فقط باید با مهربونی و تشکر از شوهرت خواسته هاتو مطرح کنی
نمایش نسخه قابل چاپ
فقط باید با مهربونی و تشکر از شوهرت خواسته هاتو مطرح کنی
نه من احساس می کنم شوهرم چون به سختی پول به دست میاره، به سختی هم خرج می کنه ...
این موضوعیه که من رو آزار می ده
مادرشون هم از اون خانم هایی نبودن که برای زیورآلات و لباس و هدیه و چیزهای تزئینی خیلی اهمیت قائل باشند برای همین همسر من یاد نگرفتن،
هرچند دیگه برام چندان مهم نیست، ته ِ دلم می گم فوقش خودم که رفتم سرکار اون چیزهایی رو که دوست داشتم و برای من تهیه نکرد خودم تهیه می کنم ...
دوستان من هنوز مشکلم حل نشده :(
حتی وقتی با تمام وجود به همسرم میگم دوستت دارم، میگه دروغ نگو یا حتی چیزی نمی گه ولی معلومه که باور نمی کنه :((
یا مثلا وقتی می خواد شوخی کنه میگه تو دهن من رو سرویس کردی !! (ببخشید عینا جملات خودشو به کار می برم) یا خوب شد که کسی دیگه رو بیچاره نکردی یا تو که من رو داغون کردی دیگه می خای چه کار کنی ... اینا همش با شوخی بیان میشه اما پشت هر شوخی سخن جدی ایی هست
بخدا من اذیتش نکردم، اگر هم بحث و مشاجره ای بوده بخدا منم اذیت شدم، منم داغون شدم ، اونه که نمی تونه درست مدیریت کنه، بین من و کارش، بین من و خانواده اش ...
خیلی ازم خسته است ... اصلا یادش نمیاد که برای به دست آوردنم چه کارها که نکرده ...
دوستان چه کار کنم ؟:54:
تو عمل و رفتارت نشون بده غذایی که دوست ذتره را بپز چیزی که دوست داره را بپوش بهش توجه و اهمیت بده بعضی مردا این حرفارو میزنن و منظوری هم ندارن درست ما زنها ناراحت میشیم آیا این حرفارو میزنه شما هم حرف یا عکس العملی نشون میدید چیزی میگید یا برخوردی میکنید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عزیزم ما عقد هستیم
ولی دعوتش می کنم که بیاد منزل ما، وقتی هم که میاد لباس قشنگ می پوشم، به خودم می رسم، خوشبو و...
حتی موهامو هم اونطوری که می کنم که دوست داره
کلی بهش احترام می ذارم، جدیدا خیلی به حرفش گوش میدم
اما تو نگاهش یک ناراحتی هست که هر چقدر بهش می گم که بهم بگو که چرا ناراحتی نمی گه
وقتی که قربون صدقش میرم و اون تو شوخی این حرفا رو بهم میز نه ناخودآگاه بغض می کنم و میگم پس خیلی ناراحتی و دیگه هیچی نمی گم و سکوت می کنم بعد اون که می بینه من بغض کردم میگه شوخی کردم
اما من می دونم شوخی نمی کنه :((
دوست عزیز انتخاب همسر که مصاحبه استخدامی نیست! از دوستانتون که با افراد تحصیلکرده از بهترین دانشگاه ها ازدواج کردن بپرسین نوع دانشگاه شوهرشون چقدر در خوشبختی اونها تاثیرگذار بوده؟ شما خیلی ایده ال به قضایا نگاه میکنی...
تجربه به من نشون داده هروقت زیادی به شوهرم به قول معروف پیله میکنم اون بیشتر ازم دور میشه. دست روی نقاط ضعف همسرت نذار(این اشتباه بزرگیه)
بهت پیشنهاد میکنم فقط دو هفته درمورد این مسائل با همسرت صحبت نکن و خیلی معمولی باهاش رفتار کن یعنی نه زیاد قربونش برو و نه بی محلی کن .اونوقت میبینی که دوباره جذبت میشه.
- - - Updated - - -
مردها کلا دوست ندارن درباره احساساتشون حرف بزنن چون فکر میکنن اینجوری غرورشون شکسته میشه. پس بهتره مدام شوهرت رو سوال پیچ نکنی که چقدر دوستم داری؟ من چطوری برات بهترین باشم؟ و...
به همسرت فضای کافی بده تا از دور شاهد خوبیهای تو باشه.
ممنون خانمی
لطف کردی، ولی باور کن من تا الان در مورد مدرکش صحبتی نکردم، اونه که همش می ناله، اونه که میگه اگر مدرکم بد نبود الان استخدام دولتی بودم اونه شکست هاش رو هر بار به روی خودش میاره و خودش رو می کوبه
و همین باعث شده که این مورد برای من پر رنگ بشه
حتما سعی می کنم توصیه ات رو به کار بگیرم
هرچند امیدی به تغییر ندارم ...
ولی بازم ممنون :*
خوب ناراحته یه بار پرسیدی نگفت تمومش بکن باید تعادل داشته باشی نه خیلی قربون صدقه نه بی اهمیت باشی حد وسط اون حرفارو میزنه بخند ت هم باهاش شوخی بکن که تو هم من و بیچاره کردی هر دقیقه ذهنم درگیر تو هستش شاید اون ادامه اشو نمیتونه بزنه و اونجوری میگه شوهر من به من میگفتش که من که نمیخواستم ازدواج کنم تو هی گفتی بیا من و بگیر با این که قبل ازدواج 7 سال دوست بودیم منم گفتم آره دیدم پسر خوبی هستی نخواستم بیفتی دست دیگه حیف بشی و با خنده تموم میشه یه سریع چیزارو تو هم شوخی بگیر وقتی شوخیه به نظر من همسرت اینجوری بهت داره علاقه ابراز میکنه در مورد گذشته ها باهاش حرف بزنه دوران خواستگاری نزار اون خاطرات قدیمی بشه یادش بنداز نه مستقیم مثل یه خاطره ازش تعریف بکن
ممنون عزیزم
شوهر ِ من میگه باور نمی کنم دوستم داری چون نمی خوام باور کنم و هر موقع باور کردم بعدش تو خیلی من رو اذیت کردی (ما 2 - 3 تا بحث خیلی بد داشتیم که هر دومون خیلی اذیت شدیم و من تو اون موضع از جدایی حرف زدم)
برای همین شوهرم باور نمی کنه، تازه بیبشتر از قبل می خواد قدرت مردونش رو به رخ من بکشه و مدام به من می گه تو فمنیست هستی ولی نباید با من مثل بقیه رفتار کنی !
در حالی که بخدا من هم احترامش رو نگه می دارم هم واقعا در نقش همسر هستم براش نه این که بخوام فمنیست باشم ...
مدامم میگه من همه چیز رو خوووووب می فهمم ! در حالی که فقط برداشت های خودش رو داره و گاها اشتباه هستش ...
دیگه واقعا ازش خسته شدم ، از این که من به سادگی و صداقت یه حرف می زنم و اون بعدش یا همون موقع از اون حرف استفاده می کنه و کلی حرف دیگه ازش میکشه بیرون ...
مثلا دیروز رفته بودم امتحان بدم ، من رو رسوند در لحظه ی آخر گفتم بهش که واااای ! برگه های خلاصه نویسی مو جا گذاشتم !
بعد گفت من گفتم عجله کن ؟
گفتم نه اشتباهی شد یادم رفت بردارم !
بعد بهم میگی تو می خوای در لحظه ی آخر پشت یه چیزی قایم بشی !! قشنگ بگو که خوب درس نخوندم نه این که بهانه ی الکی بگیری و بری پشتش قایم بشی ....
بخدا موندم توش که 5 دقیقه به امتحان به من این طوری میگه ...
عزیزم به نظر منم اینجور موقعها عکس العملی در مقابل شوهرت نشون نده با یه شوخی بحثو عوضش کن مثلا اونموقع که بهت گفت چرا دلیل تراشی میکنی به شوخی بگو آره آقا معلم درس نخونده بودم دنبال یه بهونه میگشتم که شما منو تنبیه نکنی
- - - Updated - - -
:stung: