نداده...اما وقتی دعوا میشه میگه تو نمیتونی پول دربیاری و همش تو خونه ای(مشکل اصلیش اینه که من چرا کار نمیکنم)درصورتی که خودش میدونه تو شهر کوچک ما برا رشته من هیچ کاری نیس..چون حتی دانشگاههای اینجا هم این رشته رو ندارن که من لااقل درسهای مرتبطش رو تدریس کنم.در مورد ویژگیهای ظاهری و تیپ و ...هیچی نمیگه..هیچی...بیشتر بی تفاوته
در مورد فیلم دیدن تو خونه که نمیبینه چون شرایطشو نداره...فیلتر شکن تبلتش از کار افتاده:58::58:(خدارو شکر)ماهوارمونم قبلا من کانالاشو پاک کرده بودم..بعید نیس سرکار ببینه..نمیدونم
راستی یه سوال روابط تو وشوهرت فقط با همون یه جلسه صحبت انقد تغییر کرد؟این خیلی عالیه...برا حفظ این روند خوب چه کارهایی میکنی؟
در مورد اینکه گفتی با رفتارم بهش نشون بدم باور کن دلم میخواد اما وقتی میرم پیشش بشینم و مدام سرش تو گوشیشه من چکار کنم؟تو زنی حتما درکم میکنی چقد سخته احساس کنی وسط حریم خونت و خلوتت شخص دیگه ای حضور داشته باشه..همین دیشب میخواست بره حموم گوشیشو خاموش کرد و بعد ازینکه اومد روشنش کرد(چون برا روشن کردن رمز عبور لازم داره..میترسه مثلا پیامی چیزی بیاد و من ببینم...فکر کن برا یه دوش یک ربعه هم باید گوشیشو خاموش کنه یا با خودش ببره حموم
شما جای من باشین چکار میکنین؟دلم نمیخواد سر داشتنش با کسی بجنگم..ترجیح میدم ولش کنم به امون خدا تا شاید خودش یروزی بفهمه در حق من چقد بدی کرده

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Elham1368

پیشنهاد خوبی داد فاطمه وقتی ازت ایراد میگیره ازش بپرس دوست داره چیجوری باشی
برو سمتش با شوخی و ناز کردن باهاش رابطه داشته باش پا پس نکش
در مورد فیلم هم انصافا خیلی سخته چیجوری تحمل میکنی ببینه من که اصلا نمیتونم تصور کنم با من نباشه بعد تن یه زن دیگه رو ببینه اصلا نذار ببینه برو بهش بگو به غیرتت بر میخوره
همین رابطه رو باهاش خوب کنی به نظرم خیلی مهمه
من اون1ماهی که شوهرم باهم قهر بود و جلوی من از زن های دیگه حرف زشت میزد بدترین دوران زندگیم بود

---

ممنونم الهام عزیز..خوشحالم که زندگیت روند خوبی پیدا کرده...تاپیکتو خوندم ..خدارو شکر که تونستی شرایطتو تغییر بدی

اره من بعد اینکه دیدم شوهرم فیلم میبینه دو شب بعدش باهم خوب شدیم الا نذاشتیم طول بکشه که قبح کار براش ریخته شه البته شوهرم خداییش خیلی خوب بود تو اون دو روز حتی شام و ناهار هم نمیخورد به محض اینکه میومد خونه رو مبل میخوابید که من رو نبینه(از خجالت)

بعدش هم من باهاش صحبت کردم و حل شد الان هم انقدر خوبیم که اوائل ازدواج هم انقدر خوب نبودیم

الهه جان قلا هم گفتم تو ضعیف شدی و آدمهای ضعیف میبازن من کل تاپیک هات رو خوندم واقعا هیچ چیزی نمیشه گفت درک نمیکنم چرا انقدر با این قضیه کنار میای و تنها هدفت کنار اومدنه نه تغییر
گفتی رابطتون تو1سال فقط2بار بوده اونم به درخواست تو -خب این دیوانه کننده هست یا تاپیک زدی بدون رابطه زناشویی میشه زندگی خوبی داشت درصورتیکه چنین چیزی برای افراد30ساله غیرممکنه و شوهرت هم این نیست که میل نداشته باشه اگه نداشت فیلم نمیدید فقط معتاد فیلم هست معتاد معتاد رابطه با خودش(خ ود ا ر ض ا ی ی)
بارها گفتی که اون بهت میگه دوست داره خب بهش بگو نشون بده(با توجه با رابطه)
من سری های پیش20خط برات مینوشتم که چیکار کن و مو به مو بهت میگفتم چیکار کن و تو انجام ندادی
حالا2خط میگم شاید2خط اثرش بیشتر باشه

فقط و فقط یه چیز: رابطت رو باهاش خوب کن به هر نحوی که شده با ابراز علاقه با تحریک کردن با لج با شوخی با اصرار با خنده نمیدونم با هرچیزی که خودت میدونی خیلی نمیشه گفت چون میترسم تاپیک رو قفل کنن
هر انسانی نیاز داره تعداد رفع نیاز رو بیشتر کن تا با فیلم رفع نیاز نکنه(فقط و فقط همین)

قبلا هم گفتم حتی وقتی داره فیلم میبینه برو پیشش
در مورد گوشیش که رمز داره اساسی باهاش صحبت کن که باید اسمساش رو بخونی مخصوصا که گفتی1بار با یه دختره اسمسهای خیلی بد میداده
بهش بگو نمیخوام دوباره با دخترا اسمس بازی کنی اگه نمیکنی رمز رو بردار هموطورکه گوشی من رمز نداره ساده از ایم رمز موبایل نگذر

بازم نوشته هام طولانی شد ولی تو همون2خطی که گفتم رو انجام بده فقط همون1خط

تو ضعیف شدی و برای ضعیف ها جایی برای زندگی نیست

اینجا برات شده جایی برای تنهاییات جایی برای دردودل درصورتیکه باید بشه جایی برای موفقیت جایی برای پیدا کردن راهکار جایی برای پیدا کردن شوهرت جایی برای بدست ابردن شوهرت
هر وقت نیاز داشتی برو سمتش بازم میگم هروقت -باید زیاد شه تا علاقه بینتون بیاد
شوهرمن هم وقتی با هم مشکل داشتیم نمیومد سمتم ولی الان زیاد میاد
بازمیگم این نشونه علاقه هست اگه بهت علاقه نمیده علاقه رو ازش بگیر ازش بدزد
بذار عادت کنه که ازش میدزدی کمکم خودش مشتاق میشه که ازش دزدی کنی

محبت یادت نره اون نباید فکرکنه که فقط داری تحملش میکنی باید فکرکنه که دوستش داری بهش بگو اگه دوست نداشتم هرگز به این زندگی ادامه نمیدادم

یادت نره اینجا برات نشه جایی برای پر کردن تنهایی بشه جایی برای پیدا کردن زندگی دلخواه

مشکلت اینه که تا بهت بی توجهی میکنه میری اتاق خودت میگی نمیشه
وقتی بگی نمیشه پس نمیشه

تحول نتیجه تهوعه انقدر باید سختی بکشی تا به تحول برسی
سختی این نیست که فقط تحمل کنی سختی اینه که تلاش کنی
خالی تحمل یعنی قبول شکست تحمل وقتی نتیجه میده که همراه با تلاش باشه همراه با امیدواری باشه

گل گفتی که تو این دنیا جایی برای آدمهای ضعیف نیست:104::104::104::104::104:

الهه همونطورکه فاطمه گفت قوی شو قوی امیدوار
نه تلاش میکنی نه امیدوار هستی نه پرانرزی
به نظرم بهترین کار همینه که اول ارتباطت رو باهاش خوب کنی
راههای زیادی وجود داره مطمئنا خودت تو این چندساله به اندازه کافی تجربه داری نیازی به گفتن نیست شاید فقط تو یک کلمه بگم تو این زمینه پررو باش مردها از زنای پررو(فقط تو این زمینه) خوششون میاد
توجه نکن که اون نمیاد سمتت تو برو حرف قشنگی زد فرصت نده که بره سراغ فیلم منظورم این نیست که تنهاش نذاری منظورم اینه که گرم باش گفتی سالی2بار بشو هفته ای2بار3بار

پررو باش تو این زمینه

اگه ببینی شوهرت داره میفته تو چاه هم میگی ولش کنم بذارمش به امون خدا خودش حواسش جمع باشه نیفته تو چاه
اگه به فکر شوهرت نیستی به فکر خودت باش
این چه حرفیه که ولش کنم به امون خدا تا خودش متوجه شه تازه30سالتونه تا کی میخوای ولش کنی
ولش کنی که چی بشه
تو همین سایت یه نفر حرف قشنگی زد نمیدونم کی گفت ولی قشنگ گفت
آدم عاقل منتظر سرنوشت نمیمونه سرنوشت رو خودش میسازه
تو میخوای منتظر بمونی که ببینی چی پیش میاد و کی خوب میشه مگه تو این5سال خوب شد نه پس5سال دیگه هم خوب نمیشه
خودت باید خوبش کنی منتظر سرنوشت و معجزه نمون خودت سرنوشت و معجزه رو بساز
من نمیدونم چه کاری باید انجام بدی اما اصلا نذار موبایلش رو ازت پنهان کنه روراست باهاش صحبت کن چرا رمز داره و چرا گوشیش رو بهت نمیده


خلاصه بگم تو براب شوهرت یه مادر شدی نه یه همسر
دیروز داشتم یه تاپیک میخوندم اسمش بود شوهرم پولداره و بهم خیانت میکنه
هرچی دوستان بهش میگفتن فلان کار رو انجام بده میگفت من دوستش دارم نمیتونم آخر بهش گفتن وقتی میگی نمیتونی پس باید بسوزی و بسازی
اون شده بود مادر همسرش که هرکاری میکرد بهش محبت میکرد به این دلیل که دوستش داره تو هم به یه دلیل هایی که تاحالا نگفتی هیچ کاری انجام نمیدی پس باید بسوزی و بسازی و مادر همسرت بمونی
تو هم وقتی میگی نمیتونم پس باید بسوزی و بسازی
والا اگه دوست دختر داشته باشه هم حق داره مگه میشه رابطه سالی2بار باشه


فاطمه بازم ازت تشکر میکنم بابت کمک هایی که بهم کردی شوهرم خوب شده و لجبازی رو گذاشته کنار البته خیلی مغرور تر از گذشته شده ولی خب منم لی لی به لالاش میذارم که بهش خوش بگذره مگه چه ایرادی داره بهش خوش بگذره
امیدوارم نینی خوب و خوشگلی دنیا بیاری من عاشق بچه ام ولی شوهرم قبول نمیکنه هر بچه ای میبینم قلبم تکون میخوره