نوشته اصلی توسط
نوپو
عزیزم بگذار یک چیزی را خیلی رک بگویم. البته می دانم شما ممکن علاقه ای به دوستت داشته باشی و از حرفم ناراحت شوی اما قصدم فقط بیرون آوردن شما از این فکر ها است : اول از همه اینکه ازدواج وقتی رسمی است که خواستگاری و بله و برون و عقد رسمی انجام شود و به حرف نیست. پس اگر این کارها انجام نشده و فقط گفته اند می خواهند ازدواج کنند جدی نگیر ! از این حرف ها زیاد است ! هر وقت عملی اقدام کردند و موفق شدند آن وقت می شود ازدواج.
و بعد :
1- اولا شما خودتان وارد این رابطه ها شدید و دیدید که چه مشکلاتی دارد. همدردی هم همین را می گوید. نه تنها این دوستی ها بلکه ازدواجی که از دوستی آغاز شود به دلالیل متعدد ( اگر مدتی در همدردی بگردی دلایلش را کاملا متوجه می شوی ) به هیچ عنوان توصیه نمی شود.
2- همسری که دوست شما انتخاب کرده است مانند همین پسری است که شما را این قدر آزار داده است. به گفته خودتان دخترانی که با امیرعلی رابطه داشتند بعدها به سراغ همین دوستش رفتند. امیرعلی و دوستش لنگه هم هستند و زن نگه دار نیستند. اگر هم نگه دارند به شیوه خاصی این کار را می کنند که این شیوه را هم در تاپیک های همدردی پیدا می کنی!
3- من اگر جای شما بودم دور رابطه با این دختر را خط می کشیدم که هیچ حتی به او فکر هم نمی کردم. چرا ؟ شما گفتی وقتی از او خواستی در دیدار دوم با امیرعلی همراه شما بیاید تا تنها نباشید خیلی زود با دوست امیرعلی دو نفری شدند و رفتند! واقعا من چنین چیزی ندیده ام تا به حال که کسی در مدت چنین کوتاه به اصطلاح با پسر اینقدر راحت شود و بشود رفیق فابریک. به طوری که خود شما هم اصطلاح (دونفره شدن) را به کار بردید! دوم اینکه مثلا آمده بود که شما تنها نباشید آن وقت خودش .... مثلا شما به او اعتماد کرده بودید و او این گونه کرد!
دوم اینکه کار را به جایی رساند که پلیس آنها را دستگیر کرد! عزیزم آخر این همه دختر و پسر همه جا با همند و کرور کرور می روند گردش دیگر دوره زمانه عوض شده است. پس اینکه دختر و پسری را پلیس دستگیر کند خیلی حرف است و... بقیه اش را خودت می دانی ! پس لازم نیست نگران حرف چنین آدمی باشی!
و از همه مهمتر با امیرعلی همکاری کرد تا او بتواند بیشتر و بیشتر تو را وابسته خودش کند و هی آمد و زیر گوشت زمزمه کرد. اصلا از این موضوع ساده رد نشو! مسایل زیادی پشت پرده هست که البته این پرده نازک است و با کمی دقت همه چیز را می توانی ببینی! او تو را به امیرعلی و دوست امیرعلی فروخت و با تو بازی کرد! یک گروه سه نفره متشکل از امیرعلی ، دوستش و همین دختر مذکور تشکیل شد که شما از آن بی خبر بودی و هدفش هم که خودت توضیح دادی!
پس خودت را نگران حرف یک رفیق ناخلف نکن !