نقل قول:
من باهات موافقم که بهتره دیگه دعا نکنی. چون شما اصلا نمیدونی دعا کردن چی هست، و اینکاری که داری انجام میدی درخواست کردنه نه دعا کردن. دعا کردن یعنی دعوت کردن خدا به وجود خودت.
:311:بامزه بود مرسی،اخه مرد مومن درخواست همون دعا هست دیگه،شما خودتون نمی دونید مفهوم دعا چیست،دعا کردن یعنی دعوت خدا به وجود خودت؟؟!! یعنی چی؟
نقل قول:
خدا گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را. یعنی من رو بخواه، من به سمتت میام. اما تو اون رو نخوندی، تو یه دختر رو خوندی و خواستی. بنابراین دعایی در کار نبوده. بلکه درخواست بوده.
خدا فرموده بخوان مرا تا اجابت کنم تو را ، اجابت یعنی یاری کردن،اجابت یعنی لطف،اجابت یعنی بنده نوازی کردن.من دختر رو نخوندم:311:عاشق دختره شدم و برای رسیدن به او به درگاه خدا دعا کردم تا لطف کند و مرا به خواسته ام برساند و یا لطف بی نهایتش را شامل حالم کند تا از غم عاشقی رها شوم.
نقل قول:
پس بهتره این سبک دعا کردن (درخواست کردن از خدا) رو کنار بگذاری، و همونطور که گفتی، خودت شروع کنی به تلاش برای رسیدن به خواسته های برحقت
من برای رسیدن به خواسته های خودم نهایت تلاش را میکنم،هیچ ادم عاقلی بدون تلاش چیزی رو از خدا نمیخواد،البته خدا به خیلی ها بدون تلاش داده که بحث ان جداست.
(((((دعای من زمانی بوده که بعد از کلی تلاش به خواسته و نیازم نرسیدم،من نمی تونستم دختر مد نظرم رو پیدا کنم ، هر اقدامی که میکردم با شکست مواجه میشد.)))
لطفا وقتی میخواهید راهنمایی کنید از جمله تلاش کن استفاده نکنید
نقل قول:
خب برم سراغ سوال اصلیت: چطور بندگی خدا رو بکنی بدون اینکه ازش خواسته های دنیوی داشته باشی؟
اول اینکه اگه تا حالا فکر میکردی درخواست های دنیوی ای که از خدا داشتی به معنی بندگی خدا بوده، از نظر من در اشتباه بودی. این بندگی خدا نبوده، بلکه بندگی دلت بوده.
اما چطور بندگی خدا رو بکنی؟
جواب من: با عمل صالح. اول از همه در حق خودت، و بعد در حق سایر انسان ها.
کارهای خوب رو انجام بده. و از بدیها پرهیز کن. این میشه بندگی خدا رو کردن. و در عین حال حمد خدا. (از تاپیکت مشخصه از نظر معنوی و اعتقادی در سطحی هستی که خوب و بد رو تشخیص میدی)
به این شکل در معرض اون قرار میگیری و گره های ذهنت هم به تدریج برطرف میشن.
حرف هاتون هیچ ربطی به سوال ارسالی من نداشت.
نقل قول:
1.اگر خواسته ای از خدا داری که اجابت نمیشه و خیلی مهمه که بواسطه اون ساعت ها و روزها و هفته ها و ماه ها و سالها رو به دعا میاری
در واقع خدا اون خواسته رو در مسیر تو قرار داده تا به وسیله اون بیشتر بهش نزدیک بشی پس از این فرصت استفاده کن (جواب سوالت که مثلا چرا اون دختر در مسیرت قرار گرفته یا اتفاقاتی که برات رخ میده و نیازمند به دعا میشی)
2. خدا خیلی دوست داره چون اگر خدا از تو بدش میومد پس به این خاطر نمیخواست که صداتو بشنوه ، پس سریع خواسته ات رو اجابت میکرد تا دیگه صدای مناجات و زمزمه های تو رو نشنوهو از دستت راحت بشه (جواب سوالت در این خصوص که خدا نسبت به دعاهات و اشک و ناراحتی هات بیتفاوته)
3. اگر خواسته ای داری که اجابت نمیشه به طور حتم صلاح تو در اینه چون خدا تمام بنده هاشو دوست داره و هر چقدر هم که گناهکار باشن اگر کوچکترین خواسته ای رو مدت طولانی ازش بخوان بخاطر بخشنده و مهربان بودنش ازشون دریغ نمیکنه مگر اینکه بواسطه این خواسته مشکلی براشون بوجود بیاد (جواب سوالت در این خصوص که چرا به اون دختر نرسیدی یا دعاهایی داشتی که برآورده نشدند)
4. نوشتی که شیطان یک لحظه هم دست بردار تو نیست و ولت نمیکنه و از این بابت داری رنج میکشی :
اگه بیشتر به حرفی که زدی توجه کنی یعنی مقام خاصی داری پیش خدای خودت پیدا میکنی و شیطانی که همیشه به انشان حسادت میکرد و از اینکه انسان از خاک آفریده شده و او از آتش خودشو برتر میدونست ، حالا داره با تمام توانش با تو مقابله میکنه تا از این جایگاهی که در اون هستی خارج بشی و قافیه رو ببازی
دوست من باید بسیار زیاد شاکر باشی که هر روز با خدا گفتگو داری حالا واسطه این گفتگو میتونه نیازهات باشه و بخاطر اونها هر روز مدتی رو به خدا فکر میکنی و اینکه دوست داره و تو بنده سالمی بودی یا نه و امثال اینها
باور کن خدا بنده هایی رو که دیگه نسبت بهشون هیچ کششی نداره رو طوری از لذتهای این دنیا سیراب میکنه و بی غم و غصه و سرشار از خواسته های مادی میکنه که بواسطه این چیزها گمراهیشون بیشتر بشه و از خدا بیشتر فاصله بگیرن (مهری به دلشون میزنه که هیچ بنده ای نمیتونه مجددا یاد خدا رو تو دل اونها روشن کنه)
باهات موافقم،دقیقا همین طوری هست.من خدا رو دوست دارم چون واقعا یه خالق نازنین و دوست داشتنی ست،اگه خدا زیباترین دختر دنیا رو بهم بده ثروت قارون و فرعون رو بهم بده و عمر نوح رو بهم بده اما خودش رو ازم بگیره هیچ فایده ای نداره و من هم هیچ کدومشون رو نمیخوام،من خدا رو با هیچ چیزی عوض نمیکنم.اما دیگه نمیخوام دعا کنم چون من ظرفیت دعا رو ندارم،میخوام قید خواسته ام رو بزنم و بی خیال ازدواج بشم،همه ارزوهام رو ریختم دور،دیگه هیچی برام مهم نیست،صبح میرم سر کار و شب میام خونه میشنم تا اذان صبح گیم بازی میکنم و وبگردی میکنم.
اگه بتونم تو روزهای و وقت های خاص به حس دعا کردن غلبه کنم دیگه ازاد ازاد میشم. بی خیال همه ارزوهام شدم ،رگ همشون رو زدم