-
عزیزم من صادقانه و منطقی میگم که این کار درس نیست چون کاملا از ته دلت خبر دارم
الان تمومش کنی بهتره تا بعدها که هم واسه شما هم واسه اون خانم مشکلی ایجاد نشه
باور کن الان چون هنوز نداریش اینارو میگی همینکه زنت شد افغانی بودنش به شدت میادجلو چشت و عذابت میده
نمیگم اونا بدن,همه جا و در هر مذهب و ملیتی خوب و بد است ولی عزیزم از قدیم گفتن باز با باز کبوتر با کبوتر
تابلو هستش ک این ازدواج از لحاظ احساسی مورد قبولته ولی از نظر عقلانی مورد قبولت نیست.نباید سر خودت کلا بذاری و به خاطر حس ترحم باهاش ازدواج کنی چون همین ازدواج به ضررش تموم میشه
ولی عزیزم ازدواج باید هم از نظراحساسی هم عقلانی مورد تایید باشه در غیر اینصورت خوشبختی به دنبال نه خواهد داشت
موفق باشی
-
جناب moh.moh گرامی
به پست های حاشیه ای نپرداز ، در اسرع وقت پست ها ویرایش و حذف می شوند
نگذار تاپیکت به بیراهه رود
انرژی ات را بگذار در پی حل کردن آنچه به دنبالش آمده ای
آنچه من از خواندن پست هایت دستگیرم شد این هست که این مساله (ازدواج با یک ایرانی)، برای شما بسیار مهم هست و یکی از معیارهای نهان ولی اثرگذار در ازدواجت هست
و مطمئن باش اکنون درگیر احساساتت هستی ،
الان احساساتت بسیار تند و تیز هست و همه چیز را تحت الشعاع خود قرار می دهد
ولی وقتی وارد زندگی بشوی از این تندی احساسات کاسته شود و در نتیجه همین موضوع بسیار بارز و پررنگ خواهد شد
لذا توصیه اکید می کنم در صدد تعدیل احساساتت بربیایی و بعد با توجه به واقعیت و آنچه هست و عوض نخواهد شد ، بار دیگر معیارهایت را برای ازدواج بررسی کنی و تصمیم صحیح را بگیری
-
بال های صداقت عزیز ممنون از لطفت
ببینید من به شدت وابستگی دارم به این خانوم.اما یک موضوع دیگه رو هم در نظر بگیرید که من واقعا ادمی هستم که بسیار زود و زیاد عصبی میشم.در واقع تو روابطم با خانوم ها اینو به وضوح فهمیدم که هر دختری با اخلاقیاتی که من دارم باهام کنار نمیاد.نقطه ضعف های زیادی دارم که اگه طرفم ادم فوق العاده صبوری نباشه نمیتونه باهام زندگی کنه و خب واقعا احساس میکنم در بین دختر های ایرانی که در طی 6 سال زندگی دانشجویی دیدم کسی نیست که باهام بتونه بسازه.
اما این دختر واقعا اون صبری که من میخوام رو داره.احساس میکنم یکی از دلایلش همین اصالتشه که ازش یه دختر محکم و صبور و قوی ساخته که در عین ظرافت های دخترانه شخصیت محکمی داره.
پس لطفا اینا رو هم در نظر بگیرید دوستان.
-
خب ظاهرا همتون منو مشکلم رو فراموش کردید.
باورتون نمیشه با چه ذوقی هر بار این صفحه رو رفرش میکنم تا بلکه همدردی ها و حرفای شما رو بشنوم و بتونم یه تصمیم خوب بگیرم.
اما ظاهرا دیگه خسته کننده شده مشکل من واستون.
-
دوستان نظراتشون را گفتند. این شما هستید که باید با جمع بندی نظرات به تصمیم نهایی برسید.
تصمیم نهاییتون چیه؟ چرا؟
-
عزیزم من به شخصه چند بار نظر خودمو گفتم.دوستان هم کامل نظر دادن
یه جای دیگه هم شما این تاپیکو قرار دادین فکر کنم
همه نظرایت خودشون را دان دیگه تصمیم گیری با خودتونه
بالهای صداقت عزیز هم که خیلی کامل راهمنایی فرمودن
-
سلام دوست عزیز جمله ی رو دیشب همسرم گفت که فکر کردم شاید به درد شما بخوره البته نظر اون این بود .اینکه عشق یعنی از خود گذشتن یعنی ازینکه هرچی طرف مقابل بخواد ما باتمام وجود بخوایم و اصلا به خودمون فکر نکنیم حتی لحظه ای. اینها دیگه دوستاشتن زیاد که ادمهای محکم به خاطر خودشون فراموش میکنن طرف مقابل و به زندگی خودش میپردازه ادم ضعیف اونو ول میکنه ولی نمیتونه برای خودش زندگی درست کنه همش به فکر اون فرد و زندگی کلا برای خودش نابود میکنه چون هم اونو ول میکنه هم دیگه نمیتونه فراموشش کنه هی پشت سرهم اشتباه میکنه با کسی ازدواج میکنه که دوسش نداره اونو اذیت میکنه بعد میگن بچه بیارین شاید بشه فراموش کرد و بعد یک بچه رو هم نابود میکنن . حالا شما عاشقی یا دوستداشتن زیاد شما محکمی یا ادم ضعیفی هستی خودت حساب کن
-
دوست عزیز،قبل از اینکه فکر کنی این خانم کجائیه،به این فکر کن که از روی احساسات عمل نکنی،شرایط سنی شما تقریبا این رو ایجاب میکنه که احساسات رو در تصمیم گیری دخیل کنی،خصوصا که شما تنها هم هستی.عشق معنای عمیقی داره،عاشق از هیچ چیز نمیترسه،به خاطر عشق انسان تا بینهایت پیش میره،چون عاشق شدم ،میدونم عشق یعنی چی!!!!!!!!!!!!!!!عشق واقعی....................نه در کلام