شک به همسر و رفتارهای نامناسب او

پیش مشاور هم میری میگه تست بده شش جلسه بیا تست بده ببینم سلامت روانی داری یا نه
اصلا بحث مالی نیست ولی هر جلسه حدود 50 تومن میگیره حساب کردم باید حدود 700 تومن خرج بشه که چی؟ تازه بفهمم زنم سالمه یا نه؟
مشاور بیرون رفتم کم هم نرفتم ولی نتیجه نمیده خانم هم تنها رفته گفته تصمیم با خودته و گفته که این روش ازدواجت اشتباه بوده (گفته به ازدواجت گند زدی)
ولی برام مهم نیست و دیگه نمیرم مشاور حضوری
اصلا مشاوره اینجا هم نمیخوام فقط همدردی میخوام

- - - Updated - - -

راستی بین سوالام ببخشید من تو این مدت خیلی دپرسم و خیلی اعصابم خرابه و شده گاهی با خانمی توی چت فقط درد دل کنم و اصلا حرف خاصی نشده و فقط جنبه مشاوره و درد دل داشته ولی بازم میخوام بدونم یه وقت خیانت نشه به خانمم. این خیانته؟

ممد خان سلام عزیزم دیروز جواب حرفامو ندادی نا امیدمون کردیا

محمد عزیز

خانوم شما باز هم دارم میگم کار به کار احساس ندارم و می خوام مثل 2تا مرد بالغ و عاقل با هم حرف بزنیم عاقلی دیگه داری کارشناسی ارشدتو میگیری دیگه

محمد عزیز

یکی از مشکلات اصلی خانوم شما نرسیدن به بلوغ فکری هستش یعنی شما بهترین کار و براش انجام بدی اون ممکنه مثل بچه ها قهر کنه یا گاهی اوقات ذوق کنه درست مثل بچه ها و این بلوغ فکری ممکنه سالیان سال هم طول بکشه ولی الان شما در دوران عقد هستید و این قدر نا امید به قول معروف پیرت کرده که درکت هم می کنم بیا عاقلانه فکر کنیم:

با این خانوم حاضری زیر یک سقف زندگی کنی؟ الان خونه پدرشون هستند و شما هم خونه پدرتی ببخش ببخش پدر صاحب بچه رو در اورده بعدش زیر یه خونه می خوای باهاش زندگی کنی؟؟؟از اون ور تو دوست نداری بچه دار بشی مگه مطمئنم خیلی هم دوست داری اما با این زن؟؟؟یک ذره عاطفه درش وجود نداره اون وقت چیکار میکنی اینا همه احتمالاتی هستند که بیشتر به قطعییت در اینده نچندان دور اتفاق خواهد افتاد اینا مشکلات نیستن داداش فاجعه هستش که امیدوارم در نظر داشته باشی

اما مشکل شما می دونی چی بوده داداش گلم:

مشکل شما این بوده که به حرفای خانواده خودتون اعتماد کردی من کسی رو متهم نکردم خانواده شما هم گول خوردن حقم میدم به خانوادتون ولی این شما بودی که باید می رفتی تحقیق حالا می خواست دختر خالتم باشه باید میرفتی دانشگاه از خلق خوش می پرسیدی از دوستاش بلاخره که یه جا سوتی میداد که منی که الان در خدمتت هستم نمی دونم به تاپیک های راهنمایی می خوام تو خواستگاریم سر زدی یا نه من ادمی سیم خار داری بودم از بچگی .به یه قضییه گیر میدادم تا اخرش باید میرفتم من خانوادم اصرار داشتن که ازدواج کنم 7جد اباد دختر خانومو بردم تحقیق کردم از همسایه هاشون از محل کار پدرشون از محل کار برادر و عمو و داییشون رفتیم تحقیق کردیم می دونی چرا چون می خواستم بهترین انتخاب رو انجام بدم احساسی تصمیم نگرفتم که ببینم خوشگله از دستش بدم مثل بیشتر جوونای این مرز و بوم
اعتقاد داشتم خوشگل پیدا کنی خوشگل تر از اون هم پیدا میشه پس عاقلانه تصمیم گرفتم به حرف کسی هم گوش نمی دادم چون اگه گوش میدادم باید یکی از دخترای دایی و عموهای خودمو می گرفتم

شما هم اگه یکم تحقیق می کردی بهترین انتخاب رو انجام میدادی می دونم بارها می خواستی تغییر بدیش ولی بدون تا الانش تغییر نکرده تا اخر عمرش تغییر نمی کنه بد تر میشه بهتر نمیشه

اینارو نوشتم نه اینکه باهات همدردی کنم نه بخاطر مرام و معرفت نوشتم فقط نوشتم به خودت بیای بهترین انتخاب و تو این موضوع کنی حالا هم دیر نشده ضرب المثلی بود که ضرر و از هر جاش بگیری منفعته

احساسی تصمیم نگیر همه چیز احساس نمیشه به خانوادت بگو نظرشونو بدون بیا دوباره با ما مشورت کن ولی فکر زندگی دوباره با این خانومو نکن من مردم تو هم مردی خانومای تالار ممکنه ناراحت شن از حرف من ولی اونا مارو هیچوقت نمی تونن بفهمن می دونم منظورمو گرفتی ولی هیچوقت احساسی تصمیم نگیر

بازم سوالی داری من هستم در خدمتت

- - - Updated - - -

محمد عزیز از برنامه چت بیا بیرون چون خانومت هرچیزی باشه هر کسی باشه این یک خیانت محسوب میشه حتما حتما بیا بیرون بیشتر خودتو سرگرم کن برو بیرون با رفیقات مثل مجرد که بودی بهتر از چت هستش با بهترین رفیقت که میدونی راز نگه دار و عاقل و فهیم هست مشورت کن مرد حرف مرد رو بهتر میفهمه

من که جواب همه سوالا رو دادم!!!
ناراحت نشی بی وفا ولی یکمی زیادی شورش میدی شما دیگه نگفتم بی عاطفه است گفتم بچه است و لجباز..
البته حرفات قبول بود
امروز روز سومه که باهاش کاری ندارم و در این مدت اونم کاری نداشته و فک کنم خودشم به یه ارامش احتیاج داره خیلی این مدت اخیر دعوا کردیم و دعواهای بدی هم داشتیم ولی همش سر مسایل پوچ و بیخود...
خانوادم زندگیمو به خودم واگذار کردن و گفتن اگه یه بار دیگه مشکل بخورین نمیذاریم زندگی کنی و گفتن به خانواده یعنی جدایی

من ازش جدا نمیشم ولی ببینم نمیشه زندگی کرد فقط بهش کاری ندارم و خودم مجردی زندگی میکنم
برای چت هم باشه نمیرم ولی واقعا اصلا و ابدا خیانت نکردم بهش.

یعنی چی مجردی زندگی نمی کنم یعنی یک % خانواده خانومت هیچی نمی گن؟؟؟؟

- - - Updated - - -

به ره حال گفتنتی ها رو گفتم بازم ببخش نظر نظر شخصی بود و تجربه ای که از این زندگی داشتم و قصد بی حرمتی به کسی نبود

مهره اصلی خودتی خودت باید انتخاب کنی

یا علی

خوب اگه اونا ناراحتن برن طلاق دخترشونو بگیرن البته اگه میتونن

سلام دوست عزیز،کسی که اول زندگی شور زندگی نداره فردا که زیر یک سقف برید ایا میتونه دوم بیاره؟سقفی که ممکنه گاهی اوقات مشکلات روزگار زندگی رو توش سخت تر کنه،نمیخام ناامیدت کنم اما فکر کنم انتخابت اشتباه کردی باید بیشتر میشناختیش بعد عقدش میکردی،الانم به نظرم هنوز دیر نشده اگه واقعا اینده ای نمیبینی جدا شو و به امید اینکه بعدا بهتر میشه واینیستا

دوستان خواهش میکنم قبل از پست گذاشتن تمام قوانین این تالار رو بخونید و آفت های احتمالی قبل از مشاوره رو مطالعه کنند ،
این آقا اگر میخواست خانمش رو طلاق بده خودش میتونست این کار رو انجام بده و نیاز به مشورت نبود ، ولی وقتی میبینید که زندگیش براش مهمه که اومده اینجا و دنبال راه حل میگرده پس خواهشا بهش امیدواری بدید و راه هایی که به بهبود روابطش با خانمش ختم میشه بهش معرفی کنید ، نه اینکه ناامیدش کنید و بگید خانمت فلان و بهمانه... چون سودی براش نداره

دوست عزیز خانم شما ذات بدی نداره ، ولی یکم ناوارده ، یکم بچه هست ، اگر بتونی با هم برید پیش یک مشاور و مشکلاتتون رو مطرح کنید ، مطمئنا خیلی بهتون کمک میشه ، تست دادن نمیخواد که .

شما هم به جای اینکه این همه احساساتی با مشکلات زندگیت برخورد کنی ، سعی کن یکم جدی تر باشی .و بیشتر از هر چیزی یکم در رابطه با خصوصیات و اخلاق و رفتارهای خانم ها مطالعه کنی . کتاب های زیادی هست و یا حتی توی نت هم که سرچ بزنی پیدا میکنی . که خیلی خیلی میتونه بهت کمک کنه .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mohammad2012

پیش مشاور هم میری میگه تست بده شش جلسه بیا تست بده ببینم سلامت روانی داری یا نه
اصلا بحث مالی نیست ولی هر جلسه حدود 50 تومن میگیره حساب کردم باید حدود 700 تومن خرج بشه که چی؟ تازه بفهمم زنم سالمه یا نه؟
مشاور بیرون رفتم کم هم نرفتم ولی نتیجه نمیده خانم هم تنها رفته گفته تصمیم با خودته و گفته که این روش ازدواجت اشتباه بوده (گفته به ازدواجت گند زدی)
ولی برام مهم نیست و دیگه نمیرم مشاور حضوری
اصلا مشاوره اینجا هم نمیخوام فقط همدردی میخوام

- - - Updated - - -

راستی بین سوالام ببخشید من تو این مدت خیلی دپرسم و خیلی اعصابم خرابه و شده گاهی با خانمی توی چت فقط درد دل کنم و اصلا حرف خاصی نشده و فقط جنبه مشاوره و درد دل داشته ولی بازم میخوام بدونم یه وقت خیانت نشه به خانمم. این خیانته؟

---

سلام

ولی مشاورایی هم هستن که به طرف راهکار می دنا ... من تو اطرافیانم دیدم .. خوب حداقل به یکی که بیشتر باهاش صمیمی هست بگید بهش بگه بیشتر مطالعه کنه راجب مردا که چقدر می دونه ! چطوری برخورد کنه که هم به طرفش احترام بزاره هم خواسته اش بر آورده شه ! خودتونم مطالعه کنید ... به هر حال هر آدمی یه روشی داره که باهاش می شه رفتار کرد دنبال اون روش باشید که رو ایشونم تاثیر بزاره !! خانومتون به یه راهنما نیاز داره !

راجب صحبت کردن چت و ... که خودتونم گفتید که دیگه انجام نمی دید خوشحالم اما فقط یچیزی را بگم .. دلسوزی هایی که میشه خودتونم نخواید ناخود آگاه تو زندگیتون تاثیر می زاره چون اونا بیرون دایره زندگی شما هستن و از کجا معلو اگه تو همین شرایط بودن بدتر رفتار نمی کردن یا حتی بر عکس واسه همدردی خودتون احساس و فکر یکنفر دیگه هم درگیر می کنید ( خواستم دو طرفه بگم که می دونم خودتونم می دونید هیچ فایده ای نداره ) می خوام بگم قبول دارم شما نیاز به همدرد دارید ولی یکم صبور باشید وفقط اونو از همسرتون بخواید ...

راستی وقتی باهاشون صحبت می کنید نگفتید یهو انتقاد می کنید ؟ چه مدلی شروع می کنید ؟

و

وقتی هم به شما ببخشید وسر حرف زدن می گن غرنزن (ببخشیدا ) عکس العمل شما در برابر این حرفش چیه ؟

........
کار خوبی کردید بزارید یکم جو آروم شه و ایشونم تو فکر برن ..

اره دیگه از امروز تصمیم گرفتم توی چت روم ها نرم گرچه واقعا تا امروز هم که چت میکردم فقط بخاطر سبک شدن بوده. از دیشب میگم نکنه همین کارام باعث شده زندگیم درست نشه و ...
از عاقبت زندگیم خیلی میترسم. حالا الان درست بشه دو ماه دیگه یا سه ماه دیگه ... ترسم ازینه که زندگی یه عمره و واقعا این بچه ای که من میبینم توی سختی ها راحت زندگیشو ول میکنه الان که توی عقدیم و تا ظهر میخوابه و مامانشون براشون غذا میبرن دم تختش وضعیت اینه وای به حال اینکه بخواد ....!!! تا کی باید وایستم که بزرگ شه تازه با همین بچگیش به من میگه بچه میگه لوس. همش منو تو بحثا تحقیر میکنه و میگه ترسویی از خانوادت میترسی.
مثلا قراره یه وام بگیرم و ماشین بخرم گفت ماشینو اگه نمیتونی بخاطر سربازی به نام خودت بزنی به نام من بزن منم گفتم نه فعلا نمیشه بنام تو بزنم میگه تو میترسی از خانوادت. یا گفته خونه اگه بخری باید نصفیش به نام من باشه منم در جوابش گفتم وقتی چند سال باهم زندگی کردیم بعد همه چی نصف میکنم ولی نه اول زندگی. ولی همه اینا رو به حساب ترس از خانوادم میذاره.
در مورد سوالتون سکوت عزیز من همیشه ازش انتقاد نمیکنم ولی وقتی که میبینم توی خودشه هیچی نمیگه غذا نمیخوره مادرش همش بهم میگه چرا اینجوریه چرا افسرده است چرا هیچی نمیخوره. شال مشکی سرش میکنه ( یه بار گفت وقتی عصبیم مشکی سرم میکنم) تو ماشین یا هر جایی که میریم گاهی هندزفری میزنه و اصلا نمیفهمه من چی میگم همین کاراش حرصمو در میاره و یهو مجبورم بهش بگم این چه وضعیه راه انداختی با این رفتارات میخوای چیو ثابت کنی؟ و شرو میکنم به غرغر زدن بهش ولی از بس دلم پره اولش به حالت خوب میگم و سعی میکنم با محبت ازش بخوام مشکل رو بگه ولی وقتی میگه هیچی نیست حرصم درمیاد و گاهی سرش داد میکشم و کلی زمین و زمان رو بهم میدوزم که تو بهم اهمیت نمیدی و اصلا برات مهم نیستم.
یه مساله دیگه به ذهنم اومد اینه که من اوایل ازدواج خیلی پیام عاشقانه بهش میدادم ولی الان مدتیه اصلا برای محبت کلامی پیشقدم نمیشم چون قبلا همیشه ضایعم میکرد میگفتم دوستت دارم مسخرم میکرد و میگفت دستت درد نکنه فقط همین. یا میگفتم دوستت دارم میگفت جدی میگی؟
ولی الان هر زمان اون بگه دوستت دارم منم در جوابش میگم دوستت دارم. و یا اگر ازم سوال کنه بهش میگم. واقعا نمیتونم بیش از این بهش محبت کنم چون از بس ضایع شدم قبلا دیگه حسی واسه پیشقدم شدن ندارم.
حتی وقتی کنار همیم اکثرا اون میاد سمت من و میخواد که بغلش کنم. یکم مغرورم منم و اصلا دلم نمیخواد زمانی که اون میلی نداره بهش نزدیک بشم. اونم برعکس نازش خیلی زیاده و من نازکشی رو زیاد نمیپسندم و زن ذلیلی میدونم. چند بار هم به روم اورده که میخوام خیلی نازمو بکشی ولی من نمیتونم بیش از این. ینی راستش اوایل خیلی نازشو کشیدم خیلی زیاد و دیدم نتیجه عکس داد. الانم دو هفته ای باهاش مودب و خوب بودم دیدم باز دپرسه و واقعا محبت زیادی بهش نمیسازه و وقتی بهش بی محلی میکنم مهربونتره.
مثلا یه بار قهر کرده بودیم و وقتی رفتم خونشون یه کادوی کوچیک براش گرفتم حتی نیومد بگیره ازم و اصلا رفتار خوبی نداشت باهام بعد میگه بیا نازمو بکش چند بار ازش با محبت خواستم کادو رو باز کنه ولی اخر شب باز کرد و یه تشکر خشک و خالی. چند روز پیش هم گفت این اسپری که خریدی برامو بیا ببر بدرد نمیخوره لباسامو سفید کرده. ادم در مورد کادوی کسی نباید اینطوری حرف بزنه...

آقا محمد ناراحتیت رو در بعضی موارد درک میکنم ، ولی از تعریفات این طور برداشت کردم که شما هم هنوز خیلی بچه هستید ، امیدوارم انتقاد پذیر باشید ، ولی از یک مرد به دور هست که این همه احساساتی باشه . در و تخته با هم جورن .

وقتی به خانمت میگی دوست دارم و اونم در جوابت میپرسه راست میگی ؟ ، منظورش از راست میگی این نیست که شما دروغ گفتی ، منظورش اینه که بیشتر بگو ، چه چیزایی در من میبینی که بیشتر دوست داری ؟... و میخواد بحث رو ادامه بدی ....
اگر در جواب دوست دارم میگه دستت درد نکنه و ... خوب مگه چیز بدی گفته ؟ شما دیگه زیادی حساس هستی و داری دنبال مشکل و بهونه میگردی ... توقع نداشته باش همسرت بهت حرفی رو بزنه که توی ذهت تو هست ، اون هم یک آدم هست و از جانب خودش حرف میزنه .

یکم در مورد روحیات خانم ها مطالعه کن ، شما خودت هم زیاد از خانم ها نمیدونی ، جفتتون احتیاج به مطالعه بیشتری دارید