حالا که اینو میدونی چرا هنوز باهاش دوستی:81:؟!!
نمایش نسخه قابل چاپ
حالا که اینو میدونی چرا هنوز باهاش دوستی:81:؟!!
فرشته ببخشید دیر پاسخت رو میدم.مدتی به اینترنت دسترسی نداشتم.
من چون دوستش دارم قبول کردم که فعلا دوست باشیم.و فرند سوشال باشیم البته. وابسته اش نیستم ولی شخصیتش را دوست دارم.و همینطور تا زمانیکه مجرد باشم باهاش دوست بمانم.شاید نظرش برگشت،اشتباه میکنم؟
سلام یزدانی جان
من نمیشناسمت ولی باور دارم که دختر پاکی هستی حیفه که به دوستی این مدلی ادامه بدی
و همش هم در انتظار بمونی که کی قراره پیشنهاد ازدواجو بشنوم
مگه قرار نیست روح و جسمت فقط برای همسرت باشه؟ پس چرا میگی بااین باشم تا زمان ازدواج؟
نمیدونم تا اونجایی که خودت گفتی حاضر نبودی با کسی دوستی کنی بی هدف بدون حرف از ازدواج
اما حالاداری این کارو میکنی بنظرم اصلا دوست اجتماعی معنایی نداره با این اصطلاح بودنت با اون رو داری توجیه میکنی
راستی سعی کن سمینار دکتر فرهنگ و گوش بدی خیلی دیدت عوض میشه
یادمون باشه که رابطه ها ذره ذره جلو میرن
تصمیم با خودته
موفق باشی عزیزم:72:
- - - Updated - - -
http://drfarhang.mihanblog.com/post/2
لینک سمینار
صحبت آقا مدير صحيح
يكي از دوستان نزديكم در چند ماه اخير چند تا خواستگار داشت كه هركدوم يك دروغى گفته بودند و جواب منفى داد تا اينكه به يكى جواب داد .كاملا سنتى. انشاله خوشبخت شه
ولى اين موضوع براى همه خانواده ها اينطور نيست
مثلا خانواده من اينجورن كه چند تا خواستگار را تلفني رد كردن چون ميگن معلوم نيست چه جور آدمايين
پس من بايد مستقلانه تصميم بگيرم و با پسرىكه آشنا هستم به تفاهم برسيم ، لابد عقدم بكنيم بعد به خانواده خبر بديم تا درگيريىفكرى نداشته باشند
(اينم بگم كه با اين آقا 3سال از طريق نت دوست هستم ، سال اول خواستگارى كرد و خانوادم گفتن اون كجا تو كجا راهتون دوره توى همين خواستگارى اومدن و رفتن دچار مشكل ميشين چه رسد به بعدها ، گرفتار ميشى ، از دست ميرى، از اين راه دور چه جورى ميخواين همو بشناسين و هزارتا حرف ... منم گفتم غلط كردم اصلا نخواستيم
ولى دوستى را ادامه داديم،و تقريبا مخفيانه
حالا نظر شما چيه؟من بايد چكار كنم؟
آقایون میشه نظر بدن؟؟
پسری که با یک دختر دوست میشه، اگر ازش .... نخواهد،پس چی میخواهد؟؟ اگر تفاهم باشه ،به ازدواج نمیرسه؟
ازش پرسیدم حسش نسبت به چی هست؟گفت یه دوست! ولی از طرفی هم اونم نمیخواد این رابطه تمام بشه
دیدارهامون بیشتر شده،ولی تو هیچکدوم حرف خاصی زده نمیشه. منم نمیتوانم همینطور دوست بمانم از طرفی دوست دارم باهاش باشم
چرا هیچکس جواب نمیده؟:54:
لطفا راهنمایی اصولی بهم کنید. نگین دوست نباش فقط... میتوان دوست بود ولی بعدش ازدواج کرد؟
دلم گرفته... :54:
چطور ازش بپرسم که چرا من را نمیخواد برای شریک زندگیش؟ اگر خوشش نمی آید پس چرا باهام میخواد دوست باشد؟:302:
یکی جواب اینا رو بگوید
سلام یزدانی عزیز:72:
(اسم کاربریت منو یاد نی نی کوچولو فامیلمون میندازه اسمش یزدان کوچولویه :43:ازش دورم خیلییییی)
اما حرفت منو یاد یه جمله اقایون انداخت که نوشته بودن : دوست داشتن کافی نیست برای انتخاب شریک زندگی!
این جمله بارها و بارها تو زندگیم به من ثابت شده (نه برحسب بار ها بارها تجربه فردی :311: منظورم داستان هایی که از زندگی دوستان اطرافیان دیدم و شنیدم یا اصن چرا جای دوری بریم همین سایت همدردی چند داستان خوندم که این جمله بهم ثابت شده)
شاید بگی این اقایی که اینو گفتن احتمالا خودشون یا مجردن یا اصن عاشق نشدن:
باید بگم درمورد مجردی درسته
اما درمورد عاشق نشدنشون نمیدونم خودشون فقط میتونن این سوال وجواب بدن چون دوست داشتن از نظر افراد متفاوت ، تعاریف متعددی هم داره!
اما اینو میتونم بگم که این اقا پسر چهار سال تمام با خانومی دوست بودن و حتی خواستگاری هم رفتن خانوم بشدت وابسته اما این اقا در حین وابستگی خانوم دارن عاقلانه فکر میکنن و دودل هستن ، خانوم و قبول داشتن و بقول شما تفاهم داشتن اما بنظرشون خانواده خانوم از نظر سطح فرهنگی و تحصیلی و اقتصادی هم کفو شون نبودن!
حالا بگذریم کار نداریم به مشکلات دیگران .
اصن خود ت یه سرچی بزن به خاطراتت چند تا زندگی میشناسی که دختر توش بخاطر احساسات و فقط دوست داشتن کافی تن به ازدواج کاملا احساسی داده و تا تونسته از خودگذشتیگی کرده و موفق هم بوده و بعد چند سال زندگی کاملا راضیه؟
یکی از درسایی که من از داستان های زندگی مهمان های خونه همدردی گرفتم همین جمله بالا بوده.
متاسفانه دختر ها تا دوست میشن و چهار تا جمله قشنگ میشوند احساساتی میشن و چند مورد تفاهمی میبینن فکر میکنن تمامه دیگه الان وقتشه که این اقا بیاین خواستگاری و منتظرن من بهشون بگم بله! دیگه ما همو دوست داریم و تفاهمم داریم
اما آقایون(نمیگم همه چون همیشه استثنااتی هست)
دوستی براشون فقط دوستیه!
ازدواج هم فقط ازدواجه!
راه انتخابیشونم جداست!!!!!!
هرکدوم هم معیارهای خاص خودشون میطلبه!
برای دوستی که خصوصا پنهانی باشه هیچ تعهدی توش نیس و راحت میشه قیدشو زد!
نهایت خیلی بچه خوبی باشیم و احساساتی یکمی عذاب میکشیم اما در عقلمونو نمیبندیم
وقتی نوبت به ازدواج میرسه ممکنه و اون دوستشون یکی از گزینه ها باشه اما تنها گزینه براشون نیست!
موقع ازدواج مثه بعضی دختر خانوم ها نمیاین سه چهار تا قفل تر تمیز و بزرگ بردارن در عقلشون سه چهار قفله کنن! و از روی احساسات تصمیم بگیرن
قشنگ فکر میکنن به موردشون به معیاراشون !
اینکه ازنظر سطح فرهنگی چطورین
سطح اقتصادی
خانوادگی
تحصیلات
رفتار و اخلاق خانواده وفامیل
و....
ازدواج و خواستگاری بهمین سادگی نیست که!نیازمند کلی آمادگی قبل و بعدشه!
اتفافا حقم دارن و تو این مورد کار درستی هم میکنن؛ دختر خانوم ها هم حق دارن ، اما خب بعضی از این خوشگل خانوم ها این حق و از خودشون دریغ میکنن!
خب چه کنیم دیگه احساساتی هستیم ، ممکنه منم که اینا رو میدونم همینجوری عمل کنم اما نباید بذارم عمل کنم! جلو احساسات و باید بگیرم
بنابراین عزیزم دوست داشتن و داشتن تفاهامات ظاهری همیشه کافی نیست!
هزار جور مورد دیگه هست که باید بهش فک کنیم
مثلا شما میگین تفاهم داریم
اوشونم میگن؟؟؟؟
وقتی میگن دوستت دارن این به معنا نیست که همین فردا پا میشم میام خواستگاریت یا وقتی خواستم برم خواستگاری ، فقط فقط میام خواستگاری تو!
طبیعی هم هست نخواین این رابطه قطع بشه چون قانون طبیعیتهههه! هیچ کس نمیتونه انکارش کنه!
لذتی که از همنشینی و هم صحبتی با یه جنس مخالف بدست میاد قابل قیاس با یه هم جنس براشون نیس!
خب برای یه مدت سرگرمی و وقت گذرونی دختری که دوستشون داشته باشه خیلی خوبه
دختری که حاضره همه وقت باارزششو براشون بذاره!!!!
(بازم تاکید میکنم ممکنه درست نباشه درمورد دوست شما!)
اما به این فک کن ممکنه درست هم باشه ممکن هم هست درست نباشه!
خلاصه کلام : مواظب خودت باش!
دوست داشتن کافی نیس! به این جمله فکر کن، یه آقا هم گفته نه یه خانوم
حالا منم یه خانومم مثه خودت نمیدونیم دیگه این نوع قشر اشرف مخلوقات به چی فکر میکنن که!
یه سرج بزن تو این تالار ببین چند تا آقا پسر هستن که چند ساله دوست هستن اما حالا که نوبت به ازدواجشون رسیده همون دوست دخترشون دارن چطوری ارزیابی میکیننن چقددد نکته بین وجزیی نگر شدن! و شاید اشکالاتی که تو این مدت دختر خانوم فکر میکرده اقا پسر فراموش کرده الان این اقا پسر واسش سوال شده با وجود این اشکالات این خانوم بدرد من میخوره یا خیر!
چقد خوب میشد اون دختر خانوم که فکر میکنه از جانب اقا پسر همه چی تموم شده و اگه میگه دوستت دارم یعنی الان برای ازدواج میخوامت!!! بیاد و ببینه این اقا به چی داره فکر میکنه و شما دختر خانوم های احساسی به کجا!! و همش بخاطر یه مشت احساسات موقیعیتاتونو از دست بدین!!!یا ممکنه داده باشن!!!
(بازم میگم من به اقایون حق میدم علیرغمی که ناراحت میشم و خودمم دخترم و کامل احساسات یه دختر و درک میکنم در همچین شرایطی! اما به اقایون حق میدم اینطوری برای یه عمر زندگیشون سرمایه گذاری میکنن !!! والکی هدرش نمیدن!)
الان اگه بیای بیرون از یه رابطه نامعلوم خیلی بهتر از فرداست!
هیچوقت دیر نیست!
اما برای امروزت ، فردا همیشه دیر بوده و هست و خواهد بود!!!
دختر بیخیال
حرفای شما کاملا درست هستن
اینجا که گفتی :طبیعی هم هست نخواین این رابطه قطع بشه چون قانون طبیعیتهههه! هیچ کس نمیتونه انکارش کنه!
لذتی که از همنشینی و هم صحبتی با یه جنس مخالف بدست میاد قابل قیاس با یه هم جنس براشون نیس!
خب برای یه مدت سرگرمی و وقت گذرونی دختری که دوستشون داشته باشه خیلی خوبه
دختری که حاضره همه وقت باارزششو براشون بذاره!!!!
(بازم تاکید میکنم ممکنه درست نباشه درمورد دوست شما!)
اما به این فک کن ممکنه درست هم باشه ممکن هم هست درست نباشه!
این هم کاملا درست هست.حتی زیر زبانش را کشیدم یکبار ،خودش همین را گفت که لذتی که در صحبت با یک جنس مخالف هست...
ولی باز هم آدمی نبوده با هر کسی بخواهد دوست شود.وگرنه با بنده دوست نمیشد.با دختری دوست میشد که همه جوره در خدمتش باشد.اینطور نیست؟
و اینکه گفتی تفاهم،بله هست. نمیگویم کامل.ولی در همین حدی که الان شناختم هست. اوشون یکبار اشاره کردن به این موضوع فقط. البته نه به این صورت که بگوید تفاهم داریم.ولی گفت شبیه به هم شاید باشیم.
خواهش میکنم بگیید چطور میتونم احساس او را نسبت به خودم مثبت کنم؟ یعنی باید از کسی که تمایلی بهش دارم بگذرم ،در صورتیکه شایید بعدها بتواند شریک زندگی خوبی برایم شود؟
شما الان دوست دارین که ایشون بهتون پیشنهاد ازدواج بدهند؟
کسی نمیتونه یکی دیگه رو در این مورد مجبور کنه .
خصوصا که شما دختر هستین. باز اگه پسر بودین خواستگاری میکردین بطور کاملا رسمی و بدور از احساسات.
بهتره این احساسات و بدور بریزی و تا غرورت و از دست ندادید و یروزی همین اقا شما رو کنار نزدن خودتون با احترام از یه رابطه نامعلوم دور بشین.
ببین دختر خوب پسری هم که با قصد ازدواج اینجور روابط دوستی و آغاز میکنه حتی اگه واقعا قصدشم ازدواج باشه بازم هیچ تضمینی وجود نداره که حتی به مرحله خواستگاری رسمی هم بتونه برسونش.
چون به هزار جور مسله باید فکر کنن مثلا یکیش موافقت خانواده ها. یا اصن ببینن میتونن متعهد باشن و مسولیت یه زندگی و برعهده بگیرن.
ایشون هنوز معلوم نیست که قصدشون ازدواج بوده یا نه ممکن هم هست بشما دارن فکر میکنین. کسی نمیدونه.
اما من و شما تو زندگی مجردیشون نیستیم شاید لذتی که از زندگی مجردی و بی قید و شرط الانشون دارن و هیچوقت در زندگی متاهلی نمیبینن برای همین نمیتونن تصمیم جامع و کاملی بگیرن.
در مورد اینکه میگین آدمی نیستن که با هرکسی دوست بشن باید بگم پسرها همشون نمیخواین از رابطه دوستی فقط به همون موارد جنسیش برسن.(همه پسرا که بد نیستن در این حدم سواستفاده گر نیستن!!!! مثه خانوم ها درجات خوب و متوسط و بد و خیلی بد هم دارن!!)
فاکتورهای مختلفی برای دوستیشون هم دارن، حتی بعضیاشون دوست دارن دوست هاشون اهل اینجور موازد نباشن بهرحاال حتی ما دختر ها یا پسر ها زمانی که میخوایم با همجنس هامونم دوست بشیم همینچوری انتخابشون نمیکنیم یسری فاکتورهایی مد نظرمون هست. اگه دقت کنی یکی از موارد تحقیق از خواستگاران هم همین دوستان هست. میگن برو ببین دوستاش کیا هستم با کیا بیشتر رفت امد داره اخلاق دوستانش چجوریه؟ یجورایی اینارو میفهمیم میتونیم به یه درصد ی از اخلاق و رفتار خواستگار هم پی ببریم.
پسرا و دخترها هم در هنگام انتخاب همدیگه بعنوان دوست دختر و پسر هم همینطوری که انتخاب نمیکنن یسری فاکتورها مد نظرشون قرار میدن و قبولی در آزمون دوستی به این منظور نیست حتما در آزمون انتخاب شریک زندگی هم نفر اول میشین.
من جای شما بودم که قصد ازدواج دارم گذشتمو با یه ارتباط نامعلوم خراب نمیکردم غرورمو حفظ میکردم. خیلی روک بهشون میگفتم من نمیخوام بخاطر یه رابطه بدون تعهد و رو هوا چند سال معلق باشمو منتظر. من گذشتمو خراب نمیکنم. میخوام دختر پاکی باشم که وقنی خواستگار به قصد ازدواج برام میاد با افتخار سرمو بلند بگیرم بگم من هیچ وقت تو زندگیم پام نلغزیده. سر نخورده.(اصلا بیا فرض کن در همین حین خواستگار خوبی برات بیاد عذاب وجدان نمیگیری حتی بهشون اجازه خواستگاری اومدن بدی اونم وقتی که یکی دیگه رو داری وارد قلب و روحت میکنی که تازه حتی ازت خواستگاری نکرده و معلوم هم نیست ایا اینکارو میکنن یا نه!!!! به این فکر کن چرا فرصت هاتو بخاطر یکی دیگه از دست بدی؟؟؟چرااا واقعا؟؟؟ این آدم چه ویژ گی هایی داره که حتی از ارزش خودت و آیندت بیشتره؟؟)
اتفاقا جدیدا یه تاپیک خوندم یه اقا پسری میگفت از دختری که باهاش رابطه دوستی برقرار کرده خوشش نمیومده ها ولی دلش سوخته روش نشده بگه!!!!!! جالبیش اینجاس که حتی به دختر خانوم میگفته دوستتشم داره!!!!
ببین شما تو ذهن اون آقا نیستی من نمیگم این اقای پسر دوست شما مثه این صاحب تاپیکیه که من خوندم اما میگم میتونه باشه!!!! این اشرف مخلوقات خیلی پیچیده تر این حرفاس پس اینقد دنبال سند و دلیل و برهان نباش خودت و نجات بده زودتر! اگه رفتی و اومد خواستگاریت خب مبارکه! اونوقت بشین به معیاراتم خوب فکر کن!! اما اگه نیومد غصه نخور !!قسمتت نبوده!
اینجوری هرچی بیشتر پیش بری، بیشتر هم تو باتلاق احساسات فرو میری. و هرچی بیشتر زمان بگذره و بیشتر فرو بری سختتر میتونی بیرون بیای و به مواد باتلاق بیشتر آعشته میشی.
غرورتو حفظ کن این برای یه دختر حیاتی تره. خدا هم بیشتر قبول داره و بیشتر کمکت میکنه. ببین با خودت بگو من تو این مدت آشنایی خود خودمو نشون دادم حالا اگه مورد قبول معیارای این آقا بودم خب حتما ناحالا قبولم میکردن ک میامدن خواستگاریم وقتی تاحالا اینکارو نکردن پس ما باهم اونقدری تفاهم نداشتیم یا ایشون آمادگیهای لازمه رو ندارن. و هنوز تصمیمی قاطع نتونستن بگیرن شما از زندگیشون برین بیرون خودشون تصمیم میگیرن. لازم نیست شما کاری بکنین یا خودتون و تغییر بدین چون مگه میخواین گولشون بزنین؟
مطمعن باشین کسی هم کفو شما هم تو این دنیا هست یا بقول معروف شاید نیمه گم شدت یجای دیگه باشه که تو برای پیدا کردنش راه رو اشتباه انتخاب کردی.
دختربیخیال دیشب باهم حرف زدیم،و باز هم پرسید نیت من چی هست؟منم گفتم. او هم فهمید! ولی وقتی گفتم دیگه نمیخواهم همینطور ادامه بدهم قبول کرد.البته خواست که فعلا دوست باشیم و ببینیم آینده چه میشود! ولی قبول نکردم.کارم درست بود؟ یا باید قبول میکردم و میپذیرفتم ادامه رابطه رو؟ یعنی 2 ماه شناخت کافی بود اگر میخواست مرا بشناسد و حداقل برای ازدواج با من فکر کند؟ یا خیر؟ نمیدانم الان به ازدواج با من فکر میکرد و میکند یا خیر؟
ولی خیلی دلم گرفته:54:
دلم میخواهد ازش بپرسم چرا؟ چرا اولش طوری برخورد کرد که منظورش را غیر از دوستی نشان بده؟ولی الان هیچی نمیگوید؟ چرا ؟مگه من چه رفتاری نشان دادم؟او که میگفت از تو خوشم آمده. پس مشکل چه بود،هست؟ ظاهرم؟ اگر از ظاهرم خوشش نیامده پس چطور میتوانست با من دوست باشد و بیرون بیاد. مشکلش چی بود؟
دلم میخواهد اینها رو ازش بپرسم