RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
سلام دوستان خوبم. می شه در یک مورد مهم منو راهنمایی کنید ؟
همان طور که قبلا گفتم من و امین هر دو کارشناسی ارشد قبول شدیم. همسرم سربازه و فعلا تا 8 ماهه دیگه درآمد ثابت و قابل توجهی هم نداره ( البته تو دوران سربازیش این طوره وگرنه درآمد خوبی می تونه ماهانه داشته باشه ) . من هم زیر بار قسط و بدهی فراوان واسه خونه هستم . من اقدام به پیش خرید یک خونه کردم و الان هم درگیر بدهی های اونم طوری که فقط یک کرایه ماشین خیلی جزیی برام می مونه .
متاسفانه خانواده همسرم هم هیچ کمکی به ما نمی کنند ( در جریان هستین) . حتی نصف خرج و مخارج عقد را یواشکی من به همسرم کمک کردم و اونا ندادند. الانم که یک ماه و نیم از عقد ما می گذره حتی یکبار هم ازش نپرسیدن تو که کار نمی کنی و حالا زن هم داری اصلا پول کرایه ماشین تا پادگانت تو جیبت هست یا نه ؟؟!!!!!!!!!!! اونا حتی ضامن وام ازدواجمون هم نشدند.:160:
( باور کنید بچه ها تمام فشار مالی الان روی من، یک موقع هایی خیلی خسته می شوم :302:ولی هی به خودم می گم اشکال نداره عوضش 2 سال دیگه خونه داریم )
حالا الان بحث شهریه دانشگاه پیش اومده . شهریه منو که پدرم می ده ولی همسرم چی ؟ شهریه اون چی ؟؟؟
تا حالا وقت نشده که بره خونه و با پدر مادرش مطرح کنه ولی اگه کرد و اونا باز هم طفره رفتن و گفتند ما نداریم و خودتون می دونید چی ؟؟؟
به نظر شما باز هم من باید کمک کنم در جایی که تا سقف زیر بار بدهی ام ؟؟؟ ( درسته که ندارم ولی اگه بخوام انقدر اعتبار دارم که جورش کنم ولی باز هم فشار بازپرداختش رو من می مونه که )
دوستم به شدت مخالف. می گه تا الان هر کاری کردی بس. مثل یک مرد از اول وایسادی یک جورهایی هم تمام کمبود ها رو جبران کردی . هم خانواده همسرتو بد عادت کردی هم همسرتو. می گه اونا خیالشون راحت که تو باز هم هستی. می گه بذار یک کمی احساس مسئولیت کنند. می گه خرج شهریه تو رو هم باید همسرت بده نه تو . همین قدر که مال تو رو داره پدرت می ده باید ممنونشم باشن. می گه تو با این کارت کلا داری همسرتو به خودت متکی می کنی در صورتیکه تو باید به اون تکیه کنی. می گه الان نمی فهمی ولی بعد 30 سالگی که یکهو خسته شدی و کم اوردی اون وقت به مشکل بر می خوری چون تو به تکیه گاه نیاز داری ولی کسی نیست که تکیه کنی بهش.( البته اینو بگم امین آدم بی خیالی نیست ولی من تا الان خیلی ساپورتش کردم)
حالا موندم سر دو راهی که اگه ندادند چی ؟ اخه امین از کجا می تونه جور کنه ؟
نمی دونم . راهنمایی ام کنید.:203:
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
خرج تحصیل همسرت رو تقبل کن این زندگی هر دو شماست آیا از اینکه تا به حال بهش کمک کردی پشیمانی؟ فکر نمی کنی همین زندگی که الان داری به خاطر همون رد شدن از بعضی مرزهاست؟
به نتیجه قضیه فکر کن اگه شوهرت در مقطع ارشد فارغ تحصیل بشه هم شغل بهتر و درآمد بیشتری خواهد داشت؟
در پناه حق
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
سلام. پس چرا جوابمو نمی دین ؟؟؟؟
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
به نظر من دوستت درست میگه عزیزم
درست نیست که تو خرج دانشگاه همسرتو بدی تازه یک ترمشو بدی بقیه رو میخوای چه کار کنی؟
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
سلام. بالاخره اتفاقی که نباید می افتاد افتاد . خانوادم در جریان مشکلات من و امین با خانوادش در جریان قرار گرفتند. پدرم با امین صحبت کرد و بهش اولتیماتوم داد ( اخه این اواخر من خیلی گریه می کنم.گریه های هیستریک. داره داغونم می کنه ) مامانم هم دیشب داشت گله می کرداز امین و ... آخرش به این نتیجه رسیدن که ما اگه کمتر همو ببینیم بهتره!!! من خیلی عصبانی شدم ( خب اگه قرار بود ما همدیگر رو کم ببینیم چه کاری بود با این همه مشکلات عقد کنیم و زیر بار این همه حرف بریم ؟ باور کنید دوران 7 ماه دوستیمون من و امین بهترین زندگی رو کردیم. خودمون بودیم و خودمون . این همه مشکلاتو خریدیم به جون که بیشتر پیش هم باشیم نه اینکه شرایط بدتر بشه ). قهر کردم و خونه دوستم رفتم.دست خودم نیست دیگه نمی تونم تحمل کنم دوستان. امین زنگ زد و معذرت خواهی کرد و قول داد تا عید نوروز دیگه هیچ حرف و کلامی از خانوادش پیش من حرف نزنه و تمام مهمونی ها رو کنسل کنه تا من یک کم اروم بشوم ( نمی دونم رو قولش می مونه یا نه ؟!)
به خدا خسته شدم دوستان. برای عیدفطر هم هیچ اتفاقی نیفتاد. نه تبریکی نه هیچی. این چیزا برای من مهم نیست. من فقط یک مدت آرامش می خوام. دلم نمی خواد جز خودم و امین و بعد پدرومادرم با کسی رابطه داشته باشم. دلم مهمونی نمی خواد. از دیدن خانواده و فامیل همسرم بیزارم. دلم می خواد یک مدت زندگی یکنواخت یکنواخت باشه. فقط بروم سر کار و عصر ها امین بیاد خونه ما . همین و همین. واقعا بعد از اون همه تنش و حرف و خستگی و... این درخواست زیادیه ؟؟؟
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
نگران نباش عزیزم
اتفاقا" بهتر شد که شوهرت فهمید تو خانواده ای داری که نگران و مراقبت هستند
موفق باشی
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
مرسی الینای عزیز. برام دعا کن
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
سلام دوست خوبم منم تو تنهاییام همیشه به یادتم معذرت خواهی شوهرتو بپذیر و همیشه کنارش باش
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
من میفهممت خیلی سخته امیدوارم همسرت به یه درک بهتری از همسرداری برسه(ببخشید اخه من فکر می کنم یه کم اون مقصره)
RE: من حساسم با اون بی معرفته ؟؟؟
یک کم نه و خیلی هم مقصره پونه جون. دو روزه همدیگرو ندیدیم . باور می کنی دلم نمی خواد ببینمش. دو روز از قولش نگذشته ولی دیروز که تلفنی حرف زدیم بازم می گه من که نمی تونم فامیلم رو دور بندازم . نمی شه که خانمم!!! می دونید برای همسرم و خانوادش اصلا مهم نیست که من خونه اونا بروم یا نه ولی مهمونی فامیلی چرا. چون آبروشون جلوی فامیل می ره عروسشون نباشه، چون همه مادرشو می شناسن.
به خدا خسته شدم. یک مدت می خواهم کار به کار هیچ کدومشون نداشته باشم. شاید باور نکنی 40 روز از عقدم گذشته ولی امروز که داشتم فیلمشو می دیدم کلی به خودم لعنت فرستادم که این چه کاری بود کردی نازنین. همسرمو دوست دارم ولی هر چی باشه همسرم هم توی همون خانواده و دست پرورده همون زنه. نمی دونم. واقعا نمی دونم...