معذرت میخواما ولی خوشی زده زیر دلت.
دلم برای همسرتون میسوزه
خیانت نکن مرد
نمایش نسخه قابل چاپ
معذرت میخواما ولی خوشی زده زیر دلت.
دلم برای همسرتون میسوزه
خیانت نکن مرد
دوستان نکات جامعی را ذکر کردند و خوشبختانه خود در پی حل کردن این موضوع هستید.
چند نکته با توجه به پست هاتون:
-اینکه در کل به هیچ وجه حاضر نیستید زندگی تون از هم بپاشه پس این نوع نگرشتون و توجه به اون خانم را خط قرمز زندگی تان بدانید.
-اون خانم با هر ویژگی مثبتی که داشته باشدبدانید که هیچ کس کامل نیست و غیر منتطقی است که انتظار داشته باشید همسر شما همه را با هم در خود داشته باشد .
- خیلی از آبروریزی می ترسید اگر به این افکارتان و عملکردتان همچنان ادامه دهید شک نکنید از همان که می ترسید سرتان خواهد آمد.
- گفته بودید خانمتان بی دلیل از اون خانم بدشان میآید و راغب به ارتباط نیست چرا فکر می کنید خانمتان بی دلیل این رفتار ها وحس ها را دارد خانم ها از این حیث شمه بسیار قوی دارند پس به خودتان رجوع کنید و بیشتر بترسید از اینکه مبادا همسرتان به راز دل شما آگاه شده باشد و دارد مدارا می کند؟!!
تا اوضاع خطری نشده همون جور که خودتان اقدام اولیه را برای رهایی از این بحران خطرناک انجام داده اید اورژانسی تمام کانالهای ارتباطی(فکر - رفت و آمد خانوادگی- گفتن خاطرات و یاد آوری ایشون در ذهن - جلسات مشترک و ....)همه را قطع کنید.
می دانم این بحث هم برای خود من و برای همه همه دوستان تمام شده است.
اما خواستم نکته ای را برایتان بازگو کنم.
همان طور که گفتم اتاقمان از هم جدا شده است. اما هنوز مدتی باید طول بکشد تا بتوانم خودم را از او جدا کنم.
الان احساس می کنم بهتر است از فاز بهت و حیرت خارج شده و دست به اقدامی عملی بزنم
می دانید الان که ساعت دارد به 2 نیمه شب نزدیک می شود کجا هستم؟ شاید باورتان نشود الان در اداره و پشت میز کارم نشسته ام و در سکوت آرامشبخش و عجیب نیمه شب مشغول انجام کارهای عقب افتاده خود هستم.
احتمال خیلی زیاد ظرف دو هفته آینده قرار است برایمان بازرس بیاید. این قدر کار دارم که نمی توانم کدامشان را به سرانجام برسانم. قرار است در این بازرسی به واحدهای مختلف سازمان نمره داده شود. نمره آن خانم در بازرسی موشکفانه قبلی 95 از 100 شده بود!!!! مطمئنم نمی توانم نمره ای را که او گرفت بگیرم. او همچنان که بازرسین در گزارش خود نوشته بودند پدیده ای ویژه است و من انسانی معمولی با هوش و استعداد و توانی متوسط و معمولی. اما هدفم آن است که امتیازم خیلی پایین نشود. اگر 90 هم بگیرم برایم کافی است. (مطمئنم که لو رفته ام و آن خانم اگر به این سایت مراجعه کند حتما مرا خواهد شناخت) در این صورت می توانم اگر بخواهم با خیال راحت حتی کارم را هم عوض کنم. در این صورت رییس و سایر کارمندان و حتی مافوق های مرکز نخواهند توانست گفت آن خانم توانست و این آقا نتوانست و کمرش زیر بار کار شکست و فرار کرد.
همسر عزیز تر از جانم الان در خانه خوابیده است. من هم خیلی خسته ام و الان به منزل رفته و به او ملحق می شوم.
برایم دعا کنید.
سلام براتون خیلی خوشحالم.
وقتی که این پستتون را خوندم گفتم شما باید خیلی خیلی خدا را شکر کنید که خانمتون مثل این همکارتون دقیق و موشکاف نیست!!!
کلا به نظر من در زندگی زناشویی زیبا نیست که مرد خودش را پایین تر از همسرش ببیند(احساسی که الان شما در مقابل این همکارتان دارید) .چون مرد باید تکیه گاه باشد و اعتماد به نفس داشته باشد تا خانم بتواند احساس تکیه کردن به اورا داشته باشد.
شاید به این دلیل است که روانشناسان می گویند در ازدواج بهتر است مرد یک درجه تحصیلی از زن بالاتر باشد.
با این احساسی که نسبت به این خانم همکارتان دارید؛مطمئن باشید که زندگی طبیعی و زیبایی از نظر احساسی اگر با این خانم ازدواج می کردید در انتظارتان نبود!
اما از این فرصت پیش آمده به عنوان یک توفیق اجباری در جهت موارد زیر استفاده کنید:
1/ حتما با خانمتون در مورد این مشکل درد و دل کنید. بذارید تو این سختی در کنارتان باشند. بهشون بگید که براتون خیلی دعا کنند.و بگید که روی دعای ایشان حساب ویژه باز می کنید. حتی بگید که براتون نذر کنند.
این طوری رابطه عاطفی و معنوی خودتون و خانمتون را قوی می کنید.
2/ روی اعتماد به نفستان کار کنید. شما چرا نتوانید مانند اون همکارتون نمره عالی کسب کنید.مطمئن باشید که تنها مزیت ایشان نسبت به شما اعتماد به نفسشان بوده.و گرنه شما معلوماتتان هم بهتر است(خودتان یه جا گفتین که از شما مشورت می خواستند.)
3/حسابی فکرتون را در محیط کار درگیر این مساله کاری کنید.بذارید ذهنتان عادت کند که در محیط کار فقط کار. فرصت ندین که ذهنتون بره پیش اون خانم.این طوری در مدت کوتاهی اون خانم فراموش می شن.
4/ رابطه معنوی خود را در این مدت با خدا بیشتر کنید و ازش کمک بخواهید که حالا که دارید با نفس اماره تان جدال می کنید و دست شیطان را خوندید؛ به شما کمک کند تا در این امتحان زندگی سربلند بیرون بیایید و این مساله کاری وسیله ای باشد تا بتوانید بهتر و بیشتر به خداوند نزدیک شوید.
مطمئنم اگر نیتتان خوب و خیر باشد خداوند به شما کمک خواهد کرد. اگر خدا بخواهد همه چیز ممکن است و یک برگ از درخت بدون اذن او نمی افتد.
شکر گزار نعمت های خدا باشید.
ان شاالله به زودی به ما خبر خوشحال کننده ای در این تاپیک می دهید!!!
اگر قابل باشم حتما برایتان دعا می کنم.:72:
*رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
اُدعُوا اللهَ وَ اَنتم مُوقِنونَ بِالاِجابَهِ وَاعلَموا اَنَّ اللهَ لا یَستَجِیبُ دُعاءَ مِن قَلبِ غافِلٍ لاه؛
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که
خداوند دعا را از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد.
- - - Updated - - -
می توانید برای ارتقائ اعتماد به نفستان؛ لینکهای انجمن اعتماد به نفس را نیز مطالعه فرمایید.
برایم دعا کنید.
دوستان و عزیزان! می توانستم موضوع مستقلی باز کنم. اما بهتر دیدم آن را همینجا ذکر کنم.
متاسفانه قرار است پس فردا برایمان بازرس بیاید!! قرار بود هفته بعد باشد. اما یک دفعه یک هفته جلو افتاد. در این هفته با تمام وجود کار کرده بودم و برنامه ریزی کرده بودم تا چند روز آینده کارها را تمام و کمال به بازرسین نشان دهم. اما الان همه چیز به هم خورده است تمام کارها نیمه تمام مانده است. آیا امکان دارد بتوانم در این 24 ساعتی که باقی مانده کاری انجام دهم؟ آیا از آن خانم عقب خواهم افتاد؟ آیا بازرسین نخواهند گفت او از تو بهتر بود؟
پس از بحث با شما بزرگواران به این نتیجه رسیدم که علاقه ام به آن خانم از نوع عشق نیست بلکه نوعی تحسین توام با بهت و حیرت است. تصمیم گرفتم به هر نحو ممکن حداقل از او پیش بیافتم و بعد بتوانم به راحتی کارم را عوض کنم. اما اگر نتیجه بازرسی باب میل نباشد ..............برایم دعا کنید.
سلام برادر گرامی
البته من نمی دانم چقدر از کارهایتان باقی مانده است.اما ما ایرانیان کلا دقیقه نودی هستیم!!! اصلا دقیقه نود چنان انرژی می گیریم که خودمان هم حیرت می کنیم.:311:
البته این موضوع دلیل علمی دارد چون هورمون استرس تا حد قابل قبول باعث افزایش تمرکز و تسریع تفکر و حتی قدرت جسمی می شود.
یادتان بیاورید که دوران مدرسه شب امتحانی درس می خواندید و نتیجه خوبی هم می گرفتید.
من که در روز های عادی به زور 4 ساعت درس می خوانم شب امتحان تا صبح می توانم بیدار بمانمj:18:
خب الان هم مثل شب امتحان دوران مدرسه! تا آنجا که می توانید تلاشتان را بکنید.
ما هم حتما برایتان دعا می کنیم.
پس فردا در نهایت دو نتیجه در انتظارتان هست:
1)نتیجه کارتان از آن خانم بهتر می شود.
2)نمره خوبی می گیرید اما شاید بهتر از آن خانم نباشد.
حتی در این صورت هم به نظر من شما پیروز هستید.
چون توانستید آن خانم را به چشم یک رقیب ببینید نه بیشتر.
چون توانستید تا آخرین جایی که می توانستید تلاشتان را بکنید.پس از قبل خیلی محکم تر شدید.
چون متوجه می شوید که اگر الان بهتر از آن خانم نشدید در آینده می توانید بهتر شوید.خیلی هم چیز خاص و عجیب غریبی نیست.
چون مدیریت احساسات و بحران را یاد گرفتید.چون کنترل ذهن را یاد گرفتید.
چون.....
در هر دو صورت شما برنده اید.:72:
تلاشتان را بکنید و بقیه اش توکلتان به خدا باشد.هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد.و خدا هیچ گاه برای بنده اش بد نمی خواهد.
بهش اعتماد داشته باشید.:72:
- - - Updated - - -
در لینک زیر برای استرس راهکار خوبی ارائه شده:
در عرض 6 ثانيه بر استرس خود غلبه كنيد.
البته چون احتمال می دم که وقت نداشته باشید برایتان همینجا کپی می کنم:
- در عرض 6 ثانيه بر استرس خود غلبه كنيد.
هنگامي كه دچار استرس مي شويد بكوشيد عضلات صورت خود را شل كنيد وهيچ حالتي به آن ندهيد . لبخند بزنيد و مجسم كنيد كه اين لبخند در تمام صورت وحتي در چشمان شما پخش شده وهمه صورت شما در حال خنديدن است
متن کل خبر : هنگامي كه دچار استرس مي شويد بكوشيد عضلات صورت خود را شل كنيد وهيچ حالتي به آن ندهيد . لبخند بزنيد و مجسم كنيد كه اين لبخند در تمام صورت وحتي در چشمان شما پخش شده وهمه صورت شما در حال خنديدن است
بعد به خود بگوييد : چشمان من مي درخشند ودر عين شادماني و آرامش يك نفس عميق بكشيد وچشم خود را ببنديد ومجسم كنيد كه هوا از كف پاي شما وارد پاهايتان مي شود واز آن جا به طرف شكم و قفسه سينه مي رود بدين ترتيب هوا را به طرف بالا بكشيد .
سپس عمل بازدم را انجام دهيد ودر اين حالت تجسم كنيد كه هوا از همان مسير به طرف پايين برمي گردد وبه طرف پاهايتان رانده مي شود واز كف پاهايتان خارج مي گردد .
در همين لحظات به چانه و زبان وشانه هايتان آرامش دهيد وآن ها را به حالت استراحت نگه داريد . اين روش شيوه بسيار عالي است وخواهيد ديد كه عملا بيش از ۶ ثانيه نيز طول نخواهد كشيد .
ل
- - - Updated - - -
سلام به دوستان همدرد!راستش را بخواهید به قدری وقت خودم را با فعالیت های مختلف پر کرده ام که خیلی کم می توانم به این سایت سر بزنم. با راهنمایی های دوستان مشکلم به راحتی و در مدت کمی حل شد. بازرسی هم به خیر گذشت. البته همان طور که انتظار می رفت نمره آن خانم از من بیشتر شد. بازرس مربوطه به او گفته بود نمره ات را باید صد در صد بدهم اما نمی دهم. به هر حال نمره اش بی نظیر بود! از کار من هم راضی بودند و بسیار تحسینم کردند. در این مدت هم هر گاه تماسی با آن ها گرفته ام تعریف و تمجید کرده اند و از کارم ابراز رضایت نموده اند. اما بازرسی اصلی هفته آینده انجام می شود و من متاسفانه دوباره آمادگی ندارم و امیدوارم این دفعه هم بتوانم قصر در بروم. هر چند آن خانم هنوز هم به نحو خیره کننده ای در شهرستان و حتی استان می درخشد. چندی قبل تصمیم گرفتم به سایت سر بزنم و اعلام کنم مرا در زمره کسانی که مشکلشان حل شده بیاورند. اما ناگهان اتفاقی افتاد که مایلم آن را با شما در میان گذارم. امیدوارم این دفعه هم بتوانم با یاری شما این بحران را هم پشت سر بگذارم.حقیقتش به دلیل بروز پاره ای مشکلات امنیتی شاید نتوانم ماهیت کاری را که قرار است تا چند وقت دیگر (حدود یک سال دیگر) به آن برسم برایتان افشا کنم. اما پستی که قرار است به آن دست یابم در حد استانداری یک استان بزرگ و حتی فراتر از آن است! از مدت ها قبل در خصوص استاندار شدنم بحث شده بود اما من آن را جدی نمی گرفتم. به هر حال آرامشی که به دلیل سکونت و کار در یک شهرستان کوچک و مصاحبت با آن خانم مرا در بر گرفته بود، چیزی نبود که به راحتی از آن دست بردارم. اما دو سه ماه قبل وضعیتی رخ داد که به طور جدی تصمیم گرفتم به پست استانداری فکر کنم و پیشنهاداتی را که از جانب دوستان برایم می رسید لحاظ کنم. طبق معمول اولین کاری که کردم درد دل کردن با آن خانم و بیان قضیه بود او مرا تشویق کرد و دلگرمی داد به او گفتم چه کمکی از دستش برایم ساخته است او گفت هر کاری که بتوانم انجام می دهم. گفتم حاضری با من به مرکز استان بیایی؟ اعلام کرد وضعیت شوهر و بچه هایم چه می شود؟ گفتم مانعی ندارد آن ها را ردیف می کنم. با دوستانی که در مرکز داشتم تماس گرفتم و وضعیت را شرح دادم. اعلام کردم کسی را در نظر دارم که می تواند مرا به عنوان یک استاندار موفق پیش ببرد. می خواهم او به عنوان مشاور مخصوص من در استانداری حاضر باشد و هر کاری که قرار است انجام دهم با نظارت و تحت نظر او باشد و هر جا که می روم در کنارم باشد. یکی از دوستانم که تجربه زیادی در استانداری دارد از من پرسید این زن کیست؟ شخصیت سیاسی است؟ گفتم نه! پرسید شخصیت مذهبی است؟ گفتم نه! پرسید: مال و منالی دارد؟ گفتم نه! ولی به توانایی او ایمان دارم و مطمئنم می تواند در کارها کمکم کند. گفتند ما در استانداری به مشاورین حقوق مستقل پرداخت نمی کنیم. اما نگران نباش ما برایش در آن نهاد یک پست سازمانی تعریف می کنیم اما عملا در کنار تو کار کند و نیروی تو باشد و مشکلی هم نخواهد داشت. سپس دوباره نوبت به صحبت با آن خانم رسید. به او اطمینان دادم که همه جوره حمایتش می کنم. قرار شد با شوهرش هم صحبت کنیم. نزد او رفتم و با او صحبت کردم. او اعلام کرد من هنوز تجربه زندگی در مرکز استان را ندارم. به او اطمینان دادم که در استانداری همه کاره او و همسرش خواهند بود آن ها تصمیم گیرنده باشند و من اجرا کننده! در حقیقت امکانات استان را به طور کامل در اختیارشان قرار می دهم. هر گونه سند و مدرکی را که خواستند بیاورند تا من امضا کنم. شوهرش هم که مرد بسیار محترمی است و کمتر کسی است که در شهرستان او رانشناسد و احترامش را نگه ندارد موافقت خود را اعلام کرد دست هم را فشردیم و قرار گذاشتیم پشت هم را خالی نگذاریم. همه این قضایا مربوط به قبل از زمانی است که با سایت همدردی آشنا شدم و مشکلم را حل کردم یعنی مربوط به زمانی که به شدت تحت تاثیر جاذبه نیرومند شخصیتی آن خانم بودم. حالا نمی دانم چه باید بکنم. آن خانم هر از چندی به سراغم می آید و می پرسد چه شد؟ در این که او صلاحیت والایی دارد شک ندارم. اما نمی تواند و نباید دراین حد در کنارم باشد. او می تواند مشاور امور بانوان ریاست جمهوری باشد. لیاقتش خیلی زیاد است. اما در کنار من هرگز! از همه مهمتر همسر خودم را چکار کنم که به محض این که متوجه شود من چنین درخواستی از آن خانم کرده ام خودش را خواهد کشت! نمی خواهم به راحتی از استانداری چشم پوشی کنم. اما آن خانم رهایم نمی کند و نباید هم این کار را انجام دهد به هرحال من او را امیدوار کرده ام. شوهرش هیچ حرفی نزده است. اما به موقعش اگر نتوانم به وعده ام عمل کنم مرا از بین خواهد برد. فکر کنم نمی توانم در همین اداره ای هم که در آن کار می کنم ادامه دهم. سایه وحشتناک اقدامی که از روی جهالت انجامش داده ام همواره با من است و کمتر از یک سال دیگر مرا خواهد پوشاند. به نظر خودم باید یکی از این دو کار را انجام دهم:1- آن خانم و شوهرش را از وعده ای که بهشان داده ام منصرف کنم و راه خودم را برای استانداری ادامه دهم 2- همسرم را متقاعد کنم که آن خانم و شوهرش را به عنوان همکاران جدید من در استانداری بپذیرد.برای نیل به هر یک از این راه حل ها چه روشی را باید در پیش گیرم.
سلام
من فقط صفحه ی اولو خوندم وتا اینجایی ک متوجه شدم شما جوری در اون خانوم ب ظاهر با کمالات غرق شدید ک منزلت و جایگاه خودتون رو فراموش کرده اید
اما فقط یک درخواست از شما دارم برای لحظاتی هم ک شده فکر کنید ک این اتفاق برای خانوم شما بیفتد و او عاشق یک اقای باکمالات و بهتر از شما شود ایا شما اورا میبخشی؟؟
چرا ب جای اینکه انقد از خانوم خود بد بگویید برای لحظاتی با او وقت نمیگذارید و مشکلاتتان را با او در میان نمیگذارید شاید وقتی ب او عیب هایش را بگویید او هم حداقل ب خاطر حسادتش ب ان خانوم خود را اصلاح کنم
معذرت اگه زیاد حرف زدم با امید روزی ک خدا را درست را جلوی پای شما قرار دهد
من برای مورد سومتون میخواستم بگم خانوما حس غریزی بالایی دارن . یعنی خیلی زود متوجه میشن شوهرشون نسبت بهشون دلسرد شدن از رقتارا و عملاتون و حرفایی که ددمورد اون خانوم جلوش میزنین.
بنظرم متوجه حستون شده و میخواد از زندگیش و فرزندش دفاع کنه واسه همین دمیخواد با این حرفا جلو شما رو بگیره مثلا از اون خانوم بد میگه که شما دیگه حسی نداشته باشین.
یا خودشو تخلیه کنه.
بقضیه از دید اوشون نگا کنین شاید فهمیده که نمیذاره زیاد باهم رفت و امد داشته باشین.
شاید میدونه از احساساتون خبر داره.
مثلا اگه اون خانوم شوهر نداشت لابد شما بفکر ازدواج دوم میوفتاتین.همسر شما شانس اورده از این بابت.
حالا داره نهایت استفاده از شانسشو میکنه.
سواد خانوم شنا از اول همینقدر بوده شما میگین قبل اون همکارتون داشتین عاشق خانومتون میشدین اوشون مانع شدن خب اینو خانمتون بواضحی میفهمن.
اینا رفتارای بچه گانه نیس. رفتارای یه مادر و یه همسر در قبال حفظ زندگیشه.
شاید بهتون نمیگه که فهمیده چون نمیخواد قبح قضیه واستون بریزه.
اینجا تاپیکایی هست که خانوما فهمیدن اما نمیخواین بشوهرشون بگن که میدونن دیگه تو دل شوهر جایی ندارن.
ممکنه زمان به عقب برگرده و شما با همکارتون ازدواج کرده باشین اما بعد مدتی اون حس از بین بره و اینکه اوشون از شما برترن تازه عاملی بشه که ازشون بدتون بیاد. معمولا اقایون دوست دارن از خانومشون برتر باشن اقایون تکیه گاه باشن تا خانوما.
یسوال :البته این سوال خوب درک نمیکنین چون الان حسی نسبت به خانمتون ندارین .
اما بازم میپرسم اگه شما روری متوجه بشین خانمتون مردی کاملتر از شما پیدا کرده و عاشقش شده شما چه واکنشی نشون میدادین.
یا فرض کنین خانوم شما همین همکارتون میبود چون میگین عاشق همکارتون هستین اینو میگم میخوام خوب درک کنین. اگه اون همکارتون که مثلا همسرتون باشه ببعد چند سال زندگی و دارا فرزند بودن بگن شما سطحتون ازش پایین تره و عاشق مردی بشن که همکارشونن و خیلی هم موفق تر از شما هستن شما چه کار میکنین؟
وقتی دایم با اون مرد مقایسه بسین.
ببینین همه ما ادما یسری نقصایی داریم یسری خوبیایی خانوم شما هم مطمعنا خوبیایی داره که اون خانوم نداره. شاید درحین زندگی کردن باهاشون پی به اشنباهات ببرین تازه اونجا پشیمون بشین فکر کنین خانمتون بهتر بودن.
خانوم شما از اول دیپلم بوده شما هم انتخابشون کردین این درست نیس الان بخاطر این کنار گذاشته بشن.
با خانمتون برین مشاوره بگین که مشکلاتتون چیه تا ایشونم بفکر درست کردن رابطه بیوفتن و کمکتون کنن تا زندگی و از این بحران نجات بدین.
- - - Updated - - -
اگه میخواین از خانمتون بخواین تو موارد دیگه تحصیل کنن. مثلا برن مراکز اموزشی هنر یاد بگیرن حتی اکه بتونن مرکزی پیدا کنن که مدکر فنی حرفه ای بدن میتونن واسه لیسانس این رشته رو ادامه بدن و بعدشم ارشد اینجوری با شما از نظر مدرک برابری میکنن اگه مشکلتون مدرک ایشونه.
ایشون میتونن ادامه تحصیل بدن.
بهشون بگین مشکلتون چیه خودش همکاری میکنه.
ممعنا برای حفظ رندگیش اینکارم شده انجام میده.
خصوصا اگه تو خونه تنا باشه. میتونه برای گذراندن وقتش اینکارو بکنه.
ببینین خانوم شما از شما انتظار داره که وقتی از صبح تا شب تو یه اتاق با همکار خانومتون تنا هستین وقتی برمیگرین خونه وقتتون و واسه اوشون بذارین نه اینکه از همکار خانوم تعریف و تمجید کنین.
ببیننی خانمتون خیلی بهتون اعتماد داره. پس مراقب این اتیشی که خودتون و انداخیت توش باشین.
- - - Updated - - -
درمورد مشکل جدیدی که پیش اوردید هم باید بگم حق با همسرتون هست بایدم ناراحت بشن. حب یه زن هستن . شما برای اینکه اون خانون و در کنار خود نگه دارین دست به همچین پیشنهادی زدین.
حتما همسرتون انتظار داره بخاطر اونم شده حتی اگه بقینت ناراحتی اون خانوم تموم شه بگین منصرف شدین.
همسرتون ارزش بیشتره یا اون خانوم؟؟
باید ببینین ناراحتی کدوم برای شما ارزشمندتره.
اون خانوم اگه توانمندن خودشون به پستی میرسن.
شوهر اون خانوم اگه بدونن شما چه حسی نسبت بخانمش دارین مطمعنا خودش نمیحواد بیاد پیشتون.
حالا که شانسی پیش اومد که از اون خانوم جدا شدین . جدا شین و عشقتون و فقط بخانمتون ابراز کنین.خودتون گفتین اون خانوم همکار اگه نبود الان عاشق خانومتون میبودین.