:104::104::104::104::104:
:104::104::104:
:104:
نمایش نسخه قابل چاپ
خانم فرشته مهربان، ایندفعه کوتاه نمی یام. یا باید منرو بن کنی یا اینکه همینجا جوابم رو بدی. صدبار که این پست رو حذف کنی باز اگه بتونم و بن نشده باشم می یام دوباره میزارمش.
چرا نوشته منرو حذف کردین؟ آیا شما اصلن مطلبی که من نوشته بودم رو خوندین یا فقط همون یک خط اولی که از شما انتقاد کرده بودم باعث شد تا همه اش رو حذف کنی. میشه بگین که شما از نوشته من چی فهمیدی؟ شما اصلن فهمیدی منظور من چی بوده و قراره به خانم یوسف گمگشته چیرو بگم؟
چرا روی اونرو خط نکشیدی و نظر خودت رو پایینش ننوشتی و تصمیم گیری رو به خود ایشون واگذار نکردی؟ آیا فکر میکنی یک دختر خانم 32 ساله خودش نمیفهمه درست و غلط چیه؟ آیا کسی که اینجا می یاد نمیتونه هم نظر من و هم نظر شما رو زیر نظر خط خورده من ببینه و خودش تصمیم بگیره کدوم یکی بهتر و درست تره؟
تازه دیدی که خود ایشون توی پست بعدی نظر خودش رو خیلی واضح نوشت. با این وجود میدونی چرا حذفش کردی؟ واضحه به نظرم. با خوندن انتقاد من از خودت دست و پات رو گم کردی، احساساتت فوران کرد و تصمیم گرفتی همه رو به بهانه خلاف اصول مشاوره حذف کنی.
شما اول یک دوره مهار احساسات باید خودت بری بعدن بیای به بقیه بگی چطور مهار احساسات کنند.
جناب توجیه
بهتره هرگونه نقد یا اعتراضی دارید از طریق لینک تماس با ما مطرح کنید .
سعی کنید بر هیجانات خود مسلط باشید .
به نکات زیر هم که جرء قواعد و قوانین تالار هست توجه کنید :
به قول شما اعتراض شما به راهنمایی بنده یک خط بیشتر نبود ، اما از شما سطرهای بیشتری حذف شد چون توصیه کرده بودید به اینکه اصلاً لازم نیست کنترل احساس کنید و .... محتوای آنچه حذف شد دعوت به خوش بودن و هرچه دوست داری را در پیش گرفتن و .... بود که خلاف جهت مشاوره ای هست و شما و هر کس دیگر ملزم هست که جهت مشاوره ای تالار را که همسویی با نظرات مدیر همدردی به عنوان متخصص روانشناس تالار هستند پیش برود لذا اطمینان دارم و داشتم که محتوای راهنمایی شما یعنی آنچه حذف شد همسو نیست و مخرب هم هست بخصوص برای شرایط روحی و احساس خلاء محبتی که ارت در پست اخیرش گفته بود .
در ذیل ویرایش هم اصل دلیل ویرایش نوشته شده بود و نیازی به تکرار نبود . , و مطابق قوانین عمل شده بود
با این وجود این توضیحات داده شد
این پست و پست شما متعاقباً حذف خواهد شد
سلام
خانم earth من چند تا از نوشته هاتون و تاپیک هاتون رو خوندم
(چیزی که مینویسم تماما نظرات شخصی خودمه)
حس میکنم شما فردی هستید بسیار سخت گیر که همه مسائل رو پیچیده تر میکنید از اونی که هست
در مسائل دینی که خیلی تند رو هستید
اون شناختی که شما از خدا در ذهنتون دارید کاملا اشتباهه
شناختی که از رندگی کردن دارید و تصویری که از زندگی در ذهنتون دارید کاملا غلطه
اگر یه نفر با شما مسافرت بره مطمئنا همون روز اول ثانیه شماری میکنه که برگرده خونه
یکم دیدتون رو به زندگی تغییر بدید
کیه که تو زندگیش مشکل نداشته باشه فقط شما مشکل دارید ؟
تو زمان حال زندگی کنید نه گذشته و نه آینده
از زندگی و اتفاقات معمولی زندگی لذت ببرید
دیدتون رو به خدا تغییر بدید
همه این خواب های آشفته ای که میبینید حاصل تفکرات منفی شماست ، خواب میبینید شیطان داره نهیب میزنه از خواب میپرید و متوجه میشید چنددقیقه نمازتون دیر شده و...
تصویر شما از خدا تصویری از فردی جبار و مجازات گر هستش
در حالی که در هر سوره ای از قران نوشته شده بنام خداوند بخشنده مهربان
بجای اینکه از خدا بترسید عاشق خدا باشید
با خدا رفیق باشید
خدا انقدر بزرگه که ما هر شکلی بهش نگاه کنیم همون طور میبینیمش
خدا همه صفات رو در خودش داره ولی ذهن ما فقط به اندازه ای مختصر میتونه بخشی از صفات خدا رو در خودش ترسیم کنه
پس بهتره بجای پر کردن ذهنتون از مجازات های خدا ذهنتون رو پر از مهر و محبت خدا کنید
مدام همه جا میگید که بی ایمان هستید یا مومن نیستید و ... در حالی که اصلا اینطور نیست و جایگاه ویژه ای در پیش خدا دارید
موج منفی تفکرات شما و انرژی منفی که دارید رحمت و بخشش و محبت خدا رو در ذهنوت کمرنگ کرده
خدایی که اگر بدترین گناهان رو انجام بدیم و توبه کنیم نتنها همه گناهان رو میبخشه بلکه بخاطر گناهامون هم بهمون پاداش میده !
خدایی که وقتی چیزی رو برای بشر حرام کرده بخاطر مضر بودن اون بوده و مثلا اگر غذایی رو حرام کرده اگر فردی در شرایط غیر معمول و قرار بگیره و در خطر باشه (مثلا در بیایان) اجازه داده تا از اون حرام استفاده کنه
حیف نیست تصورتون از خدا بیرحمی و جباری خدا باشه ؟!
دیدتون هم به زندگی کاملا همراه انرژی منفیه
خیلی اتفاقات ساده میتونن لذت بخش باشن
مثلا لذت بارش باران و برف
لذت نگاه کردن با آسمان پر از ستاره در شب
اما شما ترجیع میدید به مشکلات زندگی نگاه کنید
اینو بدونید خیلی ها مثل شما درگیر مشکلات مادی فراوان هستند خیلی ها با معضل ازدواج درگیر هستند
حتی افراد خیلی ثروتمند هم زندگی شادی و آسوده و بدون مشکلی ندارند هر فردی برای خودش مشکلات زیادی داره چه ثروتمند چه فقیر ، چه سالم چه بیمار ، چه متاهل چه مجرد ، کم سن و سال یا پیر
شما در جایگاهی هستید که خیلی ها از شما شرایط بهتری دارند
اما اینو بدونید بدترین شرایطی که در زندگی تجربه کردید آرزوی خیلی هاست
همین الان خیلی ها آرزو دارند فقط یک روز بجای شما زندگی کنند و از نعمت هایی که شما بهره بردید بتونن فقط یک روز استفاده کنند
همین امروز تو ذهنتون تمام اتفاقات بدی که براتون افتاده رو فراموش کنید
هر کسی هر ظلمی در حق شما کرده و موجب آزرده خاطر شدن شما میشه رو ببخشید
و مهمتر از همه خودتون رو هم بخاطر اشتباهاتی که داشتید ببخشید و همه اشتباهاتی که مرتکب شدید رو فراموش کنید
یکم شادتر زندگی کنید
از زندگی لذت ببرید
با خدا رابطه دوستی برقرار کنید
موفق باشید
[URL=http://upload7.ir/viewer.php?file=89142236186327311702.jpg]http://upload7.ir/imgs/2014-02/89142...1702_thumb.jpg[/URL
http://upload7.ir/imgs/2014-02/89142236186327311702.jpg
سلام:72:
میدونید مساله من کجاست؟اینکه فرشته مهربون صدتا تاپیکو یه جا گذاشتن ومن هر روز میومدم میخوندم ومیدیدم تمومی نداره تازه باید از همش نت برداری میکردم.
اینا باعث شدصبرم تموم بشه.
چرا همتون فکر میکنید من هیچ شادی تو زندگیم نداشتم؟
از آسمون وستاره وشب وخورشیدو ماه وبچه و...لذت میبرم اما من آرامش میخوام.
البته اینجا هم نمیشه اون آرامشو به دست بیارم چون هر کسی عقاید خاص خودشو داره..
اگر مرحم نیستیم لااقل زخم کسی رو بدتر نکنیم.
من از هر کدومتون یه چیزی یاد گرفتم حتی از اونایی که فکر میکنید درست نمیگن.
نمیخوام طرف کسی رو بگیرم یا اجر کسی رو ضایع کنم.
همین که همتون به یادمین خوشحال میشم اگر چه بگید این موندن ومحبتتون موندگار نیست یا شماها خانوادم نیستین یا ...
1234567 محترم
اگر من نمیتونستم با کسی مسافرت برم وازم عاصی میشد پس دوستان صمیمی وقدیمیم چی میگن که نمیتونن دوریمو تحمل کنن؟
همیشه خودشون واسه بیرون رفتن وپیام دادن پیش قدم میشن همیشه میگن تو آرامش عجیبی داری که هیچکدوم از دوستامون اینطور نیستن.
بارها شده اونقد ازم تعریف کردن که منو شرمنده خودشون کردن.
پس من تو روابطم مساله لاینهلی ندارم بلکه احساس خودمه که مساله ساز شده.
این احساس هم مال امروز نیست که بگم فراموش کنم حل بشه.
فراموشی هم مراحلی داره که من نمیتونم یهو انجامش بدم.
از فرشته مهربونم ممنونم که اینهمه منو رفتارمو تحمل کردن.:72::72::72:
ارت عزیزم
خوب درکت می کنم
اما صبوری کن صبوری .....
اینکه می گویی آرامش می خواهی زدی وسط خال .... هدف اصلی همه ما از زندگی همین هست به اضافه نشاط . اما غالباً از درکش غافل می شویم یعنی نمی دانیم که آنچه می خواهیم آرامش و نشاط است و آرامش و نشاط حقیقی را هم درک نکرده ایم چون غالباً تصور می کنیم آرامش وقتی و جایی هست که هیچ مشکلی نباشد و باور نمی کنیم میشه در اوج مشکلات آرامش و نشاط داشت در حالی که آرامش و نشاط حقیقی هم پایدار است هم با وجود مشکلات و رنجها هم ، در جریان هست . برنخوردید به آدمهایی که با انبوهی از مشکلات می گویید خوش بحالش چقدر با روحیه است ، انگار نه انگار این همه مشکل دارد ؟ مطمئناً مواجه شده اید .
کافیه درک کنیم و بیابیم که آرامش پایدار و همه جانبه چی هست و کجاست و چطور میشه به دستش آورد .
:305:مثلا بهتر بود به جای اونهمه تاپیک کم کم کمکم میکردن تا بتونم حرفامو بگم.پیشرفتامو بگم.
خب من از نداشتن همراز به اینجا پناه آوردم.
درستو غلطش حرف جداست.
تو کلاسای روانشناسی دینی مسجد دارم یه چیزایی یاد میگیرم.
من خیلی چیزا یاد دارم اما محبت میخوام.
وقتی آدم اسمشو میزاره فرشته مهربون یه توقعی تو ذهن طرف مقابل به وجود میاد" فرشته ای که گذشت ومهربونیش بیشتر از تمام افراد این تالاره."
خب تو دنیای واقعی همه به من میگن مهربون.از بچگی هم این اسم مهربون باهام بوده.
اما یه جا تو مهربونی کم میاری... زمانی که میبینی هر کی پناهگاهت بوده باعث بیپناهیت شده...
قصد من شکایت نیست.حداقل دخترا بهتر میفهمن چی میخوام بگم...
- - - Updated - - -
ممنونم فرشته مهربون:72:
من عادت دارم حرفامو راحت میگم.یعنی دوست ندارم کسی رو برنجونم اما از ریا یا ترسو بودن خوشم نمیاد.گاهی افراد شادمهربونی رو میبینم که دارای روابط خوب اجتماعی هستن طوری که همه جذبشون میشن اما میبینم که هنوز نفر اول ازشون دور نشده راجع به عیوبش به نفر دوم میگن.من اینطور آدمای زبون باز دروغگو رو واسه دوستی انتخاب نمیکنم چون اصلا قابل اعتماد نیستن.
دوستامم مثل خودمن وبعد از سالها که میبینمشون باز هم همون محبتی رو دارن که قبلا داشتن.تو روابط دوستی من ریا جایی نداره.
باورتون نمیشه بعد12سال واسه کار اداری به دبیرستانم رفتم یکی احوال پرسی گرمی کرد وخیلی از دیدن من خوشحال شد.من نمیشناختمش اما اون کاملا منو دوستامو میشناخت.حتی اسممو میدونست.گفت تو دختر خوبی هستی بعد از سالها هنوز چهرت همون محبتو داره...
ببین عزیز
شما ابتدا نیاز هست یک سری آگاهی ها به عنوان زیر ساخت داشته باشی تا ، وقتی راهککار بهت داده بشه بدانی یعنی چه و بتوانی عهده دار بشوی . مسئله این هست که شما عجله داری و می خواهی خیلی زود به نتیجه برسی و می خواهی خوراک آماده بگیری و این نه شدنی هست و نه پایدار و نه مشاوره ای . برای همین هم احساس می کنی به هرکس پناه برده ای بی پناهت کرده .... چون پناه برده ای . چون می خواهی یکی بهت پناهگاه بده بری داخل آن آسوده و آرام بنشینی نه اینکه بخواهی بهت یاد بدهند پناهگاه بسازی اون هم از تواناییهای خودت . چون وقتی تکیه و پناهت شد آدمهای دیگه ، یه جاهایی اونها چه بخواهند چه نخواهند حدااقلش این هست که نمی توانند باشند . بنا براین تا وقتی این اشتباه شناختی را از کمک طلبی و یاری خواهی داری و دوز احساساتت آنقدر بالا هست که با کوچکترین چیزی استارت رنجشت و آزردگی و مرثیه سرایی ولو در درون و حتی اشکت می خورد و ..... نمیشه کاری کرد .
باز هم راه شما همان هست آن تاپیکها را دقیق و عمیق بخوانی ونکته برداری کنی و بر اساس آموخته ها خود را آنالیز کنی . اگر نخواهی آهسته و پیوسته و با صبوری و مرحله به مرحله پیش بروی ، می خواهی چه کنی ؟
چرا به آدمهای آروم برخوردم اما قلب پر از عطوفت ومهربونیشون باعث شده دینشون هم به بهترین شکل ممکن در سیماشون نشون داده بشه.
اما خیلی خیلی کم دیدم.
اما مومن نما وریا کار زیاد دیدم...
- - - Updated - - -
من نمیگم نمیخوام یاد بگیرم اما کم کم نه یکباره.
نمیتونم منظورمو بهتر برسونم متاسفم.
- - - Updated - - -
فکر کنم بد متوجه شدید.منظور از پناهم که اشاره شد پدرم بود نه کس دیگه...
منم میخوام همون پناه بودن خدا رو یاد بگیرم و...
دیگه انرژی نوشتن ندارم.نمیدونم چطور میتونم بگم تا متوجه بشید...
عزیزم
ما هم دعوتت کردیم به آروم آروم
شاید اشتباه در این است که در یک پست اون لینکها ارسال شده ، فکر کردی همه را یک باره باید بخوانی . اگر اینطور فکر کردی ، اشتباه شده ، این را می گویند تأثیر تقارن . یعنی اینکه در یک پست ارسال شده و خواسته شده بخوانی ، در یک پست بودنش باعث شده که تصور کنی خواسته شده یک دفعه و زود بخوانی . در حالی که اینطور نیست . البته این برداشت شما یک نشانه هست ، نشانه عجله در وجود شما که چون تیپاً اینجوری بوده ای ، همین برداشت را هم داشته ای .
در هر حال اون تاپیکها را نیاز هست بخوانی و قطعاً برای اینکه دقیق و عمیق بخوانی و نکته برداری و آنالیز کنی لازم هست وقت بگذاری و آراوم آورم و باحوصله و به مرور بخوانی . تا هر وقت که خودت بخواهی وقت داری . کسی به شما فشار نمیاره که زود و یک باره بخوان . خیالت راحت باشه و آروم آروم پیش برو