سلام دریای عزیز.ایشالا که به زودی طعم شیرین مادر شدن رو بچشی و با وجودش همه مشکلاتتم حل بشه از همه میخوام شبای قدر من رو هم دعا کنید.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دریای عزیز.ایشالا که به زودی طعم شیرین مادر شدن رو بچشی و با وجودش همه مشکلاتتم حل بشه از همه میخوام شبای قدر من رو هم دعا کنید.
دریا جان ببخش که دیر شد ادامه حرفم
شما از موضوع رابطه همسرت با کسی دیگر بخصوص حالا که گفته تموم شده تمرکز زدایی کن و بسیار کار خوبی کردی که تجسس نکردی و همین رویه را ادامه بده .
از هدیه های همسرت استقبال کن و مسئوالیت مالی راتمام و کمال بگذار به عهده او و حتی نگرانی در این رابطه را ابراز نکن بلکه بهش قوت بده که مطمئنی میتونه بخوبی مدیریت کنه .
سیاست جذبی را به خوبی بکار بگیر . شما در بکار گیری مهارتهای عاطفی با همسرت ضعیف عمل کرده ای و او خلاء پیدا کرده و چون مردی عاطفی هست جذب دیگری شده . در کسب مهارتهای ارتباطی کوشا باش و تا می توانی عشق ورزی داشته باش و فضای خونه را گرم و صمیمی و عاطفی بساز و به همسرت اعتبار بده و نشون بده بهش اعتماد کرده ای .
از او فعلاً هیچ توقعی بخصوص در جواب محبتهایت نداشته باش و یک طرفه مهرورزی داشته باش و نا امید نشو . اعتبار دادن به همسرت بسیار مهم هست ، او بخاطر بچه دار نشدن احساس ضعف می کند اگر طوری بهش اعتبار و ارزش دهی که حس کند که اولویت اول برایت هست و هرطوری که هست دوستش داری با همه قوت و ضعفهاش . این احساس ضعف در او کم کم از بین میره و بیشتر جذب شما خواهد شد .
سلام دوستان عید تون مبارک
ممنون فرشته مهربان که به تایپک منم سر زدی چشم انشالله سعی میکنم تمام نکاتی را که گفتی بکار ببرم
حالا یکی دوتا سوال؟
اگر دوباره حرف از ازدواج مجدد خودش یا دوستانش بزنه عکس العملم چطور باشه ؟ چون نمیتونم در مقابل این حرفاش بی تفاوت باشم حتی وقتی از دوستش اسم میبره حالم بد میشه ونمیتونم ساکت بمونم
سوال دیگه اینکه اون طوری که قبلا گفتم با دوستاش زیاد اینور اون ور میره بخصوص یکی هست که از بچگی باهاش دوست بوده (دوست خانوادگی) وحالا اون رفیق جنگیش هست اون دیگه حسابی اعصاب منو خورد کرده کافیست یکی دوساعت بیاد خونه اینقدر بهش زنگ میزنه تا مجبور کنه بره بیرون مثلا همین دیروز شوهرم کمی مریض بود وخونه بود شاید از 20 بار بالا زنگ زده باشه به هردو گوشیش هم زمان دید جواب نمیده باز بگوشی من زنگ زد جوابش را دادم گفت فلانی را میخواهم (اسم شوهرم ) گفتم کمی مریضه وخوابه اگه کارت ضرور هست که صداش کنم کمی مِنه من کرد وگفت نه ( اون فکر میکرد شوهرم کوشیم را حجواب میده به همین دیلیل جوابی اماده نکرده بود) دیدم بعد از نیم ساغت اومد در خونه وبرش داشت وبرد میخواهم راه کار به من نشون بدید که چی کار کنم کمی از دوستاش فاصله بگیره
:sad:
منتظر راهنمایی های خوبتون هستم