این که مشکلی نیست.نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahare.tanha
وضو می گیری قرآن رو باز می کنی اونوفت خدا خیلی زیبا جوابت رو خواهد داد.
به همین راحتی:72:
نمایش نسخه قابل چاپ
این که مشکلی نیست.نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahare.tanha
وضو می گیری قرآن رو باز می کنی اونوفت خدا خیلی زیبا جوابت رو خواهد داد.
به همین راحتی:72:
به خدا هزاران بار اين كارو انجام دادم آخرين بارش امروز بين سحر ونماز صبح بود به خدا جواب منو نميده باهام قهر كرده
از همه تون خواهش ميكنم واسم دعا كنيد زودتر از اين سردرگمي بيام بيرون بتونم راهمو پيدا كنم
بهاره جان من برات دعا مي كنم. تو هم منو و يه نفر ديگرو دعا كن
دانه جون ممنون از اظهار لطفت حتما اگر لايق باشم برا همه و بخصوص شما دعا مي كنم
سلام دوستان
من نگاهی به این موضوع انداختم وچندنكته به ذهنم رسید.
یكم:
وقتی ما تحت فشار هیجانی، استرس، یا مشكلات شدید هستیم امكان ته نشنین شدن آگاهی ها و دانایی های ما به طور موقت تشدید می شود. مخصوصا اگر آنها را درونی نكرده باشیم و صرفا طوطی وار شنیده باشیم.
دوم:
دعا و نماز و مفاهیم اعتقادی مثل حكمت و رحمت و ... وقتی می تواند دست ما را بگیرد كه در حالت آرامش و شادی و هنگام روبرا بودن اوضاع با این مفاهیم زندگی كرده باشیم و خود را رشد داده باشیم. اما گاهی ما هنگام لذت و راحتی قبله امان لذتها وهوسها و افكار خودمون هست. و اصلا كاری به درستی و غلطی و شرعی و غیرشرعی مسائل نداریم. حالا وقتی تحت فشار هستیم می خواهیم با این عناوین نجات پیدا كنیم،اما چون درونی نكردیم بیشتر حالت كفر به خودش می گیره. مخصوصا اگر به عمق این مفاهیم پی نبرده باشیم.
مثلا این جبر و اختیار یا حكمت ،مسائلی نیستند كه ما برای بی مسئولیت كردن خودمون از آنها استفاده كنیم. بلكه اینها در رابطه با مفاهیم عمیقتر اعتقادی و حتی علمی معنای خاص خودش را می یابد.
مثلا همین جبر و اختیار:
واقعا رابطه اینها چگونه است:
آنچه كه سرنوشت خوانده می شود اگر تحت یك مثال بیاورم اینطور هست كه یك سرمایه ای هست كه در اختیار هر كسی قرار داده می شود. و البته دراین مقدار جبر هست. یعنی بضاعت هر كسی متفاوت و مشخص هست. اما این همه قضیه نیست . اینكه با چه تلاش و به چه میزان و در چه راهی این سرمایه را به كار می گیریم و از آن بهره می جوئیم و خود را رشد می دهیم تحت اختیار ماست.
همه ما از نظر ژنتیك، محیط و ....، تفاوت داریم و همه ما به نوعی به میزانی سرمایه خدادادی داریم.
مهم اینست كه هر كس با توجه به محدودیت های ژنتیكی و محیطی و ... با سرمایه محدود خود چه می كند.
پس جبر به معنی دست و پا بسته بودن ما نیست كه هر كاری دلمان خواست بكنیم و بگوئیم سرنوشت هست. جمله معروفی هست كه هر چقدر افراد بیشتر تلاش كنند، تدبیر كنند، مشورت كنند و دقت كنند ، دربهای بیشتری را به روی قسمت می بندند. یعنی بیشتر از سرمایه خدادادی خود استفاده می كنند.
حكمت هم یعنی یكچارچه در نظر گرفتن كل كائنات وهستی و اینكه بخشی نگری ما ممكن است به معنی بی نظمی یا نافرمی باشد ،اما اكنون علم به مدد این حكمت رشد می كند و روز به روز فربه تر می شود. اگر روانشناسی مسائل را پیش بینی می كند، زمین شناسی ، فیزیك ، شیمی و ... دست به تبین فرضیه می زنند همه در قالب اینست كه در كل بایدمعنا داری وجود داشته باشد. حالا ضعف فهم ما از اتفاقاتی كه می افتد دلیل بر نبود حكمت نیست. دلیل بر نفهمیدن رابطه های علت و معلولی هست.
پاورقی:
1 - این پست به غیر از بند یكم جنبه حرفه ای در خصوص روانشناسی ندارد،و صرفا نظریات شخصی بنده است.
2 - برای بحث های تخصصی در این حوزه و حوزه های مشابه ، سایت ها و تالارهای تخصصی زیادی وجود دارد كه بیشتر می تواند برای افرادی كه در این زمینه سئوال دارند مفید واقع شود. مثلا تالار گفتمان قرآن اختصاصا به این مباحث می پردازد. اینهم لینكش:
http://www.askquran.ir
فكر نميكني تو مسير رو داري اشتباه ميري.؟؟؟ميدونم الان ميگي نه . اره از نظر من و تو شايد اين مسيري كه ميريم درست باشه.اما شايد براي رسيدن به اون خواسته اون مسير اصلا مسيري نباشه كه منو تو رو به خواسته مون برسونه.شايد باز هم صبر اينجا بهتر باشهنقل قول:
نوشته اصلی توسط bahare.tanha
عزيزم حكمت يعني همين ديگه.من همه اينايي كه تو داري باهاشون دست و پنجه نرم ميكني گذروندم.يادم مياد بچه بودم 14 سال داشتم ازخدا چيزي ميخواستم.بهم نداد.هميشه ميگفتم چرا.اگه بهت بگم بعداز 15 سال فهميدم كه اون اروز اگه براورده ميشد تمام زندگي منو تباه ميكرد؛ باورت ميشه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahare.tanha
و اينم بگم حكمت خودش نمياد در خونه ات در بزنه.خودت هم بايد يه خورده تلاش كني كه بيشتر بدوني و بيشتر تحقيق كني ؛ اونوقته كه چيزايي رو مي فهمي كه روزي صد بار خدا رو شكر ميكني كه خدايا شكرت كه اون چيزي كه ميخواستم بر اساس حكمتت بهم ندادي.
وقتي تو كسي رو با دل و جون قبول داري؛ تمام كاراشو هم پس قبول داري.درسته !!!! پس به خدا اعتماد كن. به خداوندي خودش ضرر نميكني ا لان هم گاهي اوقات وقتي چيزي رو بدست نميارم ؛شروع ميكنم به زور از خدا خواستن و گله كردن؛اما يهويي يادم مياد كه خدا منو خيلي دوست داره و توي هر كارش حكمتي هست.پس همه چي رو ميسپرم به دستاي تواناي اون
جواب گاهي اوقات توي پاكتهايي واست مياد كه اصلا بهشون توچه نميكني!!! دقت كن!!من خودم شايد الان توي وضعيت بدي باشم(البته از نظر شما و دوستان؛اونم ا گه بدونيد چه بر من ميگذره)اما هميشه ميگم خدايا شكرت.نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahare.tanha
دوهفته پيش خيلي قلبم نااروم بود.خيلي پريشون بودم.طوري كه داشتم ديوانه ميشدم.اما يه خورده فكر كردم ؛ به دورن خودم نگاه كردم.و اخرش هم قلبم رو هم تمام اتفاقا رو به دست خدا سپردم.چون ديگه از اينجا به بعد از دست من كاري بر نميومد.
من تاجايي كه از دستم بربياد تلاش ميكنم و تاجايي كه به مربوط باشه پيش ميرم.اما بعدش ديگه ميسپرم دست خدا.چون با
كلنجار رفتن يه مشكل همه چي رو فقط خراب ميكنيم.
يادت باشه تا زماني كه خودت ؛ خودت رو بد بخت فرض كني ؛ تمام بدبختي ها رو به سمت خودت جذب ميكني.باور كن راست ميگم .شعار نميدم.من چيزايي رو مينويسم كه لمسشون كردم.امتحان كن.
يكي اينكي گفتي من اروم نميشم.؛ نميدونم درست ميگم يا (اينو شما گفتين يا كس ديگه اي)اينو بدون واسه ارامش همه اين توصيه هاي دوستان درسته ؛ اما زماني كمكت ميكنه كه اول خودتو شناخته باشي.بايد اول توي درون خودت سير كني ببيني كه اصلا تو كي هستي.اين نظر منه
دلت رو بسپر دست اون.ارومت ميكنه.اونه توي اسمونا جستجو نكن.اونو توي قلبت جستجو كن .اينقدر اروم ميشي كه هيچ چيز توي دنيا ارومت نميكنه
به خدا اعتماد كن؛به خداوندي خودش قسم ضرر نميكني
آقاي مدير a_b عزيز ممنون از جواب و اظهار لطفتون
خودم ميدونم مشكل خودم هستم نمي دونم چرا هر چه مي انديشم هر چه دنبال اون چيزايي كه شما ميگيد ميگردم به نتيجه ايي نمي رسم روز به روز نا اميدتر ميشم آخه كي مي دونه من چي ميكشم پست هاي شما رو خوندم به خدا بيشتر نااميد شدم همش با خودم مي گم خوش به حالشون چقدر بقيه ازمن جلوترند و من نوي همون الف اول موندم دارم درجا مي زنم هر چه ميخوام يه قدم به جلو بردارم نمي تونم خوش به حال شماهايي كه به اين نتيجه رسيده ايد حداقل مي تونيد به خدا اعتماد كنيد من اگر مي تونستم اين كارو انجام بدم دليلي نداشت از بنده هاش راهنمايي بخوام اما مشكل من اصل قضيه هست كه انقدر فشار روم اومده انقد در زدم كسي جوابمو نداده انقد راه رو رفتم و نتيجه نگرفتم كه كاملا بي اعتماد و بي اعتقاد شدم سوال من اينه كه وقتي خدا مي دونه من ظرفيت اين درد رو ندارم و روز به روز اوضاع وخيم تر ميشه جرا دستمو نمي گيره به خدا منم آدمم منم دوست دارم يه نگاه به من بندازه اما حيف...
با سلام خدمت همه دوستان گلم مدتی بود غیبت داشتم به خاطر اینکه با این افکارم خدا ازم عصبانی شد او بد جور زد تو کمرم بد جور افتادم سرامیک پای سالمم رو وحشتناک پاره کرد واقعا شانس آوردم تا خود استخوان رفته بود دقیقا لب مرز رگ پام همه تعجب کردند که این پام فلج نشد واقعا خدا به دادم رسید تازه حالم بهتر شده چند روزیه اومدم مشهد دنبال درس و دانشگاه هستم از این به بعد بیشتر میام واقعا به حرفای شما عزیزان رسیدم خیلی اعتقاداتم قویتر شده خوش حالم که دوباره تونستم راه برم از همه تون التماس دعا دارم