سکستراپ متخصص رفع تعارض و اختلالات و حتی آموزش صحیح مسائل ج ن س ی هست که با عنوانی مثل متخصص بهداشت روانی تابلو میزنن...
- - - Updated - - -
ببخشید متخصص بهداشت باروری
- - - Updated - - -
برام دعا کنید
نمایش نسخه قابل چاپ
سکستراپ متخصص رفع تعارض و اختلالات و حتی آموزش صحیح مسائل ج ن س ی هست که با عنوانی مثل متخصص بهداشت روانی تابلو میزنن...
- - - Updated - - -
ببخشید متخصص بهداشت باروری
- - - Updated - - -
برام دعا کنید
دوستای خوب کجایید من به کمکتون احتیاج دارم
دعا کنید خدا این عمرو ازم بگیره دیگه خسته ام آاااخ خدا من بنده خوبی نبودم اما تو خوبی کن منو از این دنیا ببر منو ببر
از هرکس اینا رو میخونه التماس دعا دارم شما نمیدونید چقدر از همسرم ضربه خوردم کسی رو ندارم بگم میومد از دخترای رنگ و وارنگی که باهاشون بود تعریف میکرد عکس پسرای دخترنما رو نشونم میداد آدرس میداد آخه خدا من اگر بعد خودت به کسی که بیست سال ازم بزرگتره پناه نمیبردم که قلبم منفجر میشد.. چه بده آدم در مورد دیگران قضاوت کنه وقتی ثانیه ای جاش نیست
حرفای مایوسانه دیگه قرار شد نزنید. یه مدت نمی تونید پیش پدر و مادر یا اقوام زندگی کنید؟
ایشون شاید فرشته نجات شما بودن. قدر این کاری رو که براتون کردن بدونید و سعی کنید به خودتون روحیه بدید و تا آخرین لحظه ای که عمر دارید زندگی کنید.
دادگاه هم بالاخره تموم میشه فقط سعی کنید از وکیل خوب استفاده کنید و همچنین مدارک لازم داشته باشید
و به خدا توکل کنید
مانلی عزیز:72:
فقط یه خواهش. من الان حس مهربونیم گل کرده. نوشته هامو با لحن مهربون بخون. خب؟ چون اصلا نمیخوام سرزنشت کنم. باشه؟:43:
یک پدر و مادر وقتی بچشون ضعیفه و نمیتونه از خودش مراقبت کنه، ازش مراقبت میکنن. اما اون پدر و مادر اگه بخوان تا همیشه آنچنان مراقبتهایی از بچشون بکنن، در واقع دارن به اون بچه ظلم میکنن نه لطف و محبت.
چون اون بچه باید یاد بگیره خودش روی پای خودش بایسته. باید یاد بگیره خودش گلیمش رو از آب بکشه بیرون. باید یاد بگیره بدون اونا هم درست و سالم زندگی کنه. چون اون پدر و مادر همیشه نیستند.
مانلی عزیز...
میدونم رفتاری که نامزدت داشته چقدر آزار دهنده است. میفهمم. تجربه اش رو نداشته ام ولی میتونم تصور کنم چقدر ممکنه سخت بوده باشه.
اما مانلی ...
به خاطر اشتباههای اون شخص تو نباید بیشتر از این غرامت بپردازی.
چرا؟ چرا اینقدر بخاطرش خودتو اذیت میکنی؟
منم تا مدتها به خاطر رفتارهای پسرخالم و دیگران خودمو اذیت میکردم.
اما مانلی واقعا چرا من و تو باید این کارو بکنیم؟
به خاطر چی؟ به خاطر کی؟ به خاطر کسی که برای ما ارزشی قایل نبوده؟
مانلی من و تو باید یاد بگیریم برای هر چیزی همونقدر که ارزشش رو داره هزینه بپردازیم.
رفتارهای غلط نامزدت درست. همش قبول. حالا میخوای توی چاله ای که او برات ساخته باقی بمونی؟
مانلی، من و تو، و همهی آدمها اول از هر چیزی مسئول خوشبختی خودمون هستیم. منظورم خودخواهی نیست. منظورم اینه که اولین مسئولیت ما خودمون هستیم. بعدا دیگران.
هر کسی باید به خوشبختی خودش مثل یک مسئولیت سنگین گردن بذاره.
هیچ کسی رو توی گور یکی دیگه نمیخوابونن. هر کسی تاوان اشتباهات خودشو خواهد داد.
و تو مطمئنا قدرت داری که از این بحران بیای بیرون. فقط باید دست از گریه و زاری و فاجعه سازی برداری.
میدونم... میدونم که اون آقا نیت خیر داشته و تا اینجا بهت کمک کرده. میدونم.
کمک کرده که از وضعیت بحرانی خودت تا حدی خارج بشی. از خودکشیت جلوگیری کرده و ...
ولی او هم مثل همون پدر و مادری که اول پستم گفتم، شاید حالا لازم دیده دیگه رهات کنه تا خودت بقیه راهو بری.
چون تو نمیتونی توقع داشته باشی او تا همیشه ازت حمایت کنه. چون او اگر هم بخواد این قدرت رو نداره.
همین الان توی تاپیکت نگاه کن...واقعا نگاه کن... خیلی اعضا دید خوبی نسبت به این آقا نداشتن...به نوبه خودشون حق هم دارند...چون جامعه خیلی خراب شده...چون اعتماد کردن کار راحتی نیست...چون ممکنه برات به خاطر دلسوزی که برات دارن احساس خطر کرده باشن....
حالا نگاه کن به زندگی اون آقا...واقعا وقتی همین جا توی این تاپیک اینقدر دید بد در موردش به وجود اومد، چطور توقع داری بیشتر ادامه بده؟ نمیتونه مانلی...نمیشه...چون خانواده داره...چون آبرو داره...چون نمیخواد یه موقع جوری بشه که به خودش بگه اومدم ثواب کنم کباب شدم...
این هم یکی از دلیل های اون آقا ممکنه باشه.
و تو مانلی باید شرایط اون آقا رو هم درک کنی.
و اگر برات زحمتی کشیده و کمکت کرده، برای قدردانی هم که شده نشون بده که تلاشهاش فایده داشته. نشون بده که تلاشهاش ثمر داده و تونستی بلند شی.
باید یاد بگیریم روی پای خودمون باشیم. در واقع محکومیم که روی پای خودمون بایستیم. چون هیچ وقت هیچ کسی وجود نخواهد داشت که تا همیشه مواظب ما، مشوق ما، حامی ما باشه. حتی از یک پدر و مارد، حتی از فرزند، حتی از همسر هم نباید توقع چنین چیزی داشت.
چون روزگار معلوم نیست چه چرخایی بزنه.
چون معلوم نیست فردا کی هست و کی نیست.
مانلی ، خیلی از بزرگان، مثل دکتر شریعتی، مثل آنره ژید، مثل خیلی از بزرگان دینی خودمون، وقتی برای رشد بشر ، برای دادن آگاهی بهش، برای باز کردن ذهن و دیدش، مثلا کتابی مینویسن، بعدش به مخاطب خودشون میگن : حالا که خوندی بلند شو. منو فراموش کن و بقیه ی راه رو خودت برو.
)اگه دقیقا متن هاشون رو پیدا کردم برات میذارم(
من اصلا قصد و لحن سرزنش نداشتم. اما اگر احیانا حرفهام اذیتت کرد معذرت میخوام. دوست دارم بدونی که درکت میکنم و همه ی دوستان عزیز همدردی دلشون میخواد بتونن کمکی بهت بکنند.
موفق باشی.:72:
- - - Updated - - -
مانلی عزیز:72:
فقط یه خواهش. من الان حس مهربونیم گل کرده. نوشته هامو با لحن مهربون بخون. خب؟ چون اصلا نمیخوام سرزنشت کنم. باشه؟:43:
یک پدر و مادر وقتی بچشون ضعیفه و نمیتونه از خودش مراقبت کنه، ازش مراقبت میکنن. اما اون پدر و مادر اگه بخوان تا همیشه آنچنان مراقبتهایی از بچشون بکنن، در واقع دارن به اون بچه ظلم میکنن نه لطف و محبت.
چون اون بچه باید یاد بگیره خودش روی پای خودش بایسته. باید یاد بگیره خودش گلیمش رو از آب بکشه بیرون. باید یاد بگیره بدون اونا هم درست و سالم زندگی کنه. چون اون پدر و مادر همیشه نیستند.
مانلی عزیز...
میدونم رفتاری که نامزدت داشته چقدر آزار دهنده است. میفهمم. تجربه اش رو نداشته ام ولی میتونم تصور کنم چقدر ممکنه سخت بوده باشه.
اما مانلی ...
به خاطر اشتباههای اون شخص تو نباید بیشتر از این غرامت بپردازی.
چرا؟ چرا اینقدر بخاطرش خودتو اذیت میکنی؟
منم تا مدتها به خاطر رفتارهای پسرخالم و دیگران خودمو اذیت میکردم.
اما مانلی واقعا چرا من و تو باید این کارو بکنیم؟
به خاطر چی؟ به خاطر کی؟ به خاطر کسی که برای ما ارزشی قایل نبوده؟
مانلی من و تو باید یاد بگیریم برای هر چیزی همونقدر که ارزشش رو داره هزینه بپردازیم.
رفتارهای غلط نامزدت درست. همش قبول. حالا میخوای توی چاله ای که او برات ساخته باقی بمونی؟
مانلی، من و تو، و همهی آدمها اول از هر چیزی مسئول خوشبختی خودمون هستیم. منظورم خودخواهی نیست. منظورم اینه که اولین مسئولیت ما خودمون هستیم. بعدا دیگران.
هر کسی باید به خوشبختی خودش مثل یک مسئولیت سنگین گردن بذاره.
هیچ کسی رو توی گور یکی دیگه نمیخوابونن. هر کسی تاوان اشتباهات خودشو خواهد داد.
و تو مطمئنا قدرت داری که از این بحران بیای بیرون. فقط باید دست از گریه و زاری و فاجعه سازی برداری.
میدونم... میدونم که اون آقا نیت خیر داشته و تا اینجا بهت کمک کرده. میدونم.
کمک کرده که از وضعیت بحرانی خودت تا حدی خارج بشی. از خودکشیت جلوگیری کرده و ...
ولی او هم مثل همون پدر و مادری که اول پستم گفتم، شاید حالا لازم دیده دیگه رهات کنه تا خودت بقیه راهو بری.
چون تو نمیتونی توقع داشته باشی او تا همیشه ازت حمایت کنه. چون او اگر هم بخواد این قدرت رو نداره.
همین الان توی تاپیکت نگاه کن...واقعا نگاه کن... خیلی اعضا دید خوبی نسبت به این آقا نداشتن...به نوبه خودشون حق هم دارند...چون جامعه خیلی خراب شده...چون اعتماد کردن کار راحتی نیست...چون ممکنه برات به خاطر دلسوزی که برات دارن احساس خطر کرده باشن....
حالا نگاه کن به زندگی اون آقا...واقعا وقتی همین جا توی این تاپیک اینقدر دید بد در موردش به وجود اومد، چطور توقع داری بیشتر ادامه بده؟ نمیتونه مانلی...نمیشه...چون خانواده داره...چون آبرو داره...چون نمیخواد یه موقع جوری بشه که به خودش بگه اومدم ثواب کنم کباب شدم...
این هم یکی از دلیل های اون آقا ممکنه باشه.
و تو مانلی باید شرایط اون آقا رو هم درک کنی.
و اگر برات زحمتی کشیده و کمکت کرده، برای قدردانی هم که شده نشون بده که تلاشهاش فایده داشته. نشون بده که تلاشهاش ثمر داده و تونستی بلند شی.
باید یاد بگیریم روی پای خودمون باشیم. در واقع محکومیم که روی پای خودمون بایستیم. چون هیچ وقت هیچ کسی وجود نخواهد داشت که تا همیشه مواظب ما، مشوق ما، حامی ما باشه. حتی از یک پدر و مارد، حتی از فرزند، حتی از همسر هم نباید توقع چنین چیزی داشت.
چون روزگار معلوم نیست چه چرخایی بزنه.
چون معلوم نیست فردا کی هست و کی نیست.
مانلی ، خیلی از بزرگان، مثل دکتر شریعتی، مثل آنره ژید، مثل خیلی از بزرگان دینی خودمون، وقتی برای رشد بشر ، برای دادن آگاهی بهش، برای باز کردن ذهن و دیدش، مثلا کتابی مینویسن، بعدش به مخاطب خودشون میگن : حالا که خوندی بلند شو. منو فراموش کن و بقیه ی راه رو خودت برو.
)اگه دقیقا متن هاشون رو پیدا کردم برات میذارم(
من اصلا قصد و لحن سرزنش نداشتم. اما اگر احیانا حرفهام اذیتت کرد معذرت میخوام. دوست دارم بدونی که درکت میکنم و همه ی دوستان عزیز همدردی دلشون میخواد بتونن کمکی بهت بکنند.
موفق باشی.:72:
سلام خانم مانلی ، امیدوارم حالتون الان که من دارم این رو می نویسم خوب باشه ، ببخشید من مسافرت بودم نتونستم مطالب شما رو بخونم اما الان که میخونم میبینم شما دوباره یکمی بازگشت به عقب کردین و دوباره تشریف بردین در مسیر نامیدی و یک دعا هم در این مورد کردین و ..... ایرادی نداره دوباره از اول شروع میکنیم .
در پست آخر نوشتین خدا من بنده خوبی نبودم ،خانم یک بنده خوب خدا ، کی هست ؟ خصوصیات یک بنده خوب خدا از نظر خودتون رو بگید که ببینیم کدوم ها رو شما ندارید و کدام ها رو میتونید داشته باشید . ( کاشکی شما این ها رو میشد زود جواب بدید که زودتر به یک نتیجه ای برسیم) .
من به موضوع شما علاقه مند شدم به این خاطر که احساس میکنم شما توانای لازم برای عبور از این وضعیت و حالت فعلی تون رو دارید احساس میکنم شما انسان توانمندی هستید . شما به گفته خودتون توانایی های ژنتیکی ( خدادادی) خوبی دارید ( هوش ، زیبای ، تناسب اندام و..) چیزی که خیلی ها ندارن.
خانم مانلی ابتدا خیلی پر انرژی و شاد زندگی میکرده یعنی زندگی رو خیلی خوب می دیده بعد با شوهرشون ازدواج میکنن ( البته من از شما پرسیده بودم چطوری با شوهرتون آشنا شدین که فعلا جواب ندادین) اما بعد در زندگی با شوهرتون ، تحقیر شدین ، تهدید شدین ، محدود شدین و... ( نمیدونم آیا ایشون دست بزن هم داشتن یا نه) اینها باعث شد به اصطلاح روحیتون خراب بشه اما در واقع دید تون نسبت به خودتون و محیط اطراف عوض بشه .... بعد یک آقای مهربانی که ظاهرا استاد شما بودن دوباره شما رو به زندگی امید وار میکنن اما بعد از مدتی ایشون این ارتباط رو ضعیف میکنن - ( احتمالا ایشون حس کرده بودن که شما دارید وابسته میشید و این به صلاح نیست شاید هم خودش داشته وابسته میشده البته این موضوع صحبت نیست بهرحال این تصمیم ایشون نشون دهنده پختگی و تجربه ایشون بوده ) - بعد دوباره ناامیدی به شما رو میاره که در واقع دوباره دیدتون به زندگی تغیر میکنه اما زندگی یا همان محیط بدونه تغیر مونده شما فقط با دیدی متفاوت بهش نگاه میکنید . شما همان خانم مانلی اول هستید فقط دیدتون به محیط و زندگی تغیر کرده.
لطفا به سوالاتی که پرسیدم جواب بدید.
- - - Updated - - -
سلام خانم مانلی ، امیدوارم حالتون الان که من دارم این رو می نویسم خوب باشه ، ببخشید من مسافرت بودم نتونستم مطالب شما رو بخونم اما الان که میخونم میبینم شما دوباره یکمی بازگشت به عقب کردین و دوباره تشریف بردین در مسیر نامیدی و یک دعا هم در این مورد کردین و ..... ایرادی نداره دوباره از اول شروع میکنیم .
در پست آخر نوشتین خدا من بنده خوبی نبودم ،خانم یک بنده خوب خدا ، کی هست ؟ خصوصیات یک بنده خوب خدا از نظر خودتون رو بگید که ببینیم کدوم ها رو شما ندارید و کدام ها رو میتونید داشته باشید . ( کاشکی شما این ها رو میشد زود جواب بدید که زودتر به یک نتیجه ای برسیم) .
من به موضوع شما علاقه مند شدم به این خاطر که احساس میکنم شما توانای لازم برای عبور از این وضعیت و حالت فعلی تون رو دارید احساس میکنم شما انسان توانمندی هستید . شما به گفته خودتون توانایی های ژنتیکی ( خدادادی) خوبی دارید ( هوش ، زیبای ، تناسب اندام و..) چیزی که خیلی ها ندارن.
خانم مانلی ابتدا خیلی پر انرژی و شاد زندگی میکرده یعنی زندگی رو خیلی خوب می دیده بعد با شوهرشون ازدواج میکنن ( البته من از شما پرسیده بودم چطوری با شوهرتون آشنا شدین که فعلا جواب ندادین) اما بعد در زندگی با شوهرتون ، تحقیر شدین ، تهدید شدین ، محدود شدین و... ( نمیدونم آیا ایشون دست بزن هم داشتن یا نه) اینها باعث شد به اصطلاح روحیتون خراب بشه اما در واقع دید تون نسبت به خودتون و محیط اطراف عوض بشه .... بعد یک آقای مهربانی که ظاهرا استاد شما بودن دوباره شما رو به زندگی امید وار میکنن اما بعد از مدتی ایشون این ارتباط رو ضعیف میکنن - ( احتمالا ایشون حس کرده بودن که شما دارید وابسته میشید و این به صلاح نیست شاید هم خودش داشته وابسته میشده البته این موضوع صحبت نیست بهرحال این تصمیم ایشون نشون دهنده پختگی و تجربه ایشون بوده ) - بعد دوباره ناامیدی به شما رو میاره که در واقع دوباره دیدتون به زندگی تغیر میکنه اما زندگی یا همان محیط بدونه تغیر مونده شما فقط با دیدی متفاوت بهش نگاه میکنید . شما همان خانم مانلی اول هستید فقط دیدتون به محیط و زندگی تغیر کرده.
لطفا به سوالاتی که پرسیدم جواب بدید.
سلام آقای علیرضا حالم خیلی بده اینجور وقتا نمیتونم صحبت کنم ببخشید دیر جواب میدم و ممنون از شما و همه دوستای محترم که کمکم میکنید..
شوهرم دوست برادرم بود من نمیدونم شما به چی اعتقاد دارید ولی به تمامی مقدسات طوری رفتار می.رد ما فکر مبکردیم پیامبره بعد عقد شروع کرد رفتاراشو... من حالم خیلی بده به ایشون گفتم نذار جذب کسی جز خودت بشم آخه من تو یه زمینه هنری یه استاد خصوصی دارم که میدونم بصلاحو نیست جذبش بشم ولی این استاد خیلی به من علاقه داره.. وای خدا ادرکنی
خانم مانلی ، هر اتفاقی که افتاده ، در گذشته اتفاق افتاده و شما دیگه نمیتونید به گذشته برید و تغییری در اون ایجاد کنید ، پس دیگه افسوس گذشته رو نخورید . به الان فکر کنید به ساختن به درست کردن .... اگر مطلبی هست که روی ذهنتون فشار میاره اگر صلاح دونستید بگید من هر هنری داشته باشم برای کم کردن این ناراحتی دریغ نمی کنم. منتظر نوشته های شما هستم.
مسلم هست که اون برای رسیدن به هدفش که بدست آوردن شما بوده تا زمانی که عقد کردید، مجبور بوده خودش رو خوب نشون بده ولی بعدش که دیگه خیالش از این بابت راحت شد دیگه لازم نبود این کار رو انجام بده (مثل یک موجود موضی). اگه نیاز به صحبت دارید بفرمایید.
سلام مانلی جون
یه چیزی یادت نره آدمهای اطرافت که شبیه شما هستن کم نیستن .من در نزدیکانم کسیست که شبیه شماست...الان 9 ساله با همسرش زندگی می کنه و شوهرش هر بلایی که تونسته سر این آورده و خانواده شوهرش هم مانند پسرشون مریضندو آزارو اذیتی که از اونا میرسه چند برابره و بهت بگم این خانم رو هم طلاق نمی ده بعد از همه جالب تر چون سرشناس تو اجتماع از دستش هزار تا کار بر میاد از همه کارها مهم تر عوام فریبی است که از دستش بر میاد و این خانم تو دادگاه نتونسته ظلم اون رو اثبات کنه
ببین عزیزم آدمهای اطراف شما که شبیه شمان کم نیستن ولی خوبه بدونی که تو داری تلاشت رو می کنی تا جدا شی و احتمال زیاد این اتفاق می افته پس تو ار اون دختر خانمی که من گفتم یه پله جلوتری و قدر این موقعیتت رو بدون
یش فیلم برف روی کاجها رو دیدم کاش ببینی بازیگر زن که همسرش با خیانت ولش کرد و رفت استوار ایستاد و زمانی رو برای سوگواری خودش قرار داد بعد محکم شد شروع کرد به تغییر زندگیش و.....
به نظرم انقدر محکم باش تا همسرت که می خواسته باعث آزار و شکستن تو بشه و هر بار بیشتر ار پیش این کارو میکنه نتونه این شکستن رو ببینه....محکم باش می تونی:203:
نمیتونم اینجور وقتا زیاد بگم یادم به چیزایی می افته که حالمو تبدیل میکنه به فاجعه