به نظر من کار خوبی کردی که باوجود اینکه خانومت شاغل بود نصف خونه رو به نامش کردی ..شما حسن نیت خودتو نشون دادی الانم مشاوره رفتن بهترین کاره
نمایش نسخه قابل چاپ
به نظر من کار خوبی کردی که باوجود اینکه خانومت شاغل بود نصف خونه رو به نامش کردی ..شما حسن نیت خودتو نشون دادی الانم مشاوره رفتن بهترین کاره
با سلام
اینکه خانه به نام زدن خوب هست یا نه؟ باید ظرفیت سنجی شود.
با توجه به اینکه این آقا قبلا یکبار در مهریه بالا و غیر منطقی حسن نیتش را نشان داده است و این خانم ظرفیت لازم را نداشته، لذا مجددا نیازی به نشان دادن حسن نیت نبوده و نباید این آقا از یک سوراخ دوبار گزیده می شده.
.
ایشالا مشکلتون حل بشه ، یکی از آرزوهای من توی این سایت اینه که مدیر همدردی زیر پست های من هم نظر بزارن:321:
farassoo , Aram_577
سلام!
عجب بابا. بیا اون وقت میگن مردها اهل زندگی نیستن و تا مرد بد نباشه زن بد نمیشه !!! اگر چاره پیدا کردین به منم بگین
دست مریزاد.
با تشكر از راهنمايي ها و نظرات شما دوستان گرامي و مديريت عزيز همدردي. بايد بگم بارها پيش مشاور رفتيم اونم به پيشنهاد من. ايشونو محكوم كرد كه چرا همچين دروغي به همسرت گفتي!اونم قبول كرد اما گفت حاضر به انجام قولم نيستم. مشاور به طور خصوصي بهم گفت حواست باشه ديگه گول حرفاشو نخوري.متاسفانه وقتي خونه را زدم به نامش و 5 روز بعد رفت مجددا رفتم پيش مشاور. نذاشت حرف بزنم و گفت حتما اومدي بگي زدم به نامشو گذاشت رفت! 2 ماه پيش بهش پيشنهاد دادم بيا 1ماه به صورت مشروط با هم زندگي كنيم ببينيم ميتونيم مشكلاتو حل كنيم يا نه كه قبول نكرد
به نظر منم دیگه ادامه ندید باهاش چون عمرتون رو دارین هدر میدین. این خانم شخصیته واقعی خودش رو نشون داده.
آقای فراسو شما ما را دست انداختی یا مشاورت را؟
پست مدیر همدردی را با دقت بخون و انجامش بده.
محکم و قاطع بهش بگو بیا بریم مشاوره و برگردیم سر زندگیمون.
یا می آد یا باز می گه خونه می خوام که دیگه با خودتونه.
اگه اموالتون زیادی کرده، یه خونه شش دانگ هم به نامش کنید. شاید خونه شش دانگ را گرفت و رفت و راحتتون گذاشت. شاید هم درخواست مغازه ای چیزی کرد.
دوستان خيلي به اين موضوع فكر ميكنم كه راهي پيدا كنم تا زندگيمو حفظ كنم. اما ميترسم. ميترسم از زماني كه برگرده يه بچه هم بذاره رو دستم و بره. الان خودمم و خودش. اما نفر سومي نبايد پاي ما بسوزه. خانمم مال اين شهر نيست. يكي از شروط ازدواج من هم زندگي تو شهر ما بود.به نظر خودم عمده دليل بيقراريش دوري از خانوادش بود. ما پيش خانوادم زندگي ميكنيم البته كاملا مجزا اما هميشه بهونه ميگرفت كه چرا مستقل نيستيم. مادر منم چون دختر نداشت فكر ميكرد كه ميتونه مثل دختر نداشتش باشه.هميشه براش هديه ميخريد.اگه دير از سر كار ميومد غذاشو درست ميكرد ميبرد براش. اما اين كارهارو دخالت ميدونست.مثلا يه بار ديده بود تو سرما با لباس كم داره ميره سركار.بهش گفته بود دخترم چرا پالتو نپوشيدي هوا سرده سرما ميخوري.همين حرفو بهونه كرد كه به مامان تو چه مربوط من پالتومو نپوشيدم چرا دخالت ميكنه. يا مادرم بهش ميگفت از سر كار مياي و خستهاي استراحت كن نميخواد پاي گاز وايسي من برات غذا درست ميكنم يا هر كاري داري شستشو دوخت ودوزو........بگو برات انجام بدم چون سركار ميري خسته ميشي اما اينارو دخالت ميدونست. نميدونم شايد مادرم نبايد اين كارهارو ميكرد. به هر حال اينا مسائل حاشيه اي زندگي ما بود.خيلي بي احترامي به خانوادم ميكرد به عنوان مثال اگه من و بابام و زنم ميخواستيم با ماشين خودمون بيرون بريم ميگفت بابات بايد بشينه عقب و من زنتم بايد جلو پيش شوهرم بشينم:rolleyes:نميدونم چكار كنم. ادامه بدم يا نه.
- - - Updated - - -
خانم شيدا فكر نميكنم كسي تو اين سايت قصد دست انداختن كسي را داشته باشه. اينطور قضاوت نكنيد. اهل مقايسه نيستم اما ميبينم و ميخونم يعضي از خانوما چطور بخاطر حفظ زندگيشون از خيلي چيزها ميگذرند و چطور قدر شوهرشونو و موقعيتهاشونو ميدونن . دلم ميسوزه
قصدم این نبود که شما را ناراحت کنم.
ولی دیگه باید حواستون باشه که با کی طرف هستید.
باج ندید.
الان اگه یه کم جدی باشید حتی می تونید گذشته را جبران کنید.
شما زنگ می زنی می گی برگرد، اون هم می گه خونه به نامم کن تا بیام.
شما که قبلا براش احضاریه عدم تمکین فرستادی، الان هم که داری قسط مهریه می دی،
دیگه نمی تونه بگه برنمی گردم.
یکی دیگه براش بفرست. بعد از چند ماه هم بگو اگر قصد برگشتن نداری من از دادگاه اجازه ازدواج بگیرم.
همچین می افته به دست و پاتون که حاضر می شه سه دانگ خونه را برگردونه تا بیاد سرزندگیش.
الان شما برای چی زنگ می زنی بهش که برگرد. اون هم می گه شرط دارم. چه شرطی؟ مهریه اش را که گرفته، تمکین هم که نمی کنه.
به جای این که شما شرط بذاری، اون شرط می ذاره؟
کسی که خودش زنگ زد گفت بیا ازدواج کنیم، مطمئن باش به این راحتی ها نمی ره.
محلش نذار، عدم تمکین هم براش بفرست، خودش تماس میگیره.
خانم شيدا ممنون از راهنماييتون من گفتم تو مرحله تقسيط هستم. هنوز حكمي بريده نشده كه بخواد مهرشو بگيره وكيل گرفته بود اما تا اونجايي كه ميدونم پيگير كارش نشده.چند وقت پيش اومده بود جهازشو ببره كه منو خواستن شوراي حل اختلاف و نذاشتن اين كارو بكنه. گفتن دختر خجالت بكش برگرد سر زندگيت. دادگاه عدم تمكينش هم افتاده براي برج8 يعني تا اون موقع بلاتكليفيم. حتي وكيلش بهش گفت من از پول بدم نمياد اما حيف اين شوهرو از دست بدي. الان چندتا شرط گذاشته كه 1-سر كار نرم2-فعلا بچه نميخوام3-از اون خونه بلند بشيم4- يه خونه بخري و 6دانگ به نام من بزني اما آخرين باري كه با چند تا از بزرگاي فاميل رفتيم دنبالش مادرش گفت دختر من اون شهر نمياد شما بايد بياييد اينجا زندگي كنيد. باباش هم گفت 3 دانگ خونه حقش بوده. به هيچ عنوان كوتاه نميان ميگن تو دختر مارو دوست نداري وگرنه تن به اين شرايط ميدادي. با اين حال ادب حكم ميكرد واسه روز زن باهاش تماس گرفتم و تبريك گفتم و مبلغي پول ريختم حسابش اما روز جمعه چشمم به تلفن خشك موند تا زنگ بزنه كه نزد.نميدونم تو ذهنش چي ميگذره.چند وقت پيش زنگ زده بود كه فكر نكني به راحتي ميكشم كنار من تا آخر عمرم ولت نميكنم و................ هزار تهديد ديگه. منم حرفي نزدم.بلاتكليفي حس خيلي بديه. الان ميتونم برق شاديو تو چشم دختراي فاميل كه پيشنهاد ازدواج به من ميدادن رو ببينم. از نابودي زندگي من لذت ميبرن:mad: هرچند خودكرده را تدبير نيست
- - - Updated - - -
من متوجه نشدم مگه يكبار احضار نامه كافي نيست؟ چند وقت پيش پيامك داده بود كه تو شهرشون ميره سر كار. فرهنگها خيلي متفاوته. تو شهر يا بهتر بگم فرهنگ ما اگه دختري قهر كنه و بياد خونه باباش با سردي خانوادش روبرو ميشه تا برگرده سر زندگيش. خيلي از اين موارد اطرافم ديدم كه حتي درگيري فيزيكي داشتن اما باباي دختر پا پيش ميذاره تا مشكلو حل كنه و دخترشو روانه زندگيش كنه. اما پدر زن من حرف اول و آخر رو زنش ميزنه و فوق العاده پول پرسته. فكر ميكنه مهريه اهرميه كه منو بكشونه اونجا و بخاطر كارهاي نكرده از من تعهد بگيره. يادمه تو شوراي حل اختلاف گفت دختر من تو اون خونه امنيت جاني نداره:Dخيلي خنده داره چون تابحال به زنم از گل نازكتر نگفتم و هميشه لفظ خانوم بعد از اسمش بود حتي تو جر و بحث ها. اما دريغ از يه لفظ آقا كه از زبون اين دختر بشنوم. ببخشيد اينا همش عقده شده برام سرتونو درد آوردم. دوست نداشتم وارد جزييات بشم فقط ميگم خدايا هرچه به صلاحمه جلوي راهم بذار:323: