به نام خدا
سلام
خانم she! گرامی ، از توجهتون ممنونم.
ظاهرا من نتونستم به درستی منظورم رو به شما منتقل کنم. قصد من از سوال سوم ، نقد همسرتون نبود بلکه ذکر مواردی بود که یک کار و یا تصمیمی را خودتان اجرا کردید و از آن احساس خوشحالی قابل توجه و یا ناراحت قابل توجهی رو تجربه کردید. ... بگذریم.
و اما ...
در جایی جمله ای خوندم با این مضمون : "ضعیف ترین قلمها از قوی ترین ذهن ها قوی ترند!"
جالبه که همین زمان کوتاهی که شما خرج اسکن زندگیتون و نوشتن افکارتون کردید (هر چند با عجله و تمرکز کم!) گویای درستی این جمله فوق الذکر است. این مرور مکتوب گذشته ، مطالب قابل تاملی رو براتون استخراج کرده که به بعضیشون گذرا اشاره میکنم:
- با توجه به نترس بودنتون در ایام کودکی ، شما استعداد عبور از بحرانهای زندگی رو به خوبی دارید. فقط برای عبور از این گذرگاهها نیاز به کسب آگاهی از توان خفته خود و شناخت واقعی از محیط را دارید. واجبات شما در اینکار شکستن بت تصورات نادرست از خود و غیر خودتان است و ایمان به توانمندیتان.
- کاملا مشهود است که تمام توان ذهنی شما بر روی حرکات و سکنات و گفتارهای شوهرتان فوکوس کرده، و این کار پیشرفتتان را با چالش مواجه میکند. با بازخوانی متن نوشتارتان ، این به وضوح مشهود است. گویا فقط جوابهای سوال دوم فقط از موضوعاتی بر می آید که شوهرتان نقش محوری این موضوعات است ، پس سایر موضوعات و مخلوقات عالم کجای زندگی شما نقش ایفا میکنند!!؟؟! . از همین لحظه تمرکز زدایی از روی هر آنچه که به هر نحوی به شوهرتان مرتبط است ،را اولویت اصلی زندگیتان قرار دهید. حتی از نان شب هم برایتان واجب تر است. ریز نگری شوهرتان باعث وسواس در نجاست و پاکی شده و ریز نگری شما باعث گرفتاریتان در حلقه کوچک رفتارهای شوهر. باید این حلقه را بشکنید. آزاد منشانه خود و زندگی را ببینید.باید از تعلقات بیجا، خود را رهـــــــــــا کنید.
- هر دوی شما زن و شوهر ، نیازمند شدید به توجه هستید. فقط عکس العملتان در برابر بی توجهی متفاوت است. که جای دقت و توجه دارد.
- جالبترین نتیجه ای که من از نوشتارتان گرفتم شباهت شما به همسرتان است! بله شاید تعجب کنید. هر دوی شما گویا در نهانگاه ذهنیتان سرویس دادن ویژه به خانواده مادری خود را جزو آرزوهای خود قرار داده اید. فکرتان مشابه است اما در عرصه عمل ، تفاوت در عملکرد مشاهده میگردد. منظورم غلط بودن این فکر نیست بلکه میخواهم این را متوجه شوید که هر دوی شما فکر خوبی دارید اما سیاست در عمل ندارید. البته هر یک به نوعی ، بی سیاستی میکنید.
خانم she ! من به درست شدن مشکلات شما بسیار بسیار امیدوارم ، فقط باید شما یک فریاد بلند ایست! بر سر تصورات فعلی خود طنین انداز کنید و سپس به خود و اتفاقات اطرافتان نظاره کنید، در خواهید یافت که: جور دیگر باید دید!
و اما قصد اصلی من از طرح موضوعات پست قبلیم چیز دیگری بود که در ذیل شما را به مشاهده افکارم زیر نور پرژکتوری کلمات این سطور دعوت مینمایم:
خواهر گرامیم خانم she! نیاز به یک تکانه شدید در روحیات و طرز نگاه خود به توانمدیهایش و تصوراتش از اطرافیانش دارد. لذا یک روش میتواند این باشد که باید تجربه ای جدید از درونش شعله ور کنم. برای اینکار بعنوان شروع میتوان از انجام عملی بر خلاف ترسهای فردی او آغاز کرد. مثلا اگر از شیرجه زدن در آب از ارتفاع بلند هراس دارد باید دقیقا این عمل را انجام دهد تا اولین تجربه درونی خود را از انجام عملی بر خلاف عرف ذهنیش، صورت داده باشد. این میتواند شروع شکستن قالب سازی درونی خانم she باشد. البته شیرجه زدن را من در پستهای قبلیم به او پیشنهاد داده بودم ، قطعا موضوعات دیگری برای ایشان بعنوان کاری سخت و دلهوره آور مطرح است که باید از بین ترسهایی که خود مطرح خواهد کرد از کوچک به بزرگ انتخاب گردد و ایشان اعمالی بر خلاف آنها انجام دهند. سودی که از انجام این اعمال معکوس به ایشان خواهد رسید ، ریخته شدن ترس از ترسهایش است. و رسیدن به یک تجربه ساختار شکنی از درونش که برای اقدامات بعدی لازم خواهد بود.
پس از گذشت چند روز از درک تجربه ای درونی از تغییر هورمونی و هیجانی توسط خانم she ، حال میتوان به شکستن بتهای خود ساخته ایشان نسبت به همسر و اطرافیانش پرداخت. مثلا طی ردو بدل شدن چند پست مشورتی به ایشان گفته شود که : یک کار خلاف عرف ذهنی خود در رابطه با شوهر و یامادر شوهر انجام دهد که البته منطقی نیز باشد، در این شرایط چون ایشان تجربه هورمونی هیجانی افعال معکوس را قبلا بدست آورده ، بهتر میتواند با جرات به سمت انجام این عمل معکوس درباره همسر و یا خانواده همسرش (که برایش شده اند "بت قالب ساز رفتاری") قدم بردارد. این افعال معکوس باید با درایت و به درستی و به تدریج انتخاب و عملیاتی گردند. این قالب سازی ها یک شبه ایجاد نشده که بتوان یک شبه هم برطرف گردند لذا باید به ایشان تاکید در صبر و استقامت در طول بازه زمانی لازم توصیه گردد. و همچنین یاد آوری تجربیات عملی خوب یا بد قبلیش کمک کننده خواهد بود.
.
.
.
خانم she بزرگوار ، اگر دقت بفرمایید تلاش من در تمامی پستهای قبلیم برای شما ، از این طرح کلی فوق الذکر نشئت گرفته است ولی این شما هستید که (بقول عزیزی) پای کار عملیات و میدان مین هستید و ما فقط در حد توانمان و ظرفیت این فضای مجازی میتوانیم به شما از پشت جبهه راهنمایی و راه کار ارائه کنیم. این دقت و اراده شماست که امکان پیروزی در این عملیات خوب زیستن رابه شما میدهد و لا غیر. که البته من این اراده وتوان را در کودک درونتان میبینم فقط کمی لازم است غبار روبی از استعدادهایتان نمایید.
در پایان این جمله راهگشا را از حضرت علی (ع) یادآور میشوم(قریب به این مضمون) که :
از هر آنچه هراس داری، به سمتش برو و به آن عمل کن!
.
در پناه حق.