آره دقیقا همینطوره
من همیشه میگفتم چقدر بده که مامان غرورشو کنار نمیزاره و مثل بابا نیست.مدام با خودم میگفتم درسته منم خیلی مغرورم اما هیچوقت تو زندگیم مثل مامان نمیشم که هیچی بروز ندم خب شوهر آدمم نیازبه محبت و توجه داره
نمایش نسخه قابل چاپ
آره دقیقا همینطوره
من همیشه میگفتم چقدر بده که مامان غرورشو کنار نمیزاره و مثل بابا نیست.مدام با خودم میگفتم درسته منم خیلی مغرورم اما هیچوقت تو زندگیم مثل مامان نمیشم که هیچی بروز ندم خب شوهر آدمم نیازبه محبت و توجه داره
سلام به همه
من یهمشکلی با زن داداشم دارم که خیلی روم تاثیر گذاشته.میتونم همینجا دنبالش کنم یا تاپیک جداگانه ای باز کنم؟
جدا گانه تایپیک باز کنید بانو عنوان رو هم کامل بزنید:72:
در ضمن لازمه که یه تشکر هم از سرافراز و خاله قزی عزیز بکنم
الان دقیقا 2 روزه صبح زودتر بیدار میشم.صبحونه رو بعد از شاید 1 سال دارم میخورم و واسه یک دقیقه هم که شده میرم حیاط و از هوای پاک صبح لذت میبرم و بعد برنامه هایی که دوست دارم رو میبینم و کارامو انجام میدم.کلی کارام جلو افتاده
در ضمن وقتی فکر بدی میخاد به ذهنم بیاد شروع میکنم به شعر خوندن با صدای بلند(همسایه ها احتمالا فکر میکنن دیوونه شدم!!)
فقطدیشب شوهر جان قرار بود ساعت 5 بیاد که 7 اومد.اعصابم بهم ریخت چون قول داده بود بیاد کمک اما اینقدر دیر اومد که من همه کارو تنها انجام دادم.وقتی اومد معذرت خاهی کرد و شروع کرد مو به مو توضیح دادن که تو این 2 ساعت چند جارفته.منم گفتم نیازینیست واسم گزاش لحظه به لحظه بدی اما از این به بعد سعی کن سر قولت بمونی چون من دست تنها خیلی اذیت شدم.بعدشم واسه جبران با کلی خستگی که داشت به زور منو برده بیرون تا روحیم عوض بشه!
اینم یکی از نتایج مثبت تغییرات کوچیکی که در این 2 روز کردم.چون اگر به روال گذشته بود ما دیشب کلی بحث میکردیم و قهر
ماشالله گلپسر راه افتاده هرشب هرشب میرین بیرون گردش :227: راستی یه اسپند حتما دود کن چشتون نزنن
حیف انقدر بازار خرابه و مشتری نیست دیگه حسی فعلا نیست واسه رفتن بازار و گردش ایشالله که بهتر میشه :323:
شارلوت جان خدا صبرت بده
- - - Updated - - -
تنها کاری که میتونم بکنم اینه که سر نماز دعاتون کنم***راستی شما تاپیک های خانم چکامه و زندگی موفق رو خوندی؟اگه نخوندی حتما بخونشون
امان از این زندگی
باز چی شده؟؟؟
سلام دوستان
سال نو همه مبارک
امیدوارم سال خیلی خیلی خوبی رو داشته باشید
روزا میگذره و من شدیدابعضی وقتا ازش عصبانیمیشم و بعضی وقتا خیلی مشکوک میشم اماسریع فکرم رو به موضوع دیگه ای منحرف میکنم که به این افکار مشکوکم مجال جولون دادن ندم
اما ذهنم مشغول میشه
خیلی خیلی اعصابم ضعیف شده و سریع بی حوصله میشم
این تعطیلی باز منو به روزایی که همش خواب بودم برگردوند و چقدر سختمه از رخت خواب بلند شدن
کلی کار دارم اما اصلا تواناییشو ندارم
تو این روزا همش غر میزد و بهانه میگرفت
خونه هیچکدوم از اقوام نرفتیم عید دیدنی(البته خونه فامیل اونا همه جا رفتیم و بعد که اومدیم شهر ما اخلاقش فوق العاده بد شد و هیچ جانیومد و منم اصرار نکردم)
اما همش حرص میخورم که چرا من روز اول عید رفتم شهرشون و دیدنه همه اقوامشون رفتم و بعد که اومدیم اون هیچ جا نیومد
خلاصه عید خوبی نبود.میشد که بهتر باشه
همین کارش هم منو دل چرکین کرده و بتعث سردی رفتارم شده
دیگه حوصلشو ندارم
برام هیچ جذابیتی نداره
سخته خیلی سخت
درود بانو شارلوت
به به بانو شارلوت جاتون واقعا توی سایت خالی بود :72: ایشالله امسالم برای شما سال خوبی باشه.خوب مسافرت چطور بود خوش گذشت رفتید یه شهر دیگه کلی مهمونی رفتید و احتمالا عیدی هم گرفتید:227: به اینا فکر کن و بخودت انرژی مثبت بده
شوهرت نیومد خوب نیاد زیاد حساس نشو.ولی بهتر بود به روش خودت بهش میگفتی و یکم ناز میکردی که باهم برید جایی حالا هم نرفتید خیلی مهم نیتس الکی خودتو حرص نده سال جدیده از من میشنوی بهتر آدم یکچیزایی رو نبینه و خودش رو بزنه به ندیدن و نشنیدن گرچه سخته ولی شدنیه :72:
اشالله دیگه امسال نوبت شماست که خبرای خوب بهمون بدیا بیشتر سر بزن همدردی جاتون واقعا خالیه