-
سیگاروابستگی جسمی خاصی نداره_بحث ضررجسمیش وابستگی نیست.ازنظر روحی هم بیشتریه تلقین وعادت هست که به مرزاعتیاد مث مواد نمیرسه.بنابراین دیگران کمک آنچنانی بجزتائیدوتشویق اولیه وآرام وشادکردن فضانمیتونن داشته باشن.اول وآخرهمه چیزبه خودفردبستگی داره چقد روی قولش محکم بایسته،چقد انگیزش قوی باشه. اگه مایلی بری شهرخودتون برو.بودن الان شما دیگه تاثیرچندانی درکشیدن و نکشیدنش نداره.به قول مدیرهمدردی"حمایت زیادی از دیگران،درماندگی می آموزد".شماهرکاری از دست اومده انجام دادی دیگه واسه جایی که ارادت نیست به خداتوکل کن.همسرت هم بخاطرکارش این روزافروش داره نمیتونه اینجا تعطیل کنه سخته توی این شلوغی دوستش روتنهابذاره.امابهترین راهنمابرای رفتن و نرفتن به شهرتون خودشوهرته.بهش بگو نگران نباشه خانوادت چی فکرمیکنن خودت قانعشون میکنی اماصادقانه بهت بگه چقد حضورت رو دراین سه چهارروز نیاز داره واسه ادامه.به نظرم فقط شوهرت میتونه ازاین دوراهی بیرونت بیاره ببین چطورقانعت میکنه اون راه روبرو.
-
شاید این فرصتی باشه برای همسرتون تا بهتون ثابت کنه اراده اش برای اینکار قویه و خودشو به شما بفهمونه. و برای شما هم فرصتیه تا بدونید زحمتهاتون به ثمر نشسته یا نه و حتی 1 سال بعدش هم همسرتون بدور از چشم شما نخواد بره دنبال سیگار.
-
فقط این که شوهرت سیگارکشیده روبه خانوادت نگو تا یه جو مرامی بین تو وشوهرت دراین زمینه برقرارباشه،این مرام هم میتونه درنکشیدنش موثرباشه(این دیگه یه نظرکاملاشخصی بود)
-
نمیتونی یجوری راضیشون کنی. که دوست نداری تنا بری . دوست داری با شوهرت باشی.
بگو دلتنگت میشم و دوست ندارم تنا برم.
تا حالا تنایی رفتی؟
اگه نرفتی بگو تا حالا تنایی نرفتم اتفاقا اگه تنا برم ممکنه حس کنن باز تو دوست نداشتی بیای یا بگن چرا تنا اومدی. بگو دوست داری همراه شوهرت باشی. بگو اونا ناراحت نمیشن.
خب به مامانت بگو دوست داری با شوهرت بیای نه تنا اما شوهرم میترسه شما بد فکر کنی در موردش میشه بهش بگی که ناراحت نمیشی.
اما اگه تنا میری روزاتو چرا خراب کنی عزیزم. من جای شما بودم سعی میکردم راهیی و انتخاب کنم که راحترم و دوست دارم. اینو بشوهرمم میگفتم با مهربونی میگفتم اصن دلتنگ میشم تعداد روزشم زیاده .
مثلا فرض بر این که شما قبلا تنایی رفتی بیا بگو که قبلا که تنا رفتم اصن بهم خوش نگذشت همش بفکرت بودم دلتنگ شدم با خودم گفتم ناراحتی نداشته باشه غدا چی بخوره مریض نشه . خلاصه همش نگرانت بودم . بگو بهش تو دوست داری من همش نگرانت باشم و دلتنگ؟؟؟ یا اینکه اینجا بمونیم و باهم بریم.؟
اگه مامانتم راضی شن که بگن ناراحت نیستن که خیلی بهتر میشه دیگه نگرانی ها رفع میشه و باهم میتونین روزای و تعطیلات خوبی داشته باشین.
البته تنا گذاشتنشون هم ینوع امتحان میتونه واسه شوهرتون باشه اما بنظر من حالا نمیدونم درسته یا غلط بعد ده روز امتحان کردن زیاد خوب نیست یکم مدت زمان بیشتری فکر کنم نیازه واسه امتحان کردن. اما از طرفی اکه هم از این امتحان سربلند بیرون بیاین که خیلی خوبه . بعد از این مدت زمان کم بتونن با اینکه بسترش محیا بوده بذارن کنار عالیه . یعنی دیگه شما میتونین یجورایی مطمعن بشین که شوهرتون اراده بالایی دارن و خودشون هم نه ظاهری بلکه باطنا هم میخواین که ترک کنن .
-
دوستای خوبم سلام.
من تصمیم گرفتم جمعه برم و همسرم دوشنبه بیاد.
امروز بهم گفت دلیل اصراراش ناراحتی چندوقت پیش من بخاطر خانوادم بوده.البته بین خودمون باشه من تا یه مدت خاصی میتونم ازشون دور باشم.ازاین مدت ک بگذره آستانه تحملم میاد پایین و نازک نارنجی میشم.
برام دعا کنید.میگن دعای دیگران واسه آدم زودتر مستجاب میشه.ازته دل برام دعا کنید.
وقتی من برم12روز از ترکش گذشته.یعنی میتونه؟
وقتی اومدم نتیجه رو بهتون میگم.
واقعا از همه تون ممنونم.
-
سلام دوستای خوبم.
بعد از یک سفر یک هفته ای اومدم که نتیجه رو بهتون بگم.
بچه ها من جمعه رفتم خونه پدرم و طبق قرار همسرم قرار بود دوشنبه شب راه بیافته که از بدشانسی ماشین خراب شد و مجبور شد سه شنبه ظهر راه بیافته و تقریبا عصر رسید.
توی این چند روز که من نبودم همش با دوستاش بود البته به من اطلاع میداد.من بهش گفته بودم که اجازه نده کسی خونمون سیگار بکشه چون من راضی نیستم اونم قبول کرده بود.
وقتی رسید روبوسی کردیم اما هیچ بویی از سیگار حس نکردم.اما تو خونه حس کردم نفسش بوی سیگار میده البته فقط حس کردم.هرچقد وقت خواب نفسشو بو کردم(البته ببخشید اینطوری میگم)نتونستم 100درصد مطمئن بشم.قبل از خوابم بهم گفته بود دیشب دوستش تو خونه سیگار کشیده و روش نشده بهش بگه نکش.
اما به هر حال به روی خودم نیاوردمو بازم همش تشویقش میکردم.4شنبه و 5شنیه رو موندیمو ودیروز که جمعه بود برگشتیم خونه و تقریبا سرشب رسیدیم خونه که دوستاش بهش زنگ زدن برن فوتبال(جمعه ها شب میرن فوتبال بازی میکنن).وقتی برگشت بازم هیچ بویی از سیگار حس نکردم.حالا بهم بگین چیکار کنم؟
اگه اون شب وسوسه شده و بازم سیگار کشیده باشه چی؟
چرا تو خونه پدرم حس کردم بوی سیگار میده نفسش؟
بهش بگم؟یا اصلا به روی خودم نیارم؟
-
به نظرم شما زیادی دارین وسواس به خرج می دین. این که مدام در کمینش باشین و لباساشونو بو بکشین اصلا حرکت قشنگی نیست. کمی بهش اطمینان کنین. وسواس زیاد و کنترل بیش از حد شما ممکنه باعث بشه ایشون تشویق بشن به ادامه اینکار البته بهو صورت پنهانی. می دونین که منع بیش از حد از هرکاری، باعث لذت بخش شدنش میشه حتی اگه واقعا نباشه.
-
مهستی جان ممنونم که وقت گذاشتی برام.
هرچند من جلو خودش اینکارا رو نمیکنم اما حق با شماست شاید دارم زیاده روی میکنم.اما بخدا دست خودم نیست خیلی میترسم.
البته از دیروز یه کم آرومتر شدم چون با یکی از دوستای خیلی صمیمیش که بهش میگم داداش داشتم حرف میزدم.ازش پرسیدم همسرم باتو که صحبت میکنه نمیگه اذیت میشه یا نه؟دوستش گفت:اصلا انگار فراموش کرده.زیاد ازش نمیپرسم که بهش فکر کنه و عادی بشه براش.
البته خودم چند وقت پیش ازش پرسیدم چه وقتایی بیشتر وسوسه میشی؟گفت:وقتایی که عصبی میشم و روزای بارونی.
بازم بهم کمک کنید تا بهترین راهو در پیش بگیرم
دوستای خوبم ممنونم واقعا
-
سلام بچه ها.
اومدم حرف بزنم یه کم دلم آروم شه.
امروز اینجا بارونیه و من خیلی استرس دارم آخه همسرم گفته بود تو روزای بارونی اذیت میشه (میل به سیگار اذیتش میکنه)
دلم پر از ترس و استرسه توروخدا بگین چیکار کنم که از شر این استرسا خلاص شم
-
سلام..
من همه نظرات دوستان رو خوندم. ببخشید من کوچیکتر از اونیم که بخوام کسی رو نصیحت کنم و خودم بیشتر از همه به نصیحت و راهنمایی نیاز دارم ولی گفتم نظرمو درمورد این پست بگم.
همه دوستان نظرات خوبی گفتن و اگه به اونا عمل کنین مطمئنم ان شالله نتیجه میگیرین. ولی من درمورد یه موضوع تقریبا بی ربط میخوام نظرمو بگم.
باید بگم اولین چیزی که نظرمو جلب کرد این که چطور یه زن با مسئله به این کوچکی خیلی راحت همسرشو تهدید به طلاق میکنه! به نظرم هرگز این حرفو تکرار نکنین. من اگه یه روزی ازدواج کنم و همسرم همچین حرفی به من بزنه با وجود همه عشق و علاقه ای که ممکنه بینمون باشه جوابی نخواهد شنید جز این که" باشه برو هرکاری دوس داری بکن". چون بی نهایت از تهدید متفرم بخصوص اگه تهدید به طلاق باشه اونم سر موضوع به این بی اهمیتی.
واکنش همسر شما درمقابل این حرفتون بسیار متین بوده. قدرشو بدونین..
انقد هم حساسیت به خرج ندین ک خسته بشه. چون وقتی خسته بشه دیگه جلوی شما هم سیگار میکشه. اونوقت قبحش میریزه از شما خجالت نمیکشه و براش عادی خواهد شد.