واقعا فرشته مهربان اصل مطلب را گفت. اما واقعا چه چیزی باعث می شود بکگراند ذهن ما ترس و اضطراب شود ؟ چه چیزی می تواند این بکگراند را تغییر دهد. کاش منبعی بود که اطلاعات بیشتری دریافت می کردم.
نمایش نسخه قابل چاپ
واقعا فرشته مهربان اصل مطلب را گفت. اما واقعا چه چیزی باعث می شود بکگراند ذهن ما ترس و اضطراب شود ؟ چه چیزی می تواند این بکگراند را تغییر دهد. کاش منبعی بود که اطلاعات بیشتری دریافت می کردم.
سلام خانم مرجان
اون زمان که ما بچه بودیم (البته الانم بچه ایم :unconscious: ) یکی از جذابترین سرگرمی های ما بازی هواپیمای اتاری بود ، یعنی کیف و لذتی که این بازی برای ما داشت هیچ جایگزین دیگه ای نداشت.
اگر این بازی رو انجام ندادید سیستم این بازی به این شکل بود که یکسری موانع مثل هلی کوپتر و کشتی رو باید بوسیله هوایپمایی که در اختیار ما بود منهدم میکردیم .. اما یک موضوعی که توی بازی بود این بود که این هواپیما مثلا بعد از یک دقیقه پرواز کردن سوختش به مرحله هشدار میرسید و یک صدای آلارم استرسی برای کسی که بازی میکرد بعنوان هشدار پخش میشد که مثلا اگر تا ده ثانیه بعدش اقدام به سوخت گیری نمیکرد هواپیمای خودش منهدم میشد.
اما نکته جالبی که اون زمان اکثر ما بهش مبتلا بودیم این بود که هر کسی که بازی رو شروع میکرد از همون لحظه اول استرس خالی شدن باک هواپیما رو داشت ، و همون استرس باعث میشد حتی قبل از اینکه الارم کمبود سوخت پخش بشه ، از ترس تموم شدن سوخت خودش رو به در و دیوار بزنه و نابود کنه. یعنی چیزی که باعث نابودیش میشد ، در اکثر مواقع اتمام سوخت نبود ، بلکه استرس اتمام سوخت باعث میشد از بازی لذت نبرده و تمرکزش رو برای مشکلات و موانع دیگه از دست بده و اخر هم خودش رو به در و دیوارو موانع بزنه.
پس ترسهای بیهوده رو کنار بزارید ، که البته مقداری استرس لازم هست که همونطور که تا به الان مطالعه داشتید ، مطالعه بکنید ، اطلاعاتتون رو زیاد کنید ، در انتخابتون کاملا دقت کنید و بعد از ازدواج هم به بهترین شکل وظایف همسریتون رو انجام بدید و بعد از اون هم فقط از بازی لذت ببرید و اجازه ندید چه قبل ازدواج چه بعد ازدواج ترسهای پوچ شما رو از بین ببره و مانع از حرکت موثر و پیشروی به سمت هدف بشه.
موفق باشید
مرسی از همه دوستان خصوصا فرشته مهربان که نکته بسیار مهمی رو مطرح کردن:104:
و از اینکه به تاپیکم سر زدین ممنونم :72:
ولی به قول نوپو ای کاش بیشتر توضیح میدادین این نگرش رو چطور تغییر بدم
میدونم که انتخاب همسر با این نگرش کار اشتباهیه این که هر لحظه منتظر خطای همسرت باشی یعنی داری مشکلات رو جذب می کنی
نوپو جان از نوشته هام نتایج خوبی میگیری که باعث میشه نکاتی رو بهم گوشزد کنی
منم قبول دارم که با وضعیتی که جامعه ما داره ازدواج خیلی سخت شده و این ترس ما بی دلیل نیست ولی نباید صورت مسئله رو پاک کنم یا بگم خب اکثر مردا همینطورن پس چه فرقی می کنه حساسیت به خرج بدم
این کار دقیقا پاک کردن صورت مسئله است باید با آگاهی درست ترین رو انتخاب کنم که کار واقعا سختیه
البته دلیل این حساسیت رو میدونم چون من توی تصمیم گیری بسیار محتاط هستم بنابراین به سختی انتخاب می کنم باید تمام جوانب رو بسنجم که این کار خیلی ازم انرژی می گیره:54::54:
آقای محمد مثال جالبی بود دقیقا برای منم پیش اومده بازی های مشابهی که ترس از باختن باعث شده تا در شرایط خوب هم بد عمل کنم
ولی نمیخوام این نکته توی تصمیم ازدواج تاثیر بذاره چون تصمیم سرنوشت سازیه میخوام عاقلانه رفتار کنم و به قول فرشته مهربان با اعتماد به نفس قدم در مسیر شناخت بذارم
درود بانو
بنظرم اطلاعاتت را افزایش بده سعی کن از تجربایت دیگران استفاده کنی حتما پیش مشاور برید و از مشاورنی سایت هم استفاده کن و تجربیات و تخصص کاربران عزیز سایت همدردی :72:(تقدیم به همشون)
به انتخابت اطمینان داشته باش خیلی از افرادی که منجر به طلاق شده بخاطر نداشتن مهارت لازم در انتخاب همسر مناسب و استفاده نکردن از تجربیان و تخصص مشاورین و افراد باتجربه هستش.بعد ازدواج هم دقیقا همینجوری هستش.
تنها کاری که میشه کرد کسب مهارت های لازم مشورت با باتجربه ها و متخصصین مجرب
بقیشم بسپر به خود اوستا کریم :227: زندگی متاهلی بالا و پایین داره ولی انتخابت خوب باشه بنظر من بشخصه متاهلی خیلی خیلی بهتر از زندگی مجردی هستش
آقای خاله قزی از شما هم ممنون بابت راهنمایی تون:72:
صحبتهای شما رو قبول دارم و میدونم باید سطح اطلاعاتم رو بالاتر ببرم و هنوز فکر میکنم یکسری مهارتها رو توی ذهنم قبول دارم ولی باید بتونم عملی کنم
خیلی مهمه تمام افکاری که الان دارم رو بتونم اجرا کنم
اینکه وقتی خانواده همسر حرفی میزنن با قصد یا بدون قصد سعی کنم خونسرد باشم و به دل نگیرم
اینکه شک و دودلی رو کنار بگذارم و به همسرم اطمینان داشته باشم
اینکه هنگام عصبانیت خونسردی خودم رو حفظ کنم و هر حرفی رو به زبون نیارم
اینکه بتونم با لغات مناسب ابراز محبت کنم و قشنگ حرف بزنم
اینکه غرور همسرم رو خدشه دار نکنم چون که غرور مرد براش خیلی اهمیت داره
اینکه به همسرم تکیه کنم و بهش بفهمونم ارزشمندترین آدم برای منه
اینکه جراتمندانه رفتار کنم و مادر همسرم نباشم بلکه معشوقه اش باشم
اینکه به روابط جنسی اهمیت بدم و در این زمینه کمبودی براش نذارم
اینکه وقتی آدرس جایی رو گم کردیم بهش غر نزنم و اجازه بدم خودش پیدا کنه:58:(این قسمت خیلی باحال بود)
همه این موارد نکات مهم در بهبود روابط زن و شوهره که باید سعی کنم سرلوحه زندگیم قرار بدم
و این تجربیات رو مدیون مشاورین و دوستای عزیز همدردی هستم که از تک تکشون درس گرفتم و خواهم گرفت
من میدونستم که یکی از راه حل های من برای این مشکل بازدید کمتر از همدردیه ولی این کار پاک کردن صورت مسئله است
باید بتونم با تاپیک ها و مشکلات دوستان خوب برخورد کنم ازشون درس بگیرم و نکات مهم رو استخراج کنم و با نویسنده تاپیک همدردی کنم اما برای خودم درگیری ذهنی ایجاد نکنم
مطمئنم که اگر نکات کلیدی رو رعایت کنم میتونم زندگی خوبی داشته باشم
نمیخوام از خودم یا جامعه همدردی تعریف کنم ولی من اینجا با دوستای خیلی خوبی آشنا شدم که همشون با توجه به سن و سالشون بسیار فهمیده هستن و واقعا جای تحسین دارن هرچند که من مدت زیادی نیست با این سایت آشنا شدم ولی توی همین مدت شناخت خوبی کسب کردم و مطمئنم که اگر ادامه بدم به لطف خدا و دوستان میتونم انتخاب خوبی داشته باشم
من امشب سر نماز مغرب و عشاء وقتی داشتم دعا می کردم خیلی فکر کردم دیدم تنها راه حل من کمک خداست همون لحظه از خدا خواستم که همسری مناسب با روحیاتم نصیبم کنه و اگر یه جایی داشتم اشتباه می کردم خودش یه نشونه بهم بده که بدونم دارم اشتباه میکنم و میدونم که خدا مثل همیشه کمکم میکنه چون در بدترین لحظات به دادم رسیده و برام اثبات شده است:203:
از خدا خواستم که بتونم دانش و دانسته هام رو استفاده کنم
با آرزوی موفقیت برای همه دوستای گل همدردی:72::72:
من به نتایجی که می خواستم رسیدم و فکر می کنم بهتره تاپیک قفل بشه
خواندن زیاد همدردی باعث نوعی افسردگی میشه فکر کنم بهتره بعضی وقتها کمتر بیاین یا یه سرگرمی برای خودتان داشته باشید مخصوصا خانوم هم هستید بدتر :227:
اطلاع میدم قفل بشه.
میس مرجان عزیز، یک دختر فقط وقتی از ازدواج و زندگی مشترک فراری میشه که خواستگار باب میل و مورد پسندش وجود نداشته باشه. گاهی اوقات ذهن ما رو به سمتی میبره که آگاهانه مشکل رو پشت چیزی مخفی کنیم تا راحت تر باهاش کنار بیایم. اگر تعداد خواستگارها و کیفیت اونها بالاتر بره و به تبع اون وقتی دیدی تعداد زیاد شد و توی اونهایی کسایی هست که به دلت میشینه، این مشکلت هم خود به خود حل میشه.
با این قسمت پستت خیلی موافقم. بقیه اشو نه. حالا لایک بزنم یا نه؟ :)نقل قول:
میس مرجان عزیز، یک دختر فقط وقتی از ازدواج و زندگی مشترک فراری میشه که خواستگار باب میل و مورد پسندش وجود نداشته باشه. گاهی اوقات ذهن ما رو به سمتی میبره که آگاهانه مشکل رو پشت چیزی مخفی کنیم تا راحت تر باهاش کنار بیایم. اگر تعداد خواستگارها و کیفیت اونها بالاتر بره و به تبع اون وقتی دیدی تعداد زیاد شد و توی اونهایی کسایی هست که به دلت میشینه، این مشکلت هم خود به خود حل میشه.
مرجان جان. اگه ناراحتت کرده همدردی یه مدت نیا و به کارایی برس که دوست داری. مثلا شنا ورزش گشتن با دوستان مهمونی و این چیزا .به دو هفته هم نمی رسه که اینجا رو یادت نیاد:) برو خوش بگذرون.
پسرایی که من دیدم در اطرافم از دوستان دور و نزدیک خیلی هاشون خوب بودن. یه تعداد کمیشون مشکل داشتن با همسراشون که تازه از این مشکل داشتن بازم خیلی کمشون خیانت بوده.... راستش اصلا یادم نمیاد از دوستانمون کسی به خاطر خیانت مشکل داشته باشه. به خاطر مشکل شخصی و گذشته یه طرف و رفتارایی که در واقع دست خود شخص نبوده و اثر گذشته اش بوده و بیماری بوده بوده به خاطر زود ازدواج کردن و کم مهارتی در رفتار بوده که هیچوقت هم نرفتن مشاوره... الان اینا رو یادم میاد. البته بعضی هاشونم که کلا ازدواج نمی کنن و به ازدواج اعتقاد ندارن.
ادم مناسب انتخاب کن. مشاور ازدواج هم برو. خودت شاد باش. اعتماد به نفس داشته باش. زندگی و هدف شخصی هم داشته باش. کسی رو هم که انتخاب می کنی دلنشین بوده باشه برات. اونم براش دلنشین باشی. اگه هم مشکلی پیش اومد نذاری بمونه. یا خودتون حلش کنین یا برین مشاوره که اگه مهارت ها و رفتارهای زندگی مشترک رو نیاز بود یاد بگیرین. بعید می دونم کسی بیاد خیانت کنه اونم به این راحتی.
موفق باشی.