-
سلام دوستای گلم ممنون که به فکرم هستین و معلومه نگران من هستین:*
بچه ها من چون حس می کنم همتون با هم داریم روی یک نکته تأکید می کنید " رابطه جنسی" اینجا مخرب هست. می خوام توی دل این تاپپک یک بحث در مورد رویکرد ما زنها به مسئله روابط جنسی داشته باشم. برام این نکته جالبه که چرا اینقدر بی اعتمادی نسبت به جنس مذکر وجود داره... من تک تک جمله های این تاپیک رو می خونم این فیدبک را می گیرم که " حواست باشه ازت سوء استفاده نکنه و ولت کنه بره" برام سؤاله یک چیزی سر مردای مملکت ما اومده؟ یا یه چیزی سر ما زنها اومده؟ حالا اگر زحمتی نیست در همین حد و حدودی که از حرفای من دستتون اومده برام بگید:
1. سه دلیل که باعث میشه شما به نامزد من مشکوک باشید چی هست؟
2. یک زن اگر رابطه شرعی 1. دائمی 2. موقت با مردی دوستش داره و بهش اعتماد داره داشته باشه چه پیامدهای مثبت یا منفی براش داره؟ 3 تا مثبت سه تا منفی
3. سه تا راه برای ادامه زندگی توأم با شأن برای یک زن که رابطه جنسی داشته با مرد و رابطه اش قطع شده چی می تونه باشه؟
4. بدترین اتفاقی که می تونه برای یک زن بعد از ترک یک رابطه می تونه بیافته چی هست؟
5. زندگی یک زن تحت چه شرایطی نابود میشه؟
6. شما با توجه به سن و سالتون تمایلی به برقراری رابطه جنسی دارید یا نه؟ چرا آره چرا نه (رابطه غیر شرعی، رابطه شرعی موقت، رابطه شرعی دایم )
ممنون میشم جواب بدید. :72::72::72::72::72:
البته من گفتم خانمها ولی اگر آقایون هم دوست داشتن نظرشونو بدهند البته در مورد روابط خانم ها نه مردها.
- - - Updated - - -
آیا من به عنوان یک زن قادرم با برقراری رابطه جنسی با نامزدم زندگی ایشون را نابود یا تباه کنم و ازش سوء استفاده کنم؟! چرا آره چرا نه؟
-
سلام مهرانای عزیز
چه بخواهی و چه نخواهی تغییر در راه هست. یا در جهت بهبود شرایطه زندگی، یا در جهت قطع کامل رابطه در صورت عدم تمایل به ادامه
شاید منظور اکثر دوستان از قطع رابطه جنسی این بوده که گام اول رو در جهت تغییر بردارید. و ببینید که زمان در مورد نامزد شما چه چیزی رو تعیین میکنه! این که ایشون صرفا به دلیل ارضای میل چنسی و عاطفی در کنار شما قرار گرفته، یا واقعا شمارو به عنوان همسر و شریک زندگیش پذیرفته و مایله که رابطه دائمی با شما داشته باشه. ببینید مهرانای عزیز، . شما و همسرتون باید مدتی به ذهن و ارتباطتون استراحت بدید و در عین حال بیشتر مراقب و مواظب این رابطه باشید. مسائلی که به عنوان مشکل مطرح کردید باید قدم به قدم حل و فصل بشه.
شما یک عینک خوش بینی به چشمتون بزنید و ببینید روی دادن این اتفاق در شرابط کنونی اجتناب ناپذیر بوده. سه سال ادامه رابطه با عقد موقت که باعث فرسودگی احساسات طرفین شده باید به نتیجه برسه. پس چه زمانی بهتر از همین الان که حرف زدید و مشکلات رو بیان کردید.
ببینید من یک عقیده شخصی دارم و اون هم اینه که آدمها هرگز چیزی رو که ندارن نمیتونند به دیگران هدیه کنند. شما خیلی از خواسته هاتون در طول این رابطه نادیده گرفته شده. پس بهتره با انعطاف پذیری و جرات و شهامت خواسته هاتون رو مطالبه کنید. این که قراره همسرتون برگرده خیلی خوبه، اما خوب تر از اون اینه که برگرده و اوضاع و شرایطه روبراه بشه. وگرنه باور کنید همون رفتن و نبودن بهتره
-
مرسی الناز جون من اینو قبول دارم که خیلی چیزا رو نادیده گرفتم این چند سال. بله اجتناب ناپذیره تغییر. مطمئنم که تغییرات هم برای من و هم برای تو عزیزم در راهه.
ما مواردی بوده شرایطی اتفاق افتاد و ما ماه ها با هم هیچ رابطه ای هم نداشتیم و ...
مگه اگر فکر کنیم مردی بخواد با زن یا دخترای دیگه رابطه داشته باشه توی جامعه ایران به فلاکت می افته؟ یا مثلا از من می ترسه که این کار رو نکنه یا فرضاً اگر رفت و با دیگران رابطه برقرار کرد من می تونم از پسش بر بیام که چرا رفتی یا چرا با دیگران هستی و ...
می دونی این آدم دستش خالیه بنده خدا وگرنه اصلا آدمی نیست که بخواد زن و بچه رو رنج بده... ولی دستش خالیه، چکار کنه بنده خدا! من چی بهش می تونم بگم؟ بگم بهم بد بیراه گفتی؟ بگم دست بزن داری، بگم خیانت می کنی؟ بگم عیاش و خوشگذرانی؟ بگم بی دینی؟ بگم نامردی؟ معتادی؟ خلاف کاری؟ بی احترامی کردی؟ من بیشتر چیزایی که برام تهیه نکرده جنبه مالی داشته تا الان... ببین اینقدرا هستن طرف سر تا پاشونو جواهر گرفته ولی از اون طرف خیلی رفتارای نامناسب هم دارن! من نه اون جواهر را می خوام نه اون مرد همه کاره رو! به خدا این مشکل مالیش حل بشه کوتاهی نمیکنه! تا حالا هزار دفعه گفته من شرمنده تو هستم در حقت کم گذاشتم... مسئله اینجاست که اون مشکل مالی داره و من مشکل رفتاری! پول که به دست میاد اول و آخر مشکل اون رفع میشه ولی این اونه که یه عمر باید یک زنی که مشکل رفتاری داره رو تحمل کنه! تازه اگر تحمل کنه!
ولی الناز جون باشه حالا منم ادای تو رو در میارم این بازی "ده روز ولش کن به خودت برس" را اجرا می کنم. ببینیم کدوممون قوی تریم و وسوسه نمی شیم:)) اینکه شوخی بود کی قوی تره چون مسلما تو خیلی قوی تری:72:
-
مهرانای عزیز من تمام تاپیک را خواندم. یک نکته ای به نظرم رسید که تعیین کننده است:
شما الان در گارد دفاعی فرو رفته اید و از تاپیک های شما کاملا مشخص است. هیچ کس اینجا نمی آید که به شما نیش بزند. اینجا برای همدردی است و همه ما برای حل مشکل اینجا آمده ایم. مطمئن باش اگر دوستان می گویند اشتباهاتی کرده ای نیش نمی زنند. فقط می خواهند به شما کمک کنند. مهرانا خواهش می کنم از لاک دفاعی خودت دست بردار تا ما بتوانیم کمکت کنیم. مهرانا اینکه کسی به شما بگوید اشتباه کرده ای بسیار تلخ و گران است. اما این به معنی زیر سوال بردن توانایی های شما نیست. بلکه فقط می خواهیم کاری کنیم که توانایی های شما تحت الشعاع چیزهای دیگر قرار نگیرد و تقویت شود. مهرانای عزیز با توجه به این مقدمه از شما می خواهم بدون موضع گیری دفاعی حرف های من را بخوانی و بدانی که من برای قضاوت حرف نمی زنم. بلکه فقط سعی در جمع بندی حرف هایت دارم تا ذهنیت روشنی داشته باشم و با حدس و گمان راهنمایی نکنم.
آن طور که من از حرف های شما فهمیدم شما و همسرتان هر دو زندگی و عقاید خاصی دارید. شما توانایی هایی دارید که هر کسی در این جامعه ندارد. راجع به خود شما می گویم چون از همسرت شناختی ندارم. شما طوری زندگی کرده ای که دیگران کرده اند. به تنهایی کسب و کار راه انداخته ای ، خانه ی مجردی داری و خودت را مستقل اداره می کنی. نکته ی دیگر اینکه شما علاوه بر روش زندگی عقایدی داری که متفاوت با بقیه جامعه است. شما باهوش و بادرایت هستید. ذهن بسیار فعالی دارید که خواستار استدلال و منطق است. طبیعی است که آدمی مثل شما نمی تواند بسیاری از چیزهایی را که در جامعه متداول است تحت عنوان ( رسم و رسوم ) به سادگی دیگران بپذیرید. این تفکر شما حتی در مقوله های مربوط به جنسیت و زنانگی دیده می شود. شما نمی توانید به سادگی چیزهایی که به عنوان نقش زنانه تعریف شده است بپذیرید. حتی به نظر من نسبت به شیوه زندگی زنانه در ایران به دیده تردید نگاه می کنید و انتقاد دارید. خوب حالا نتیجه کلی که من می خواهم بگیرم این است که سبک زندگی شما بیشتر به کشورهای اروپایی شبیه است تا ایران. من در تمام حرف های شما نشانه نگرش اروپایی به زندگی ، زنانگی و ... می بینم. خود من رشته ام علوم اجتماعی است و با شیوه تفکر و زندگی غرب آشنایی دارم. بنابراین می گویم شما در ایران به شیوه ای زندگی می کنید که بیشتر در غرب رواج دارد. حتی در عقاید شما این رد این تفکر به چشم می خورد. من نمی گویم خوب یا بد. چون در رشته ما بی طرفی و عدم جهت گیری ارزشی شرط اول است. آیا تا اینجایش را قبول دارید؟
-
سلام ناپو جان
ممنون که این تاپیک را مطالعه کردی عزیزم. بله من گارد گرفته بودم چون اون موقع تحت استرس بودم و اصلا نمی خواستم بچه ها تحت فشارم بذارن برای عقایدم. در واقع این کارشون را توهین به فکر خودم م یدونستم توی اون شرایط چون من با برنامه ریزی و با فکر و با مشورت این تصمیم را گرفته بودم و به علاوه نه من و نه نامزدم بچه نیستیم و به یه بلوغ عقلی رسیدیم و به هیچ وجه نمی خواستم توی این شرایط با این بجنگم که من یک آدم ساده هستم که ازش سوء استفاده کردن و اون یه آدم موذی پست که سوء استفاده گر هست! در واقع تنها کسی که به موقع به دادم رسید و دست از بحث برداشت بهار بود و من ازش ممنونم چون یک روش خوب ریلکسیشن ازش یاد گرفتم و آروم شدم. من نیامده بودم ریشه یابی کنم مشکلمو بارها گفتم که می خوام کمکم کنید مشکلات رفتاریم حل بشه مثل غر زدنهای مدام...
نه ناپو جان من با فرهنگ ایران ناسازگاری ندارم. با بی اندیشه زندگی کردن ناسازگاری دارم. ببین نگرشهای سنتی جامعه جزء موانع محسوب میشن، و الزاما صحیح نیستن. نه فقط من هر کسی به خودش اجازه فکر کردن و اختیار تصمیم گیری بده زیر بار قید و بندهای الکی نمیره! هیچ انسان آزاده ای جلوی حرف مردم سر خم نمی کنه اگر بر حق باشه می جنگه براای هدفش! عزیزم ارگ من یک تاپیک بزنم من یه دختری هستم که میخوام صد میلیون جهیزیه بخرم ببرم خونه شوهر کسی پیدا می شه به من بگه تو مریضی؟ کسی میگه این از فحش برای شخصیتت بدتره به عنوان یک زن لجن مال می شه شخصیتت با این کار؟ نه نمیگه تازه تبریک و تهنیت که واییییییییی مبارکت باشه و ... می خوام اینو بهت بگم مملکتمون ثروتمنده ناپو جان، ولی مردم ما اندیشه ندارن که عقب ماندن و برچسب جهان سوم خورده به کشوری که یکی مثل من جونمم میدم براش!!! می دونی همین نامزد من چند شبانه روز بیداره به خاطر عزت مملکتش در حالی که اون بنده خدایی که میاد در مورد ایشون نظر بده نمی دونه ما چی ها رو از دست دادیم تا به این سبک زندگی رسیدیم که! من هیچ وقت اروپا زندگی نکردم و سبک زندگی مردم عادی اروپا را تا جایی که مطالعه کردم متفاوت از سبک زندگی می دونم که توی فیلمهای هالیوودی نشون میدن عزیزم. من یک شهروند محترم ایرانی هستم و مسلمان! شرایط ازدواج دایم نداشتم ازدواج موقت کردم و انتخابم این بوده و پای هر مشکلی هم به این خاطر برام پیش بیاد با مسئولیت کامل شخص خودم ایستادم، کارم غیر شرعی نیست، یک زن معمولی هستم با حجاب معمولی و تیپ و ظاهر معمولی رو به خوب که سنگین می پوشم سنگین حرف می زنم و سالهاست تنها زندگی می کنم و دینم نگفته مستقل نباش، نگفته کار نکن، نگفته موفق نباش اما عرف جامعه من را می بره زیر سوال اما عقل و اندیشه من را زیر سؤال نمی بره! من فقط توی جامعه ای با سنتهای دست و پاگیر فرصت اینو به خودم دادم که فرصتها را بسنجم و استفاده کنم به موقع فقط همین.
من اون متن فرهنگ مرد سالاری تو رو دوست داشتم. دوست دارم از جامعه فرهنگ و نگرش بیشتر بدونم. ممنون می شم بهم کمک کنی عزیزم. فقط برام من یک نسخه ای خاص خودم بدید. من اگر بخوام بشینم خواستگار بیاد چایی ببرم بعد ناز و ادای مرسومو و بعد بشینم با یک گل پسری 5 یا شش جلسه حرف بزنم و بعد عاشق بشم و برم بشم عروس خونه اش و ... حاضرم بمیرم رسما:) ولی با این عزیز دلم که می پذیره که عزیزش زبونش درازه و می شنینه به حرفام گوش میده و راهنماییم می کنه حاضرم تا آخر دنیا هم برم حتی اگر لازم باشه همه نرمهای جامعه را بشکنم!!! فقط به من به دید ساعت مچیش نگاه نکنه برام کافیه:)
-
خوب تا حدودی با تفکر شما آشنا شدم. اما هنوز یک چیز برایم مبهم است. شما و همسرتان هر دو قطعا می خواهید ازدواج دائم بکنید یا می توانید باز هم به ازدواج موقت خود ادامه دهید. تمایل شما و ایشان ( هر کدام جدا )در حال حاضر چیست؟ الان مدت صیغه شما تمام شده است یا نامزدتان از سر لج گفته است شما باهم نامحرم هستید؟
-
خوبه ... نیاز جنسی چیز مهمیه ... نیاز های همو تامین کنید...
-
عزیزم مطمئنا ازدواج دایم. تا دو سه ماه اینده این وضعیت را خاتمه م یدیم دیگه.
من بیشتر چون من نگران بچه دار شدنم و اینکه سر پیری دیگه حوصله بچه داری ندارم و در ضمن حاملگی در سن بالا برای بچه ریسکی هست. خوب اون این نگرانی را نداره. یکی از دلایل غر زدن منم همینه و وقتی غر میزنم این شکلی می شم :97:
- - - Updated - - -
نه عزیزم لوس شده بود اینو گفت. بعدشم ادای عذرخواهی در آورد بابت حرفاش که اون روز زده بود. البته عذرخواهی که چی بگم من اسمشو گذاشتم عذرخواهی در واقع الان بگی انکار میکنه اصلا همچین حرفایی زده باشه یا چیزایی شنیده باشه!
- - - Updated - - -
الان واقعا فکرم با این موضوع درگیره که نکنه واقعا سر کوفت زدم، منت گذاشتم، مسخره کردم... این غرور مردونش شکسته ... باید از غرور زنونه خودمو له کنم ازش چسب بسازم غرور مردونه اونو بهم بچسبونم...
- - - Updated - - -
من این تاپیک رو دوست ندارم... بهم حس بدی می ده...
- - - Updated - - -
نخوابیدم امشب چون دلم براش تنگ شده و اگر بهش بگم اون میگه غر می زنی... تو که میدونی درگیرم عزیز تو که خبر داری از روزگارم عزیز... این تقصیر دل من نیست... دل اگر تنگ نشه که دل نیست که سنگه... من مشکلم نبودنشه اون فکر می کنه من غر میزنم که از زندگیم بره بیرون...
- - - Updated - - -
نخوابیدم امشب چون دلم براش تنگ شده و اگر بهش بگم اون میگه غر می زنی... تو که میدونی درگیرم عزیز تو که خبر داری از روزگارم عزیز... این تقصیر دل من نیست... دل اگر تنگ نشه که دل نیست که سنگه... من مشکلم نبودنشه اون فکر می کنه من غر میزنم که از زندگیم بره بیرون...
- - - Updated - - -
نخوابیدم امشب چون دلم براش تنگ شده و اگر بهش بگم اون میگه غر می زنی... تو که میدونی درگیرم عزیز تو که خبر داری از روزگارم عزیز... این تقصیر دل من نیست... دل اگر تنگ نشه که دل نیست که سنگه... من مشکلم نبودنشه اون فکر می کنه من غر میزنم که از زندگیم بره بیرون...
-
پس شما با هم آشتی کرده اید به سلامتی. خوب پس اگر می خواهی این ازدواج را دائمی کنی هم شما و هم همسرت باید مهارت هایی را فرا بگیرید. اگر این تاپیک ناراحتت می کند خاتمه اش بده و یک تاپیک دیگر باز کن با موضوعی مثل این ( از چه راهی انتظاراتم را به شوهرم بگویم که تاثیرش بیشتر باشد) ( من و شوهرم هر دو پر مشغله ایم. چگونه به هم نزدیک شویم ) ( چه چیزهایی در زندگی با مردهای پرمشغله مهم است ) ( کدام رفتار همسر باعث شکستن غرور مرد می شود) ( مردها چه زمانی آمادگی بچه دار شدن پیدا می کنند) و ... . اگر تصمیمت قطعی است هر چه زودتر خودت را آماده کن و از مهارت های لازم مطلع شو. یک توصیه هم به شما می کنم. با همسرت اتمام حجت کن و بگو به هیچ عنوان از این به بعد حرف از طلاق و جدایی نزند. جدی می گویم. در زندگی هیچ چیزی بدتر از تهدید به جدایی آن هم به خاطر مسایل بی اهمیت نیست. اگر حرفی دارد و از چیزی ناراحت است رک و صریح بیان کند. حرف از جدایی زدن به هر دلیلی رد شدن از خط قرمز است.
-
سلام ناپو جان متشکرم... الان بیشتر از همه چیز می خوام که یک مدتی از تکاپوی این رابطه دور باشم تا بدون غر زدنهای من و با حضور کمرنگ (شاید بی رنگ) من در زندگیش حسابشو با خودش و مشکلاتش حل کنه... و به یک نتیجه ای با خودش برسه وگر نه من نمی تونم باهاش ازدواج کنم. اون باید سهم منو از وقت و زندگیش تعیین کنه حالا که دیگه ترس از چکهای میلیونی نیست و زندان و این حرفا... پس وقتشه خودشو ثابت کنه... منم هزارتا کار دارم امتحان دارم، الان یک ده روزی هست توی یک حمله انتحاری واکنشهامو وارونه کردم. شدم آینه مثل خودش. در طی روز 20 ساعت یا کار می کنم یا میام اینجا مطالب بچه ها رو می خونم درس می خونم می نویسم خلاصه هر کاری جز اون. و توجیه من هم اینه که گرفتارم عزیز و ... ببین تا من حس برابری و مسئولیت مشترک نبینم توی این زندگی مداممممممممممممممممم غر خواهم زد و اونم تا زمانی که بهش فرصت بدن منو میذاره بعد از کارهاش. نامزد من یک آدم هست با یک ویژگی که روانشناسها بهش می گن ورکهالیسم یعنی کسی که بیمارگونه کار می کنه و اهدافش عمدتا کاری هستن و وقت برای هیچ چیز جز کار نداره! این تازه مال وفتی هست که تو اوج موفقیته الان که دیگه روز تارش محسوب میشه!!! به هر حال فعلاً من آف هستم. اصلاً هیچ مهارت، شناخت، سازگاری، فداکاری، عشق، و ... سرم نمی شه یک داشن اموز خنگ خنگم مگر اینکه ایشون آقایی کنه برنامه ریزی کنه پاشه زندگیشو جمع و جور کنه و غرور مردونه اشو هم من نمی تونم ترمیم کنم خودش باید به یک موفقیتهایی برسه توی این رابطه تا احساس موفقیت و غرور کنه من نمی تونم لقمه آماده دهنش بذارم. برای همین نشستم در سکوت خودم لبخند ملیح می زنم تا خودش بشینه فکر کنه و اجرا کنه. دیگه الان شرایط اضطرار نیست که من بخوام این رابطه را مدیریت کنم اون کارهاشو مدیریت کنه. گذشت دیگه چکها پاس شدن الحمدلله خوب حالا باید مرد خونه باشه هر چقدرم مشغوله و مسئوله و ادم مهمیه باشه اگر می خواد غرور مردونه اش حفظ بشه باید مرد زندگیش باشه! این از این که بدونی فعلا نیازم به اینه که به خودم بفهمونم خودم مقصرم بابت اینکه به جای اینکه مسئولیت را بهش بدم تا اگر حتی در حال دور از جونش ... باشه خودش انجامش بده و غرورش حفظ بشه نشستم و سعی کردم کمکش کنم. راه حل نخواسته بچه ام کمک هم هم نخواسته یا علی مدد برو با مسئولیتهات به عنوان مرد خانواده حال کن و غرورتو ترمیم کن بعد بیا من در خدمتم:)
یک نکته ای هم ناپو جان من بگم و اون اینکه من به هیچ عنوان تحت شرایط عادی زندگی و برای آدمهای کم سن و سال ساختار شکنی را توصیه نمی کنم. من کاملاً با این فایلایی که مدیر سایت میذاره در مورد روابط دختر و پسر و ... موافقم برای آدمهایی که زندگی نرمال دارن و توی شرایط خاص گیر نکردن، و به خصوص آدمهایی که کم سن و سال هستن و به خصوص برای دخترها و زنهایی که پشتوانه ندارن (حالا یا درآمد ندارن، یا مستقل نیستن، یا اینقدر خانواده مذهبی و تعصبی دارن که بعضی کارها براشون خطر جانی داره خدای نکرده) و به طور کلی کسی که توانمند نیست بهتره از قوانین رایج که ایمن هستن نسبتا تبعیت کنه. ما هم اگر این ماجراها اتفاق نیافتاده بود تا الان مطمئنا میزان پیشرفتمون توی زندگی خیلی بیش از این بود. منتها ما گیر کردیم توی شرایط خاص، ما مجبور شدیم اینطور زندگی کنیم ما خدا بهمون لطف داشته هیچ کدوممون آدمای سوء استفاده گری نیستیم وقتی نشستیم ارزیابی کردیم و دیدیم سودش به زیانش می چربه اومدیم ریسک کردیم عزیزم. و توی شرایط ریسک همونقدر که احتمال برد هست احتمال باخت هم هست. ولی با توجه به شناختی که از هم داشتیم فرض گذاشتیم بر اینکه اگر این رابطه به جایی نرسید هم هیچ کدام از ما نابود نمی شیم و راه و زندگی ادامه داره اما ما تلاشمون برای موندن با هم هست... اینا رو گفتم که بدونید من و اون نسبت به آدمهایی که به شیوه عادی زندگی کردن و با مشکلات سخت مواجه نشدن خیلی چیزا رو از دست دادیم اما امیدمون به خداست. من واقعا بهت می گم اگر به خدا توکل نکرده بودم شرایط کمرمو می شکست تا الان... اینقدر به ما سخت گذشته توی این مدت که من توس 33 سالگی و اون توی 35 سالگی احساس پیری می کنیم... ما هم دوست داشتیم رندگیمون آسون تر بود به خدا... برای ما هم دعا کنید این روزها :72:
- - - Updated - - -
سلام ناپو جان متشکرم... الان بیشتر از همه چیز می خوام که یک مدتی از تکاپوی این رابطه دور باشم تا بدون غر زدنهای من و با حضور کمرنگ (شاید بی رنگ) من در زندگیش حسابشو با خودش و مشکلاتش حل کنه... و به یک نتیجه ای با خودش برسه وگر نه من نمی تونم باهاش ازدواج کنم. اون باید سهم منو از وقت و زندگیش تعیین کنه حالا که دیگه ترس از چکهای میلیونی نیست و زندان و این حرفا... پس وقتشه خودشو ثابت کنه... منم هزارتا کار دارم امتحان دارم، الان یک ده روزی هست توی یک حمله انتحاری واکنشهامو وارونه کردم. شدم آینه مثل خودش. در طی روز 20 ساعت یا کار می کنم یا میام اینجا مطالب بچه ها رو می خونم درس می خونم می نویسم خلاصه هر کاری جز اون. و توجیه من هم اینه که گرفتارم عزیز و ... ببین تا من حس برابری و مسئولیت مشترک نبینم توی این زندگی مداممممممممممممممممم غر خواهم زد و اونم تا زمانی که بهش فرصت بدن منو میذاره بعد از کارهاش. نامزد من یک آدم هست با یک ویژگی که روانشناسها بهش می گن ورکهالیسم یعنی کسی که بیمارگونه کار می کنه و اهدافش عمدتا کاری هستن و وقت برای هیچ چیز جز کار نداره! این تازه مال وفتی هست که تو اوج موفقیته الان که دیگه روز تارش محسوب میشه!!! به هر حال فعلاً من آف هستم. اصلاً هیچ مهارت، شناخت، سازگاری، فداکاری، عشق، و ... سرم نمی شه یک داشن اموز خنگ خنگم مگر اینکه ایشون آقایی کنه برنامه ریزی کنه پاشه زندگیشو جمع و جور کنه و غرور مردونه اشو هم من نمی تونم ترمیم کنم خودش باید به یک موفقیتهایی برسه توی این رابطه تا احساس موفقیت و غرور کنه من نمی تونم لقمه آماده دهنش بذارم. برای همین نشستم در سکوت خودم لبخند ملیح می زنم تا خودش بشینه فکر کنه و اجرا کنه. دیگه الان شرایط اضطرار نیست که من بخوام این رابطه را مدیریت کنم اون کارهاشو مدیریت کنه. گذشت دیگه چکها پاس شدن الحمدلله خوب حالا باید مرد خونه باشه هر چقدرم مشغوله و مسئوله و ادم مهمیه باشه اگر می خواد غرور مردونه اش حفظ بشه باید مرد زندگیش باشه! این از این که بدونی فعلا نیازم به اینه که به خودم بفهمونم خودم مقصرم بابت اینکه به جای اینکه مسئولیت را بهش بدم تا اگر حتی در حال دور از جونش ... باشه خودش انجامش بده و غرورش حفظ بشه نشستم و سعی کردم کمکش کنم. راه حل نخواسته بچه ام کمک هم هم نخواسته یا علی مدد برو با مسئولیتهات به عنوان مرد خانواده حال کن و غرورتو ترمیم کن بعد بیا من در خدمتم:)
یک نکته ای هم ناپو جان من بگم و اون اینکه من به هیچ عنوان تحت شرایط عادی زندگی و برای آدمهای کم سن و سال ساختار شکنی را توصیه نمی کنم. من کاملاً با این فایلایی که مدیر سایت میذاره در مورد روابط دختر و پسر و ... موافقم برای آدمهایی که زندگی نرمال دارن و توی شرایط خاص گیر نکردن، و به خصوص آدمهایی که کم سن و سال هستن و به خصوص برای دخترها و زنهایی که پشتوانه ندارن (حالا یا درآمد ندارن، یا مستقل نیستن، یا اینقدر خانواده مذهبی و تعصبی دارن که بعضی کارها براشون خطر جانی داره خدای نکرده) و به طور کلی کسی که توانمند نیست بهتره از قوانین رایج که ایمن هستن نسبتا تبعیت کنه. ما هم اگر این ماجراها اتفاق نیافتاده بود تا الان مطمئنا میزان پیشرفتمون توی زندگی خیلی بیش از این بود. منتها ما گیر کردیم توی شرایط خاص، ما مجبور شدیم اینطور زندگی کنیم ما خدا بهمون لطف داشته هیچ کدوممون آدمای سوء استفاده گری نیستیم وقتی نشستیم ارزیابی کردیم و دیدیم سودش به زیانش می چربه اومدیم ریسک کردیم عزیزم. و توی شرایط ریسک همونقدر که احتمال برد هست احتمال باخت هم هست. ولی با توجه به شناختی که از هم داشتیم فرض گذاشتیم بر اینکه اگر این رابطه به جایی نرسید هم هیچ کدام از ما نابود نمی شیم و راه و زندگی ادامه داره اما ما تلاشمون برای موندن با هم هست... اینا رو گفتم که بدونید من و اون نسبت به آدمهایی که به شیوه عادی زندگی کردن و با مشکلات سخت مواجه نشدن خیلی چیزا رو از دست دادیم اما امیدمون به خداست. من واقعا بهت می گم اگر به خدا توکل نکرده بودم شرایط کمرمو می شکست تا الان... برای ما هم دعا کنید این روزها :72: