سلام
ببخش اهو من عزیز که تو تاپیکی که حق شماست به دفاع از خودم و شاید شما بر میام.
ممنون سنجاب عزیز
واقعا من چرا به ایشون نگفتم دوست دارم.شما فکر می کنی من بعنوان یه پسر از اینکه یه دختر بهم ابراز علاقه کنه ناراحت میشم؟
قطعا نه
منم دوست دارم یه نفر از جنس مخالف بهم ابراز علاقه کنه.اما ایا دوست داشتن فقط در کنار هم بودنه.اینکه عین خودخواهیه.
من اشتباه کردم.اما این اشتباهم یک دلیل اساسی داشت.من نسبت به دخترها هیچ شناختی نداشتم.من وارد دنیایی شدم که برام کاملا ناشناخته بود و سعی نکردم قوانین اون رو یاد بگیرم.
تاوان این اشتباهم رو هم دادم و دارم میدم.اما این رو هم بگم تا زمانی که ایشون ابراز علاقه نکرد من هم موضع نگرفتم.کار از جایی شروع شد که من احساس خطر کردم.از وابسته شدن ایشون به خودم.به خدا احساس خطر برای اون خانم ، دلیل این رفتار های اشتباه بود.
در ضمن من دوست نداشتم با ایشون وارد فاز احساسی بشم.من اصلا نمیخواستم با ایشون رابطم رو بسط بدم.در حد خودم هم سعی در شناختش کردم.اما کافی نبود.و ایشون اینقدر ناگهانی ارتباط رو قطع کرد که من حتی فرصت دفاع از خودمو پیدا نکردم.
من اگه به نیمی از اون چیزی که برام مهم بود(در باب شناخت)از ایشون میرسیدم قطعا اقدام رسمی می کردم.اما نشد
الانم مطمینم تا زمانی که سر سوزنی به ایشون فکر می کنم هیچ کسی رو وارد زندگیم نخواهم کرد.این خیانته.
این حق هر همسری که از تمامیت احساسات طرف مقابلش بهره مند باشه.بدون هیچ کم و کاستی.بدون هیچ عذر و بهونه ای
شاید جواب سوال اخرتون هم این باشه که ادمایی مثل ما به جای هر دو نفر تصمیم میگیریم
در ضمن سنجاب عزیز،من از ایشون بعنوان عشق یاد نمی کنم.حرمت عشق بالاتر از اینهاست.بدون شناخت عشقی پا نمی گیره.من اصلا ایشون رو فراموش نکردم که دوباره بهش رجوع کنم.ولی قول میدم بعد از فراموش کردنش دیگه بهش فکر نکنم.
بازم شرمنده اهو من عزیز
فقط خدا