خب شل نباش. اون کارهایی که قرار بود بکنی کردی ؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
خب شل نباش. اون کارهایی که قرار بود بکنی کردی ؟؟؟
الینا جان
من همیشه پست رو دنبال می کنم ولی باور کن در حد خودم نمی بینم راهنمایییت کنم چون احساس می کنم از من با تجربه ترین
ولی عزیزم مثه یه خواهر بهت می گم برای هینکه اذیت نشی روی رفتارشون حساس نشو چون از همسرت دوری من بهت حق می دم که زمان حضورش اونو برای خودت بخوای یا حداقل بخوای که مزاحم نداشته باشی ولی عزیزم وقتی می بینی فعلا شرایط اینجوریه پس حساسیت نشون نده مطمئن باش اگه حساس نباشی همسرت بیشتر با تو می مونه در مورد رفتن خونه مادر شوهرتم سعی کن وقتی همسرت نیست یکی دوبا بهشون سر بزنی که حرفی برا گفتن نداشته باشن
بلوم جان من سر میزنم
گاهی اونا خیلی از من توقع دارند خیلی خسته و عصبی هستم بیشتر هم بخاط دوریه خودم میدونم
ممنون نازنین جان
آره کمابیش انجام میدم ولی یه وقتایی خیلی عصبانی میشماز اینکه خانوادش تنهامون نمی ذارن
به قول یکی از بچه ها بزن بر طبل بی عاری...
الان اولشه. مهم نیست الینا . الان اوج حساسیت هاست. من به این نتیجه رسیدم باید حد و مرز رو مشخص کرد و خونسرد بود.
هر وقت فکر کردی دارند عصبانیت می کنن لبخند بزن و توی دلت براشون دعا کن خدا بهشون کمک کنه .
ممنون نازنین جان
تو رو خدا دعا کن زود تر تکلیفمون روشن شه
حتما عزیزم. من هر روز برای همتون دعا می کنم خانمم.
elinaجون
به هر حال تو اين زندگي را شروع كردي و ناچاري كه بسازي. پس چه بهتر با روي گشاده و با دلي عاري از كينه بسازي .
خدا کمکم کنه این مدتو تحمل کنم
ممنون از همتون
دیروز برادر شوهرم زنگ زدو پرسید کی میخوام برم خونشونمن هم گفتم فردا میام
شوهرم هم وقتی فهمید مامانش اینطوری باهام برخورد کرده خیلی ناراحت شد
امروز میخوام برم اونجا واسم دعا کنید