-
به دلایل پسرونگی که گفتم ، منظورم اینا بود :
ببین من خودم 26 سالمه ، تا مدتی نیاز داشتم شدیدا که ازدواج کنم از نظر عاطفی بسیار هم نیاز داشتم .
اون مدت گذشت و از نظر جنسی خیلی احساس نیاز کردم که فکر میکنم اینم بگذره ، دیگه دلیل و شوقی برای ازدواج در خودم نمیبینم .
و کار برای من سخت میشه .
این اتفاق برای من در 3 سال پیش شروع شد و الان هم ادامه داره .
یعنی از 23 سالگی تاکنون ، حالا به نظر شما آیا کسی که 38 سالشه اون شور و شوق و اون نیاز جنسی ایی که فرد من داره ، داره یا نه ؟ من میگم نه .
چون من پسرم میدونم ، من حوصله ام میشه ناز یه دختر رو بکشم اما یه مرد 38 ساله ، فکر نکنم.
بعنوان مثال ایشون در جواب اس های شما گفتن این همه اس ندین من بیکار نیستم که ... ، خب باورش برای من 26 ساله سخته ، همچین اسی دادن .
اما شاید برای مرد 38 ساله آسون باشه .
ببینید نیاز جنسی در مردها به نظر من به چند طریق ارضا میشه :
1-خودارضایی
2-ازدواج دائم
3-ازدواج موقت
4-سکس خارج از ازدواج
5-روابط غیرانسانی
و به نظر من از این موارد جدا نیست مگر اون فرد خودش رو شدیدا کنترل کرده باشه که جنبه دینی و عرفانی داره .
آمارها نشون میده که 90 درصد جوونا خودارضایی میکنن ، من نمیگم ایشون انجام میدن ، اما آمار رو دارم میگم
یکی رو میبینی تا مثلا 25 سالگی خودارضایی کرده ، یکی رو میبنی تا 40 سالگی خودارضایی کرده تا به ازدواج رسیده .
تفاوتش زیاده .
خیلی چیزای دیگه هم هست که دیدم نوشتی موضوع رو ببنیدید گفتم شاید سرنزنی ....
-
آقای امید اگر اماری میارید لطفا مرجع بدید ، نمی شه که بدون هیچ سند و مدرکی گفت 90 درصد خود ارضایی می کنند.
-
ممنون. سر می زنم اما دیگه اهمیت چندانی واسم نداره...این اقایی که من دیدم فکر نمی کنم هیچ وقت تو عمرش نیاز به ازواجو حس کرده باشه... خودشم همینو می گفت... یه جورایی از غرور بیش از حد و وصفش خسته شدم... کلافه شدم! اینو بگم که خیلی از اس ام اسامو با محبت جواب می داد و این جز معدود جواب های تندی بود که ازش دریافت کردم... حتی اون بود که به من می گفت چرا احساسات به خرج نمی دی... این اقا با تمام انسان هایی که اطرافم هست فرق داره... فقط تو یه فیلمی که قبلا دییدم شخصیت مشابهشوپیدا کردم... می دونم این اقا حتی از سر غرورشم که شده به هیچ دختری درخواستی نکرده حتی اگه داشته از نیاز می مرده! برام مهم نیست دیگه... فردی که به خاطرغرور زیاد حاضره از دست دادن "کسی که ادعا می مکنه خیلی دوستش داره" رو ببینه و به روی خودش نیاره از تنهایی بمیره براش خیلی بهتره. مشکل من اینایی که شما گفتید نیست (البته شاید منم بی خودی مطمئنم) اما من الان به خاطر یه چیز دیگه حاضر به ادامه نیستم... اونم اینکه کسی که قدر محبت رو ندونست بهترین چارش تنهاییه!!! کسی که ببینه تو رو داره ذره ذره آب می کنه و به خاطر این توانمندیش به خودش افتخار می کنه بهتره از تنهایی بمیره! غرور برای همسر دیگه از بدترین غرورهاست! می دونم که مشکل از من بود!!! ما آدما چقدر بیچاره ایم!!! تا می بینیم کسی دوستمون داره سریع هوایی می شیم! اشتباه بزرگ من این بود بهش فهموندم که حاضرم به خاطرش هر کاری بکنم... فهموندم خیلی دوستش داشتم (که خدارو شکر الان ندارم)... فهموندم اون بیاد تو زندگیم براش مثل شمع می سوزم... تنهایی حق چنین ادماییه! من که مشکلی ندارم! اونه که تو این سن باید تنهایی بکشه! 2 سال دیگه که اوج سال های تنهاییش رسید اون وقت برنمی گرده بگه : "من هدف اصلیم تو زندگیم کارم بوده... و هیچ وقت نمی خواستم ازدواج کنم... الانم دیگه سن ازدواجم گذشته و تصمیم به این کار ندارم!!!!" انگار یادش رفته که چقدر پارسال برای به دست آوردن من زمین و آسمونو به هم می دوخت! من باید همونطور مغرور و بی تفاوت می موندم!!!! چقدر احمقانست که بهترین راه برای به دست آوردن کسی غرور و بی محل کردنه!!!! ولی اولین تجربه من بود که کلی درس ازش گرفتم!!!! دیگه نمی ذارم کسی این توهم ورش داره که انگار خوب چیزیه!!!! مشتاقم ببینم چه طور در سنین بالاتر با تنهاییش کنار میاد! الان تو اوج غرور جوانی و خوش تیپیش گیر کرده!!! فکر می کنه روزگار فقط کارو کسب مقامه؟ خدا رو شکر دیگه اهمیتی نداره! مشکل اصلی من این چیزا بود نه اینکه چه طور خودش رو سیر نگه داشته که خدارو شکر خودم به نتایجی رسیدم... ممنون از همهhttp://www.hamdardi.net/images/smilies/72.gif
-
اسمون. چی میشه دو تا enter بزنی ته هر پاراگرافت که فاصله بیفته چشم ادم بتونه راحت بخونه؟؟؟؟
کامل نتونستم پست اخرتو بخونم
اما یه جاییش نوشته بودی سن ازدواجت گذشته
(اشتباه متوجه شده بودم)
یه جاییش هم نوشته بودی که فقط می خوای کارکنی و ازدواج رو می ذاری کنار
در این دو مورد
خیر. سن ازدواجت نگذشته. تازه شروع شده. 26 سالته. حواستو جمع کن و یه همسر خوب پیداکن
در مورد دوم. خیر. همه کارایی که باید انجام بدی رو به موازات هم انجام بده. در رو در مورد ازدواج به روی خودت نبند. کارتو بکن درستو بخون مواردی هم که مطرح شد بررسی کن برای ازدواح بعدم مشاوره ازدواج برو. همه جی رو یه موازات هم پیش ببر
ویرایش رو بزن بعد که پستت رو ارسال کردی. توش جدا کن با انتر. فکر می کنم بشه.
اکه هم نشد هیچی. ممنون که گفتی.
-
می نوش جان نمی دونم چرا هر چی انتر می زنم فاصله نمی افته بین پاراگرافا!!!!!! اما من نگفتم سن ازدواجم گذشته..... این حرف اون اقاست!!!!
-
آسمون آبی عزیز امیدوارم از این حس و حال در اومده باشی.
عزیزم من عادت دارم کمتر نظر بدم اما نشد که نطرمو نذارم.
واقعا به شما گفته سن ازدواجت گذشته و شما خیلی راحت به ابراز علاقه کردن ادامه دادید؟
عزیزم دوست جوان و شادابم شما نه تنها سن ازدواجتون نگذشته بلکه در اوج شادابی و جوانی هستید.
من تقریبا یک چنین تجربه ای داشتم. برخورد با مردی مغرور و از خود راضی و ظاهرا بی نیاز از همه چیز...
من نمی گویم این آقا تا الان چه کرده و چه نکرده و نیاز داشته یا نداشته.
در بهتریت حالت این آقا سرشار از نیاز بوده و با توکل و ارتباط با خدا دور و بر این مسائل نمی رفتن و اصولا به این بحث ها گوش نمی دادند که بخوان تحریک بشن ( که البته خودتون گفتی که در جمع دوستان اصلا زن ها برایشان جداب نبودند. پس این فرضیه منتفی شد)
شما در حال حاضر 26 و خواستگارتان 38 است!!!
خودتان گفتی بعد از یک سال سرد شده...
الان تصور کن 10 سال گذشته:
شما یک زن شاداب 36 ساله و آن آقا یک مرد جا افتاده ی 48 ساله است و کم کم دارد به میان سالی پا می گذارد...
هر چقدر هم برایش جذاب باشی و بخوای از همه نطر به خودت برسی و همسرت رو تحریک کنی، اون آقا به زور تغذیه توپ و قرص های مختلف هم نمی تونه به شما نزدیک بشه حتی اگر بخواد.
و اون وقته که زنگ خطر به صدا در میاد...
دوست عزیزم چرا می گی فقط با غرورش مشکل داری؟ و به مسائل دیگه کاری نداری؟
دوستان عزیزی که می فرمایید چرا فقط از لحاظ رابطه جنسی این تاپیک داره بررسی می شه، آیا نمی دونید که علت اکثر طلاق ها مشکلات جنسی است؟؟
پس چرا این همه در سایت های مختلف کتاب ها و فیلم های آموزش مسائل جنسی ارائه می شه؟؟؟
بهتره به این سایت ها سری بزنی:
کمیسیون حقوق بشراسلامی ایران دفترشمالغرب - مشکلات جنسی علت بروز هفتاد درصد طلاق ها در جامعه است
http://fa.parsiteb.com/news.php?nid=13915
افکارنيوز - مشکلات جنسی در صدر دلایل طلاق در ایران
از مسائل جنسی هم که بگذری، این خانه احساس آقای 38 ساله! از پای بست ویران است.
عزیزم خیلی زیبا و شیک بهش جواب رد بده و بگو به دلیل مشغله کاری شما بنده جوابم منفی است و اصلا و ابدا ادامه نده. در پست های اولت گفته بودی که خواستگار خوب زیادی داری پس به حرف مادرت گوش بده و دختر خوبی باش.
برو با مردی ازدواج کن که لیاقت داشتنت رو داشته باشه... مردی که وقتی میگی میخوام سالار خونم باشه، واقعا مقام سالاری برازندش باشه.
خدا رو شکر بعد از یک سال احساسش فروکش کرد که شما رو به خودتون آورد...
بعدها شما با یک مرد با لیاقت ازدواج می کنی ان شاء ا...(چون یک شناخت نسبی پیدا کردی و دیدت باز شده)، اون باید بیاد اینجا تاپیک بذاره که مردی 40 ساله هستم و با وجود موقعیت کاری مناسب دخترهای جوان و خانواده دار حاضر به ازدواج با من نیستند.
خودت رو از بندش رها کن.
باز هم می گم شما جوانی. جوان.
اصلا نخواه با این مرد حتی یک کلمه پیام رد و بدل کنی.
دوست عزیز پیش بینی میشه این آقا بعد از مدتی که احساس کنه داره از دستت میده با یک بغل مدرک میاد که بهت اثبات کنه اشتباه کرده و نباید انقدر خودش رو درگیر کار می کرده.
اما...
اما شما عزیزم تجربه این یک سال رو از دست نده... به اندازه کافی به این مرد فرصت دادی.
به خواستگارهای دیگرت فکر کن روی اون ها زمان بذار و به حرف مادرت گوش کن که حرفش خیلی گرانبهاست.
موفق باشی+ خوشبخت باشی:72:
-
از طرح مشکل در این سایت بنظرم کسی به نتیجه ای نمیرسه تا زمانی که کاربران عادی نظر میدن و هر کس از دیده خودش و
مقایسه داستان با زندگی خودش نظر میده راه رفته خودش را ولو اشتباه یا درست پیشنهاد میده .متخصص این رشته درباره
این مشکلات باید اظهارنظر کنه...نظرات بیشتر ابراز همدردی است تا راهکار ....
اگر مدیران این سایت نمیخان در بحث ها شرکت کنن بهتر این بخش را هم ببندن و پولی ش کنن تا حداقل مردم به نتیجه برسن
-
kamelia جان نه اون به من نگفت سن ازدواج من گذشته ...بلکه گفت سن ازدواج خودش (37 سال) گذشته...و اینکه خودش همش دنبال کار بوده و تا الان قصد ازدواج نداشته... اگه به من می گفت که خودمو می کشتم :18: .. اما اون 37 سالشه و چند وقت پیش بهم اس داده بود که تو منو برا خودم دوست نداری بلکه به خازر شهرت و مقام و ... در صورتی که من بند بند وجودم داشت براش می مرد... فقط واسه خودشو بس! راستش من خیلی دوستش دارم ... بیشتر دوست دارم خودم بهش محبت کنم تا او ن به من (لبته اونم اگه نکنه کلافه می شم) ولی بیشتر الان من از محبت لبریزم و می خوام تخلیه کنم احساساتمو ... به اوج احساساتم رسیدم... بهش گفتم من فقط به خاطر خودش دوستش دارم اما بنا بر یه سری اتفاقات فکر کنم باور نمی کنه (بهش حق می دم)... گفت هر کاری می خووای بکن فقط از ته دل منو دوست داشته باش.... خیلی تعجب کردم چون فکر می کردم من با احساسات زیادم کلافش کردم و واسه این می خواد فاصله بگیره... می گه عشق واقعی اون چیزیه که حتی در بدترین حالت ادمو دوس داشته باشی...می گفت اگه من الان موهام بریزه... مقعیت اجتماعیمو از دس بدم کارم تمومه....ولی واقعه اینجور نیست :47: الانم هر چی براش توضیح می دم جواب نمی ده...
-
یه عزیزی بهم می کفت سن شناسنامه ای رو بذار کنار به خلقیات طرف رجوع کن... می دونم ادم خیلی مغروری هست اما این مدت انگار به این دلیل بود که می گفت نمیام خواستگاری چون فکر می کرد من نمی تونم واسش ارامش ایجاد کنم و بیشتر به داشته هاش علاقه مندم تا خودش... kamelia جان از خواستگارای دیگم خوشم نمیاد اونم به خاطر شخصیت بیشتر... مهم این نیست که موقعیت های خوبی داشته باشن .... مهم علاقست نه؟ این اقا رو از هر جهت (شکل، قیافه، عرضه، مردونگی، پشتکار، شخصیت، اخلاق خشک و مردونش، و...) پسندیدم ... واقعا همون بود که همیشه ارزوشو می کردم... ظاهرا هم شاید 7 8 سال تفاوت سن نشون بدیم البته خیلیا گفتن کمتر از این حرفا.... از دستش خیلی عصبانی بودم چون فکر می کردم ازم خسته شده... ولی وقتی از واقعی نبودن احساسات من باهام حرف زد... اون چهره بی رحم و مغرور و از خود راضیش در نظرم به یه نی نی تشنه محبت تبدیل شد... من خودم دارم می میرم که بهش محبت کنم.. منتظرم شرعی بشه که اینقدر در پس پرده با هم حرف نزنیم... پارسال خیلی غرورش شکست... و از اونجایی که آدم حساسایه تو ذهنش مونده.... فکر می کنه من ممکنه اگه چیزیو از دس بده دیگه دوستش نداشته باشم.... خودش می گه خسته شدم از بس همه به خاطر چیزای دیکه بهم ابراز علاقه کردن می خوام یکیو که هم من دوستش داشته باشم هم اوم منو واسه خودم بخواد..... با توجه به حرفام الان نظر شما چیه؟
-
آسمان عزیز سلام.
من صحبت هامو گفتم و به قول کاربر گرامی s.k.y نباید کسی تجربیات غلط خودشو بیان کنه.
ولی اینکه انتظار داشته باشیم که مشاوران بیان نظر بدن، با توجه به تعداد کاربران بسیار زیاد این سایت و مشکلات حساسی که اکثر کاربران با اون دست و پنجه نرم می کنن و به علاوه وجود کتاب ها و مطالب مفید که روانشناسان و مشاوران به صورت مکتوب در آوردند، چه در این سایت وچه جاهای دیگه، این خواسته کاربر s.k.y شدنی نمی باشد.
آسمان آبی جان من نه شما رو می شناسم و نه خواستگارتون رو و نظری که میدم هم بر اساس تجربیات اندک خودمه. اما دوستان با تجربه تری به تاپیک شما سر زدن که هر کسی دوست داره به تاپیک اون هم بیان و از نظرات بی غرض و صریحشون استفاده کنه ولی متأسفانه به دلیل علاقه مندی شما به این آقا شما قادر به دیدن و شنیدن واقعیت ها نیستین.
من فکر می کنم بهتره اشتراک آزاد بگیرید در اینجا یا با یک مشاور حضوری صحبت کنید.
من فکر می کنم قدری بیشتر سبک و سنگین کنی بهتره. جای هیچ تردیدی رو برای خودت نذار که ای کاش همون موقع فلان کارو می کردم.
نمی خوام نظر شخصیمو تحمیل کرده باشم پس ترجیح میدم سکوت کتم.
موفق باشی.