نقل قول:
راستش از این درافشانیها تو بحثا نصیب ما هم میشه.خصوصا اگه مخالف حرفش چیزی بگیم.اینجور وقتا بحثو ول کن.بنداز به یه زمان دیگه.
همیشه همینجوره بهار! هیچ وقت نشده جور دیگه ای باشه.
نقل قول:
پدر من نمیتونه هیچ کاری رو سرعتی انجام بده.انقد لفتش میده تا ادم حرصش دربیاد.اگه من عجله داشته باشم که زودتر قضیه حل بشه طوفان به پا میشه.برای همین باید انقد بیخیال باشم تا خودش کوتاه بیاد.
بابای من کلا توی خیلی از کارا، روی حالت "حالا فعلاً صبر کن" هست.
کلاً دوس داره آدمو پا در هوا نگه داره.
نقل قول:
و اگه به غرور و مقامش بربخوره لج میکنه.مثلا گفتی پیش برادرت و زنش درددل کردی بهش برخورد،بابای منم همینجوره.مراقب باش جلوی زن برادرت چیزی نگی که به بابات برنخوره.میدونم گفتی زن برادرت میشناسدش،اما به بابات برمیخوره دیگه.
اونروز رو که گفتم دست خودم نبود.
البته یه ذره هم بخاطر اینکه جلوی برادرم و خانمش بیشتر در امان خواهم بود، کمکی میشد به اینکه بیشتر حرفامو بزنم.
نقل قول:
و تجربم میگه هروقت من میگم فلان چیز یا شخصو میخوام میفته رو دنده لج یا مخالفت.انقد بدشون میاد علناً بگیم فلان شخصو میخوام.باید حتی اگه جوابمون مثبته هی بازی بدیم،طولش بدیم،خودمونو مشتاق نشون ندیم.روش خودشونو مقابل خودشون انجام بدیم تا کوتاه بیاد.
بهار، اولاش که این خواستگارم اومده بودن رو هیچ وقت یادم نمیره
که من زیاد خوشم نیومده بود. اما بابام میگفت بعضی وقتا که قسمت باشه، دهن آدم بسته میشه! و من نگران بودم که چرا سر این یکی که من خوشم نیومده بابام این نظر رو داره!
ولی بهار، نمیشه این کارو کرد.
اگه جایی بگم نه، میگه خب پس برای چی بیاد حرف بزنید؟
یا وقتی که میخواستم جلسات مشاوره وقت بگیرم، مشخصه که دیگه نظرم بهش مثبت شده.
-------------------------------------------------
نقل قول:
منم یه سال پیش جای شما بودم و زیاد مقاومت نکردم. اگر الان جای شما بودم برای خواستم و حقم با تمام جون می جنگیدم. این دور باطل تو زندگی ما ایرانی ها باید به دست خودمون تموم شه. وای که چقدر الان حسرت تلاش های نکردم رو می خورم و چقدر از زندگیم عقب افتادم
تسلیم نشو. هرکاری که میتونی بکن تا استقلال نظرت رو تو خانواده به دست بیاری
کاملا درکت می کنم
mrجان، تو هم اومدی!
توی این اوضاع خنده م گرفته!
هر دفعه جمع ما توی یکی از تاپیکا جمع میشه!
(خدایا خودت ببین چقدر مشکلمون داره اذیتمون میکنه!)
دوست عزیزم، من همه تلاشم رو کردم.
دیگه راهی نبوده.
از هر راهی که میرم، بابام حرفش همونه.
دختری هم نیستم که برم بگم من میخوام از دادگاه اجازه بگیرم برای ازدواجم!!