بهار عزیز
اگه واقعا می خوایی زندگیت به طلاق منجر نشه
از یک نفر بخواه واسطه آشتی بشه
نمایش نسخه قابل چاپ
بهار عزیز
اگه واقعا می خوایی زندگیت به طلاق منجر نشه
از یک نفر بخواه واسطه آشتی بشه
شوهرم راضی شده بخاطر آیدا بریم مشاوره
شنبه ساعت ۱۱.۵ وقت گرفتم دعا کنید بیاد
درود بانو بهار_68
خوب خداروشکری داری نتیجه میگیری همینطوری ادامه بده زیر نظر مدیر و مشاورین سایت :104: فقط لطفا تجربیات باارزشی که بدست آوردی در تایپیکتان قرار بدید تا دوستان استفاده کنند :72:
سلام
نتیجه مشاوره
قرار شد بعدازظهر آیدارو بیاره
درمورد خودمون هم قرار شد تنها با شوهرم صحبت کنه تا نتیجه رو اعلام کنه که رابطه قابلیت اصلاح داره یا باید کاتش کرد
- - - Updated - - -
در مورد حرفهایی که خودمون زدیم گفت باید کاری کنی که من نشون بدی زندگیتو دوست داری
هرچی گفتم چی نگفت
ازم چی میخواهد ؟؟؟
بهش محبت کن و تنهاش نذار تحت هیچ شرایطی
اصلا حرف مادر شوهر و ... رو نزن . فقط خودتون سه تا مهم هستین
جمعتون رو جمع کن ... سعی کن به خودت مسلط باشی و اگر مسئله ناراحت کننده ای پیش اومد به روی خودت نیاری و سکوت کنی
بهش لبخند بزن
به دخترتون زیاد محبت کن و قربون صدقه شون برو
طوری باش که دلش نیاد شما رو ترک کنه و بخواد همیشه پیش هم باشید
گفته باید یه کاری کنی که من بگم زنم بخاطر م این کارو کرد از این حقش گذشت پس منو میخواد الکی نمیگه دوستم داره هرچی گفتم تو بگو من چیکار کنم گفت خودت باید بشینی فکر کنی و بگی من اینکارو میکنم
درود بانو بهار
برای ما مردا غرورمان خیلی مهمه و ایشونم نمیخواد دیگران فکر کنن اول جلو پاگذاشته :72:
فکر کنم شما فعلا بهتره مقالات سایت را بیشتر مطالعه کنید و مهارت های خودتان را افزایش بدید که خدایی نکرده دوباره برنگردید به سرجای اولتان صبرتان را زیادتر کنید.وگرنه دوباره باهم رابطه برقرار کنید دوباره برمیگردید همینجایی که هستید.
واقعا بشینید ببینید آیا آمادگی برگشت به زندگی را دارید یا نه چون تا چند وقت باید فقط روی خودتان کار کنید و به هیچ عنوان از شوهرتان انتظار نداشته باشید.منم دقیقا با بانو شیدا موافق هستم فکر کنم ایشون از شما توقع دارن یه کار بزرگ انجام بدید که نشان دهنده این باشه شوهر شما پیروز این میدان بوده.
گرچه بنظر من اصلا و ابدا مهم نیتس مهم اینه زندگی مشترک شما دوباره جان بگیره و دختر شما هم پدر بالا سرش باشه و هم مادر.ولی به یه شرط که دیگه ایندفعه اشتباهات گذشته را مرتکب نشید.
از من میشنوید از طریق انجمن آزاد و زیر نظر مشاورین سایت قدم بردارید البته نتیجه را در عمومی هم مطرح کنید تا هم دوستان راهنمایی کنند و هم بتوانیم از تجربیات و تخصص مشاوران و مدیران سایت بهره ببریم:72:
راستی شغلت چی شد چیکار کردی بلاخره؟
یه لینک مشابه شما دیدم با جواب مدیر همکدردی خیلی برام جالب بود لینکشو الان برات میزارم حتما بخوان
http://www.hamdardi.net/thread-403.html
بنظر من هم واقعا باید بشینی اولویت بندی کنی ببنی زندگی مشترک کنار شوهرت و بچت مهمتره یا شغلت.گرچه بنظر من اگه میخوای هم شغلت را حفظ کنی باید خیلی تلاشت راب یشتر کنی و صبورتر باشی:72:
ممنونم از شما
مطابق راهنمایی که از فرشته مهربون گرفتم درمورد کار تو مشاوره گفتم با توجه به اینکه من تو شرایطی هستم که شوهرم دادخواست طلاق داده و منم میخواهم زندگی مستقل داشته باشم ییه تضمین میخواهم که اگه من از کارم استعفا بدم یه جوری نشه که هم کارمو از دست بدم و هم زندگیمو که مشاور هم با من موافق بود
- - - Updated - - -
به شوهرم گفت اگه انتقالی بگیره بیاد شمال چی که شوهرم مخالفت کرد و گفت به هیچوجه راضی نیستم بره سر کار و مشاور هم گفت که شوهرم باید بیشتر انعطاف از خودش نشون بده و فردا تنها با هم صحبت کنن
- - - Updated - - -
یه چیز دیگه ای هم که گفتم این بود که من هنوز سرکار نرفته شوهرم دادخواست رو داد و مشکل برمیگرده جای دیگه و مشاورم منو تایید کرد و بهم گفت که دختر عاقلی هستیB-)
حالا تا فردا که هم دادگاه داریم و هم شوهرم تنها باید بره مشاوره
- - - Updated - - -
یه چیز دیگه ای هم که گفتم این بود که من هنوز سرکار نرفته شوهرم دادخواست رو داد و مشکل برمیگرده جای دیگه و مشاورم منو تایید کرد و بهم گفت که دختر عاقلی هستیB-)
حالا تا فردا که هم دادگاه داریم و هم شوهرم تنها باید بره مشاوره
- - - Updated - - -
شوهرم میگفت که من تورو دوست داشتم اومدم پشت درتون چاقو کشی کردم ایستادم گفتم زنم و میخوام الان هم اگه تو منو میخوای حالا من نه زندگیتو و بچه ات رو میخوای باید یه کاری کنی
به زبون خودمونی بچز دانشگاه(یادش بخیر) یه کاری در حد المپیک
مامانم میگه بگو میام از مامانت معذرت خواهی میکنم ولی یه جوری رک و راست نگو یه جوری دیگه بگو که من نمیدونم چجوری
- - - Updated - - -
بعد از ظهر هم که رفتیم پارک آیدا اول اصلن بغلم نیومد یه جورایی حس کردم باهام قهره ولی کمکم یخش باز شد
بعدم شام به پیشنهاد من رفتیم پیتزا گفت پول ندارم گفتم من دارم و رفتیم موقع حساب کردن گفت بذار من کارت میکشم منم گفتم چچون من گفتم بریم من میدم خراب کاری کردم یا نه نمیدونم
حالا روزنه امیدی باز شده ، لطفاً و خواهشاً دیگه به راهنمائیها پای بند باش و وسط کار خرابش نکن . این طبیعی هست که او نگه چکار باید بکنی چون در اون صورت شما می توانی تنظیم رفتار کنی و تغییر محسوب نمیشه . اینجاست که شما فقط باید بفهمی چه رفتاری درست هست همان را انجام دهی و دنبال این نباشی که آیا شوهرت منظورش چی هست ، لطفاض این همه روی اینکه او چه می کند ف چه می گوید تمرکز نکن و فقط روی اینکه در هر شرایطی شما درست رفتار کنی تمرکز داشته باش و برای این منظور نیاز هست هم مشاوره حضوری داشته باشی ، هم مطالعه داشته باشی و نکته برداری کنی و کاربردیش کنی ، هم از همدردی بهره ببری ، از راهنماییهای بالاهای صداقت بسیار بهره ببر که مشاوری هست که خودش این راه را رفته ، تفاوت بالهای صداقت با بقیه کارشناسهای تالار در این است که او خود در گیر این مسائل بود ، به راهنمایی ها توجه نشان داد ( البته افت و خیز هم داشت اما پشتکار داشت و کوتاه نیامد و نا امید نشدو خود را رها نکرد ) عملگرایی داشت و تنها به راهنماییهای دوستان بسنده نکرد و خودش در اینترنت دنبال مقالات بود استفاده کرد نکته برداشت عمل کرد و بعضی از آن مقالات را در تالار هم برای استفاده بقیه قرار داده است و .... نهایتاً موفق شد زندگیش را از لبه پرتگاه نجات دهد و بازسازی کند در حال حاضر هم فرزند دومش را در آغوش دارد که با اطمینان از ثبات زندگیش اقدام به بچه دار شدن دوباره گرفت . پس شما و دیگر دوستانی که چنین مشکلاتی دارند بسیار از راهنماییهای او بهره بگیرید .
همراه شو و خویشتندار باش در وقت عصبانیت و از راهکارها و راهنماییها و مشاوره حضوری کوتاه نیا . از این فرصت می توانی استفاده بهینه ببری . در یک کلام این تویی که می توانی زندگیت را بسازی و می توانی به انتها برسانیش و روی شوهرت و سهم او اصلاً نه حساب کن و نه تمرکز و او را همینگونه که هست بپذیر و روی خودت متمرکز شو اگر ادامه زندگی با او را می خواهی
موفق باشی