-
ببین در قدم اول باید ببینی شوهرت چه انتظاراتی ازت داره.درواقع نقاط ضعفت ازنظر اون چیه؟و بعد بشینی بهشون فکر کنی و تغییرشون بدی.حالا چطور متوجه این انتظارات بشی.بهترین زمان وقت دعواست.یعنی بشین فکر کن از اول زندگی تا حالا وقتی با شوهرت بحثتون میشد اون چیا بهت میگفت.آخه اغلب مردا وقتی از چیزی ناراحت میشن اون لحظه به زبون نمیارن و همه دلخوری های کوچیکو جمع میکنن و یکدفعه منفجر میشن.مثلا میبینی بعد یک هفته وسط دعوا میگن هفته پیش فلان کارو کردی.3 روز پیش اون کارو کردی و... و ما میمونیم .چون باورمون نمیشه که از کارمون یا حرفمون ناراحت شده باشه.مثلا من چون دانشجو هستم یه مدت جز دانشگام برنامه دیگه ای نداشتم.شوهرمم هیچی نمیگفت اما وسط بحث مثلا میگفت تو که هیچ کاری نمیکنی.فقط میری دانشگاه و میای.برنامه نداری...اما الان همین که برنامه ها و اهدافمو بهش میگم و اقدام میکنم کلی خوشحال میشه.یا مثلا وقتی شوهرم از خرید میومد همون لحظه نمیرفتم وسایلو ببینم و تشکر کنم.اونم هیچ چی نمیگفت اما وسط بحث ازم گلایه میکرد.الان میدونم وقتی از خرید میاد مهمترین کارم داشته باشم میذارم کنار،ازش کلی تشکر میکنم،از خریدش تعریف میکنم و خوشحال میشه.من دارم مثالارو از همسر خودم میگم اما دلیل نمیشه همین درمورد همسر شما صدق کنه.اما میخوام بگم به همه نکات ریزدقت کن.
نکته دیگه اینکه سعی کن همسرتو بهتر بشناسی،همه مردا یه وقتایی عصبانی میشن.مثلا ببین چی همسرتو آروم میکنه.معمولا همه میگن وقتی شوهرتون عصبانی میشه سکوت کنین بعد یه مدت خوب میشه.اما من با شناختی که از همسرم پیدا کردم سکوت من اونو وحشتناک عصبانی تر میکنه.دوست داره وسط دعوا حتی زمانی که ازش ناراحت شدم برم پیشش و بغلش کنمو...
یا وقتی یه کار اشتباهی میکنه و من ازش ناراحت میشم اگه قهر کنم و حرف نزنم داغ میکنه.عصبانی میشه و با اینکه حق با منه یه چیز بدهکارم میشم اما کافیه بهش بگم که چرا فلان حرفو زدی ناراحت شدم خیلی.کلی عذرخواهی میکنه و هرکاری میکنه تا ناراحتیم برطرف شه.میبینی تفاوت هارو؟و اینکه من با رفتار متفاوتم چقدر میتونم همسرمو متفاوت کنم؟پس تو هم نکات ریز رو درمورد همسرت کشف کن با زیرکی و ظرافت زنانه!!!!!!!!!!
سعی کن برا همسرت وقت بذاری و تحویلش بگیری.من 2-3 روز بود سرما خورده بودم و به شوهرم کمتر توجه میکردم.دیروز شوهرم کاملا به هم ریخته بود و به همه چیز گیر میداد.با اینکه امروز امتحان داشتم رفتم پیشش و 1 ساعت براش وقت گذاشتم .امروز که از سرکار برگشت کاملا فرق کرده بود.الان داشت بهم میگفت پریشب اصلا دوست نداشتم اما از دیشب خیلی دوست دارم.ببین من همون آدمم اما رفتارم عوض شده بود.برا اینکه شوهرم رو عدم توجه عاطفی و جنسی حساسه وبهونه گیرش میکنه.
مثالارو از زندگی خودم گفتم که عملی تر باشه.میخوام بگم مردا واقعا شخصیت ساده ای دارن.فقط ما باید کنترلشون کنیم.شوهرم قبلا همیشه بهم میگفت برا زندگیت انرژی نمیذاری.راست میگفت.ما که فرشته نیستیم که بدون مشکل درکنار هم زندگی کنیم.برای ایجاد تفاهم باید انرژی گذاشت.
-
ممنون ریحان جون باید دقتمو بیشتر کنم جون خیلی چیزای ریز هستن که به چشم نمیان ولی خیلی تاثیر گذارن
-
سلام خوبی عزیزم چه خبر ؟ کاری انجام دادی ؟
-
سلام زندگی موفق.هیچی فقط این چند روزه دلم گرفته بود یه سر رفتم خونه خواهرم دردودل کردم سبک شدم.مامانمم دیروز به خواهرم زنگ زده بود گفته بود که من پیش خواهرم حرفی چیزی نزدم گفته بود این روزا هم خودش هم شوهرش کم میان اینجا خواهرمم یه سری حرفا رو زده بود که من گفتم ولش کن نمی گفتی خواهرم گفت نه یه سری چیزها رو باید گفت تا خودشونو اصلاح کنه مثلا گفته بود که من از اینکه مامانم اینا شب نشیننی خونه خواهرم میرن اینجا نمیان ناراحت شدم مامانمم گفته بود خوب من رفتم یه سر به نوه اش بزنه گفته بود حالا بعدا که من بچه دار شه دلم طاقت نمیاره که نرم بچشو ببینم خواهرمم گفته بود(من)می دونه که تو به ای خاطر رفتی ولی شوهرش که نمی دونه ناراحت میشه فکر می کنه به اون احترام نذاشتین مامانمم گفته بود خوب (من)باید شوهرمو روشن کنم بگم که به این خاطر رفته.اخرشم از شدت ناراحی جوش اورده بوده و قطع کرده من به خواهرم گفتم بی خود گفتی گفت نه بذار شاید اونم ندونه بذار رفتاراشو تغییر بده.از یور دلم به حال مامانم میسوزه چون واقا قصدی نداره و بدیش اینه که سیاست نداره
- - - Updated - - -
از یه جهتم رفتار شوهرمو نمیپسندم اونشب که گفتم خونه مامانم سر سنگین امد اخه همیشه باروی خوش میامد و کلی شوخی و خنده یدفعه اینطوری شده خوب مامانمم بهش بر می خوره من از اینکه مامان و بابام یه لحظه ناراحت باشن اتیش می گیرم از اینکه از دست شوهرم ناراحته دارم دق می کنم نمی دونم اگه بخوام نرم مامانم ناراحت میشه بخوام برم حوصله نق و نق شوهرم ندارم.البته به این پی بردم اگه مثلا توی یه هفته که با شوهرم رابطمون خوب بود اصلا این موضوعات نبود خودش می گفت برو خونه مامانت و...ولی روزایی که با هم خوب نبودیم از هر چیزی بهونه می گرفت حتی از رفتن به خونه مامانمو و... اگه من بتونم رابطمونو خوب کنم همه چی حل میشه و این هم بعد از اینکه روهامون به روی هم باز شده سخت و زمان بره ولی شدنیه باید روی خودم کار کنم .من خیلی فکر کردم و روز به روز زندگیمو عقب گرد کردم تا تونستم ریشه یابی کنم حالا ریششو پیدا کردم و راهکار می خوام .توی یه سری برخوردها هم نمی دونم چه جوری باید باشم که تاثیرش خوب باشه توی این مورداهم ازتون کمک می خوام.
حلال مشکلاتم:خوب و گرم و صمیمی شدن رابطه من و شوهرم
سوال:اگه شوهرم یه حرف ناراحت کننده یا یه رفتار ناراحت کننده ازش سر زد من چیکار کنم که به بهتر شدن رابطم کمک کنه؟هیچ حرف و عکس العملی نشون ندم که در این صورت چه جوری متوجه رفتار بدش کنم؟یا حرفی نزنم ولی با عکس العمل نشون بدم که ازین حرفش ناراحت شدم؟یا اینکه با بی خیالی نه با دعوا بهش گوشزد کنم ؟
-
خوشحالم که می خوای از خودت شروع کنی
من نمی گم هیچ عکس العملی نداشته باش می گم همون لحظه سریع برخورد نکن یه کم صبر کن فکر کن تا با بهترین شیوه برخورد کنی
از طرفی وقتی صبر می کنی شوهرتم آروم می شه و اگه رفتار زشتی کرده حتما یه ذره عذاب وجدان می گیره
اما ببخشیدها اونقدر اشتباهاتت زیاد بوده که تا یه مدت فکر می کنم نباید انتقاد کنی و فعلا فقط محبت کنی تا روابطتون بهتر شه هم از نظر عاطفی هم اینکه روهای که یه هم باز شده دوباره به قبلش برگرده و با احترام بیشتری با هم برخورد کنید
از ته دل برات آرزوی موفقیت می کنم
-
ممنون زندگی موفق اره من معتقدم اگه هر کسی از خودش شروع کنه و خودش رو تغییر بده همه دنیا هم تغییر می کنن برام دعا کن .بازم ازتون میام کمک می گیرم
-
سلام.
بین رفتارهای شوهرهامون و مامان هامون !!! یه سری شباهت های جالب دیدم واسه همین تجربه شخصی خودم رو برات میذارم. اول اینکه اونجایی که نوشتی شوهرم
گفت بمون با خواهرت بیا و تو هم موندی...با خودم گفتم چه اشتباهی کردی منظور شوهرت این بوده که تو باهاش بری !!!! جالبه که تو پست بعدی گفتی شوهرت اعتراض
کرده!من دلیل این رفتار رو میدونم. دلیل سرد شدن شوهرت تو جمع خونوادگی شما و حتی دلیل اینکه چرا گاهی اصرار میکنه بری خونه مامانت !!! عزیزم شوهرت میخواد
دیده بشه! میخواد تو ببینیش واسه همین جلب توجه میکنه تو جمعی که تو عاشقانه پدر مادرت رو میپرستی و ما هم دیگه اینو فهمیدیم ! شوهرت درک میکنه که جایی
نداره درک میکنه که مرکز توجه تو نیست اولویت تو نیست...و این موضوع هر مردی رو از پا در میاره چه برسه به یه مرد حساس و عاطفی...اون بنده خدا 4 سال تلاش کرده
1/3 محبت و احترامی که به خونوادت داری رو به دست بیاره و حداقل همونقدری که دوستت داره دوستش داشته باشی...وقتی همش به بن بست خورده و تو ذهن شما
آزرده شدن پدر و مادر فاجعه است اما آزرده شدن همسر اهمیتی نداره! لابد حقشه! جز قیافه گرفتن تو جمع شما کاری از دستش بر میاد؟ چه جوری اعتراض کنه؟ اینکه
گفته واستا با خواهرت بیا...100% یه امتحان بوده که به خودش ثابت کنه تو به اون اهمیت میدی نه به خونوادت!!! اینکه اصرار داره بری به مامانت سر بزنی واسه اینه که
ببینه میری یا اینکه میگی امروز وقت ندارم برم عزیزم میخوام تا شب که میای غذایی رو که تازه یاد گرفتم برات بپزم باشه یه روز دیگه میرم! و شما هم که از همه این امتحانا
سربلند اومدی بیرون...! ببخشید اگه تند حرف میزنم اما برام جالبه که ما از رو صحبت های خودت فهمیدیم که شوهرت چی کم داره و چی ازت میخواد بعد خودت نه صورت
مسئله رو درست درک کردی نه راهش رو پیدا کردی. شما اگه تو زندگی زناشویی تو رابطه جنسی تو هرچی سنگ تموم هم بذاری ولی شوهرت درک کنه تو ذهن تو
اولویت اول نیست هیچ فایده ای نداره. اون احترام میخواد. احترام و عشق و توجه. دقیقا با همون کیفیت و به همون اندازه ای که نثار خونوادت میکنی حتی بیشتر.
اشتباهی که من هم کردم و شوهرم التماس میکرد که من رو حداقل نصف فلانی دوست داشته باش!!! تو بهش این احترام و توجه و اولویت رو نمیدی. من مطمئنم نمیدی
چون خودت داری میگی من...من...خونواده من...با سواد...با فرهنگ...ولی اونا....و براحتی به شوهرت برچسب پررو و ...میزنی. هرچی که شما بودین و هرچی که اونا بودن
4 ساله ازدواج کردی ! پایین آوردن شخصیت شوهرت تف سربالاست ! بر میگرده تو صورت خودت! حتی تو همین 4 تا پستی که میذاری تو نوشته هات تمرین کن احترام
بذاری... به خودش...به شخصیتش ...عقایدش...خونوادش...مگر اینکه بخوای کلا بذاریش کنار! میخوای؟اگه نمیخوای رابطه ات رو از درون خودت بازسازی کن نه اینکه بیرونش
رو درست کنی و همش دنبال این باشی که چی بگم؟ به مامانم؟ به شوهرم؟ چه کاری انجام بدم؟ برم خونه مامانم؟ نرم؟
دیوار داره میریزه به جای اینکه آجرها رو محکم کنی هی داری یه رنگ تازه به دیوار میزنی...
مامانت از دست شوهرت دلگیر میشن؟ بشن. تا ابد که اینجوری نمیمونه. مامانت یه انسانه با یه شخصیت جدا...پدرت یه شخصیت و خلق و خوی دیگه ای داره...همسرت
یه نوع دیگه است. قرار نیست همه اینا رو با هم مچ کنی یا رفتار شوهرت رو در جهتی کنترل کنی که مامانت ناراحت نشه! ببخشید خیلی روده درازی کردم. ولی تا وقتی
نگرشت رو به کسی که شوهرته عوض نکنی و قبولش نداشته باشی و حس نکنی سزاوار و شایسته احترامه نه کوچیک شمردن! هیچی عوض نمیشه. محبتش به تو و
اینکه حق همسری به گردنت داره به کنار حداقل به حرمت اینکه 4 سال از تو بزرگتره باید به دیده احترام باهاش برخورد بشه. توجه و تمرکزت رو با تمام قلب و روحت از رو
خونواده خودت تا حدی بردار و ده برابرش رو به شوهرت بده اینو ملکه ذهنت کن که خونواده اول تو شوهرته!!! خونواده دومت خونواده پدریت. اون بنده خدا که داره داد میزنه
تو که دختر اون خونه نیستی!!! یعنی چی؟ یعنی خونواده اول تو منم! من رو ببین! با من برگرد خونه خودمون! بی من نرو خونه مامانت! من میخوام نفر اول باشم!!! این حس
اول بودن رو بهش بده با تمام قلب و احساست!!! ببین شرایط چه طور عوض میشه.
-
عزیز وقتی اونجا مهمون میشین مامانت تنهایی غذا درست میکنه یا ظرفهارو میشوره؟ از لحاظ مالی پذیرایی کردن برای مامانت سخته؟
شاید وقتی میرین اونجا اینقدر زحمتش میدین که خسته میشه!
خوب چرا خودت پیش قدم نمیشی؟ مثلا برو چند کیلو باقالی بخر بعد برو خونه مامانت بگو این باقالی هارو دیدم هوس کردم با هم باقالی پلوی تازه بخوریم.
میتونی با بهانه های مختلف یکی دو ساعت زودتر از شوهرت بری خونه مامانت و شروع به آشپزی کنی.حتما وقتی از اونجا برمیگردی آشپزخونه رو مثل دسته گل تحویل مامانت بده اونوقت میبینی مامانت خودش زنگ میزنه دعوتتون میکنه:blush:
اگه مشکلت اینه خیلی آسون میشه حلش کرد.
-
گل ارا جون به خدا همه حرفاتو قبول دارم خودمم به اینا رسیدم توروخدا بهم عملی بگو چیکار کنم که این حس رو به شوهرم بدم که اون اوله که اون مهمتره من عقلم دیگه کار نمی کنه.عملی بگو چیکار کنم یعنی بگو این کارو بکن این حرفو بزن و ...
- - - Updated - - -
قاصدکی در باد نه ما هم کار می کنیم فقط چون جمعیتی هستیم مامانم دیگه حوصله شلوغی رو نداره اگر هم بخواد یکیمونو دعوت کنه یکی دیگمونو نکنه اون یکی ناراحت می شه به همین خاطر همیشه با هم اونجاییم
-
خب یکی یکی برید و دسته جمعی نرید
بلاخره یکی باید تغییرو شروع کنه نه مامانت کوتاه میاد نه شماها؟
کگه مجبورید دسته جمعی برید ؟