نمایش نسخه قابل چاپ
رابطمون هم از نظر عاطفي و هم جنسي خيلي خوبه عاليه اون 27 سالشه و 6 ساله ازدواج كرديم. تا حالا حتي يه بار هم قهر نكرديم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط kamr
ما براي ازدواج آشنايي قبلي نداشتيم ولي خيلي هم سنتي نبود. چون از طريق يكي از دوستان خودم كه دوست خانوادگي اونها بود و باهاشون ارتباط خانوادگي داشت آشنايي ايجاد شد
سلام
دیگه از اساتید بعیده،ویژگی های این دختر خانوم اینا بود ،پاکی تقوا و حجب و حیا!؟ بعد خودشون به تمام راهها متوصل میشن که زندگی یه زن و فرزندش رو نابود کنن برای اینکه تنها هستن و مادرشون بیمارستانه؟؟؟؟؟
حالا اون 20 ساله است و شاید خیلی خیلی ساده و ناپخته رفتار کنه.اما اینکه میگم از اساتید بعیده به این خاطره که شما چقدر به این دختر نزدیک شدید که بتونه ابراز عشق کنه؟اکثر دخترهای همسن و سال این که مخصوصا هم از کمبود عاطفی رنج میبرن عاشق استاد میشن .لطفا زندگی این دختر و همسر خودتون رو خراب نکنید،به طور کامل هرگونه ارتباطی با ایشون دارید رو قطع کنید،شما فکر میکنید وارد زندگی این دختر شدید و ازدواج موقت کردید بعد که این هیجان (نه عشق الهی و انسانی) این دختر از سرش افتاد رهاتون میکنه؟رسوا هم میشید به خاطر اغفال دانشجو ،حداقل چند مورد اینجوری توی دوران تحصیلم به چشم دیدم.
شما زن و زندگی و فرزند و کار و همه چی دارید،بهتره چشمتون یا به قول خودتون دلسوزیتون رو روی بقیه خانوما ببیندید و خاتمه بدید و آرامش زندگیتون رو تباه نکنید.
از شما کوچکترم ولی این جمله هایی که آخر براتون مینویسم رو به دقت بخونید چون حقیقت محضه
فرقی نمی کند
چه *زن* باشیم چه "مرد" !!
دروغ
خیانت
پنهان کاری....
تنها برای یک مدت زمان خیلی کوتاه - "جواب !!" می دهد...
و پس از آن
ثانیه های دوزخی زندگی
حتی ارزش لعنت ابلیس را هم ندارند!
ثانیه های زندگی ات را ارزشمند بدار....
به هیچ وجه تحقق رویاش نیست. نابودی زندگیشه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط as112
کاری که دارید می کنید کمک به اون دختر برای بهتر شدن زندگیش نیست. کمک برای خراب کردن زندگیشه.
ضربه عاطفی این رابطه خیلی سنگینه. خیلی سنگین تر از داشتن دوست پسر.
در رابطه با شما پنهانی بودنش، این که نمی تونه به دوستاش و دوستای شما بگه، پیش خانواده علنی کنه،
همیشه در اولویت بعد از همسر و فرزندان شماست،
در اوج نیازش به صحبت یا کمک شما، ممکنه کنار خانواده ات باشی و جوابش را ندی،
مسافرتهایی که شما خواهید رفت و ایشون باید تحقیر و تنهایی را تحمل کنه تا شما با خانواده ات خوش بگذرونی و ...
خیلی راحت باید نگاه کنه تا شما جلوش با همسرتون تلفنی حرف بزنید و قرار شام یا مهمونی را هماهنگ کنید و ...
همه این تحقیرها و دوم بودن ها و نادیده گرفته شدنها و له کردن عزت نفس .... در کنار تمام شدن این رابطه بعد از چند سال، این دختر را داغون می کنه.
حالا اگه می خوای داغونش کنی بسم الله.
- - - Updated - - -
اولا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. محبتی که می خواهید صرف دختر غریبه کنید حق همسرتون است.نقل قول:
نوشته اصلی توسط as112
دوم این که این محبت و ارتباط اصلا اسمش کمک نیست بلکه خراب کردن زندگیشه.
اگر دانشجویی از شما سر جلسه امتحان جواب سوالی را بپرسه، می تونید کمکش کنید و بهش بگید. چرا نمی گید؟
چون جای اون کمک اونجا نیست.
آیا شما شکم بیماری که عمل جراحی نیاز داره را باز می کنید و به بهانه نیاز به کمک، شروع به جراحی می کنید؟
وقتی تخصصی نداری، بهتر نیست کمکش کنی بره پیش متخصص؟ فقط چون نیاز داره، مشغول شدی به کمک بدون تخصص؟
وظیفه شما در این حد هست که بفرستیش یا راهنماییش کنی به یک متخصص.
- - - Updated - - -
پرسیدید چکار کنید که با حداقل خسارت جدا بشه.
الان اگر طردش کنید و یک "نه" قاطع بهش بگید یه مدت ممکنه دلگیر باشه، افسرده باشه، گریه کنه .... بسته به شخصیتش و بعد برمی گرده به زندگی عادی.
شما نمی تونید یک زندگی با اون همه مشکلات را برای اون دختر درست کنید، ولی بدترش نکنید.
به اسم کمک، زندگیش را بدتر نکنید. گاهی اوقات بهترین کمکی که ما می تونیم بکنیم اینه که "بدترش" نکنیم.
ورود شما به زندگی عاطفی این دختر اوضاعش را بدتر می کنه. خیلی بدتر.
اگر بگم دهها مورد مشابه این دیدم و شنیدم و ... دروغ نگفتم.
این ارتباط به هر شکلش زندگی هر دوتون را خراب می کنه. چه شما با هم ازدواج کنید و در نهایت بشه زن دوم شما، چه همسرتون جدا بشه و این خانوم با شما ازدواج کنه، چه دو سه سال یواشکی باهاش باشید و بعد از زندگیتون پرتش کنید بیرون، چه .... هر حالتی که پیش بیاد فقط زندگی جفتتون را آشفته می کنه. حتی اگر روزی شما و ایشون ازدواج رسمی و علنی داشته باشید.
بهترین کمکتون اینه که بهش بگید بره پیش مشاور، دنبال راههای قوی کردن خودش باشه و دیگه باهاش صحبت نکنید.
یک "نه" بلند، قاطع و محکم بهش بگید. شما نه می تونید برادرش باشید، نه صیغه، نه همسر، نه دوست .... هیچی.
سلام جناب مهترم....
میشه دقیقا منظورتون رو از یا ادم پاک بیان کنید شما به کی میگید پاک؟؟؟؟؟به ایشون که حاضر نشده جلوی نفس خودشو بگیره وبه( هر دلیلی) حاضر به نابودی همجنسش بشه...یا به همسرتون که با نهایت وفاداری پای زندگیش وایساده ولغزشی نکرده......من به عنوان یه زن دارم میگم هیچ زن سالم وپاکی راضی به نابودی زندگی کس دیگه ای نیست.... ......میخواهید کمک کنید من شماره ایی خوانواده ای رو میدم که مرد خوانواده فلج 3 تا بچه قد ونیم قد داره..وزن خونواده کارگری میکنه.....الکی هم برچسب پاک والهی نزنید شما وسوسه شدید......و خواهش میکنم این قضیه رو برعکس کنید....پسری تنها وپاک با اینکه میدونسته همسر شما متاهل با خجالت وشرم عنوان کرده که عاشق خانوم شماست..وخواسته حداقل با هم برای مدتی باشن....وهمسر شما این رو یک عشق الهی میبینه ومیخواد به این پسر تنها کمک کنه.و خود خانموتون توی دلش از این اقا خوشش اومده..........!!!!!!!!
حست چیه برادر من......؟؟؟؟؟شکستی حتی از شنیدنش...تنت لرزید با این که میدونی من اینا رو دروغ نوشتم.....!!!!!
به خانومت چی میگی...؟؟؟ به اون پسر چی میگی...؟؟؟؟برادر من به خودت بیا....
مرسي از محبت شمانقل قول:
نوشته اصلی توسط سنجاقک ابی
ولي اين صحبت شما يا بقيه دوستان كه مهمترين عيب اين كار رو خراب كردن زندگي همسر من مي دونن با اين فرضه كه همسر من از اين كار ناراحت باشه. بله در اين صورت حق با شماست. ولي اگه همسر من مشكلي با ازدواج موقت من نداشته باشه و از اونجا كه اين مساله با دين خدا هم تضاد نداره . در اون حالت هم بحث كنيد تا موضوع را بيشتر درك كنيم.
بازم تشكر
شاید بتونین رابطتونو کنترل کنین و الان که هنوز شروع نشده و نمیدونین بعدش وارد چه احساساتی میشین راحت درموردش حرف بزنین و بگین فقط محبت میکنم اما یادتون باشه آدما تشنه محبتن با محبته که عاشق میشن. نشنیدین میگن از محبت خارها گل میشوند:)
شما اگه وارد این رابطه بشین فقط کافیه قدم اول و بردارین بقیش کاری نداره همونطور که قدم اول برداشته بشه احساسات خودش قدمای بعدی و بربرمیدارند یه لحطه بر میگردین و پشت سرتونو نگا میکنین و میبینین قرار بود فقط رو پله اول برای مدتی درجا بزنین اما الان رو پله های آخرین. شما اگه با ایشون صیغه بشین احساسات تا جایی پیش میره که دیگه امکان نداره بگین ما رابطه مون درهمین حده و بعدشم کات کنیم بسه تموم.مطمعن باشین خودتونم از یه رابطه تازه اونم با یه دختر جوون خوشتون میاد و بیشتر غرق میشین تا جایی که دیگه میبینین بزندگی زناشوییتون چه لطمه بزرگی زدین. مورد سادشو مثال میزنم فرض کنین سر یه مسله خیلی سطحی با خانومتون بحثتون بشه و دلخوری بوجود بیاد و باعث سردی موقتی خانومتون بشه اگه تو شرایط عادی باشه این سردی عذابتون میده و مجبورتون میکنه برین و شخصا ازشون عذرخواهی کنین و این سردی و هرچه زودتر به گرمای قبلش برگردونین . اما زمانی که اون دختر خانوم باشن و شما بدونین اگه برین پیشش محبتی که الان نیاز دارین خانومتون بهتون بده اون توجهی که الان نیاز داریم خانومتون بهتون بده و خیلی راحت حتی بدون منت کشی و ناز کشی و حتی بدونی که خودتون طلب کنین اون دختر خانوم میده بهتون پس ناخوداگاه به اون سمت کشیده میشین و از اون سمت ارضا عاطفی میشین و خانومتون واسه مدتی فراموش میشه. اونوقته که رابطه زناشویی قشنگتون سرد و تاریک میشه اینقد آروم آروم این اتفاقات میوفته که خودتونم متوجه نمیشین اونوقت میاین میگین حالا عاشق شدم . وقتی با شنیدن احساسات این دختر دلتون لرزیده مطمعن باشین تو رابطه با عمق بیشتر پاتون بیشتر میلغزه . اونوقت اون بچه معصومتر از این دختر خانوم چه گناهی کرده کی دوباره میتونه تو چشاش نگا کنه بگه باباجون من بودم که زندگی قشنگمون کانون گرم خانوادمونو نابود کردم . یکم بیشتر فکر کنین امشب که رفتین خونه وقتی کنار هم قرار گرفتین به خانواده قشنگتون فکر کنین و بگین این مکانیس برای آرامش زندگی من که با تلاشهای من و همسرم و فرزندم بوجود آمده، حالا بخاطر احساسات یدختر هرچند فرشته خو این مکان و این لحظات و نابود کنم؟ به چه قیمتی؟ ؟ تاوان نابودی این لحظات چقدره؟ ارزش زندگی الانم چقدره؟ به اندازه جواب دادن به احساسات اون دختر بچه ارزش داره؟
حالا معلوم شد خواسته اصلیت چیه.از اول می گفتی می خوام با دانشجوم صیغه کنم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط as112
فکر کنم با جواب هایی که تا حالا خوندی می دونی که در این مورد راهنمایی نمی شی.
ما اینجا برای خیانت نسخه نمی پیچیم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط as112
موضوع کلا عوض شد که!!
شما قصد ازدواج موقت دارید و .......
کاش اون همه اون بالا نمی نوشتم.
نه قصدت کمک به اون دختره
نه رضایت همسرت برات مهمه ( هیچ زنی دوست نداره شوهرش به زن دیگه ای توجه نشون بده چه برسه به ازدواج دوم و ... )
یه دختر شهرستانی ساده و نیازمند محبت پیدا کردی و می خوای به اسم کمک یه مدت ازش استفاده جنسی کنی و بعد هم دربه در و خسته و شکسته ولش کنی ........
از خدا بترس
از برگشتن نتیجه عملت به خودت بترس
از یک عمر عذاب وجدان بترس
چطور دلت می آد با یک دختر 20 ساله شهرستانی با اون وضع زندگی اینطوری سواستفاده کنی؟
تالار همدردی و صیغه وچند همسری
این لینک فرشته مهربونه ؛ اینقده قشنگ توضیح دادن برین بخونش ، تا اخرم بخونینش لطفا بعدش بیاین دوباره با دید بازتری نسبت به این موضوع سخن بگین استاد!!
امیدوارم کمکتون بکنه
راسی یسر به انجمن
تعدد زوجات؛ صیغه ، چند همسری
بزنین یکم لینکارو بخونین از احساسات خانومایی که شوهراشون چند زنه هستن خبردار شین بد نیس ، ببینین چه بلاهایی سر روحیه لطیفشون میاد، به چه مشکلات جسمی و روحی مبتلا میشن
و در اخر تبدیل به چه مادران و همسران اسیب دیده ای میشن.
بعد ببینین بچه اتون و قراره بعد اینکاروتون کی بزرگ کنه
همسر اسیب دیدتون
یا یه دختر 20 ساله ناشی که نتونست جلو احساسات کودکانشو بگیره
اون دوتا جمله بالا لینکه استاد نمیخواد دنبالشون بگردین کافیه روشون برین کلیک کنین زیاد سخت نیست. خودم رنگیش کردم قرمز و ابی کردمشون ورگرنه لینکن تنبلی نکنین یه نگاهی بندازین حتما.
عجب! تا حالا كه ما فردين بوديم چطور يهو شديم نامرد!!! من تا حالا چندين بار سعي كردم يه طوري بدون اينكه به درسش و به روحيه اش آسيب برسه فكرشو از خودم رها كنم و بازم تلاشمو ادامه ميدم. البته شايد بازم باهام درس داشته باشه و نميخوام از من تنفر پيدا كنه چون اين تنفر ميتونه به درسش هم لطمه بدي بزنه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا.
شما چرا همه چيزو صفر يا صد مي بينيد؟؟