نوشته اصلی توسط
atria
این ماله قبل از این اتفاقا بود
حالا که کتک خوردم
صورتم زخمی شده
تا حالا کسی گلوتو گرفته که خفت کنه
یا از موهات کشیدت رو زمین
البته خدا نکنه
خاستم بفهمی تا چه حد خورد شدم
دلم واسه خونم تنگ شده
اما از شوهرم بدم میاد
دیگه سرد شدم
گوشواره هام از گوشم کنده شده بود تیکه تیکه شده بودن
خودش از رو زمین جمشون کرد
عینکم داغون شده بود
کیو زد
دختری که انقد زحمت کشیده
دختری که تو محل کارش مدیره
من نهایت عشقو بهش داشتم
- - - Updated - - -
همیشه وقتی مامانم میگفت محسن زبون تندی داره با کسی گرم نمیشه یا همش دنبال آتو گرفتنو متلک گفتنو
میگفتم مامان زبونش تلخه اما منو دوست داره
با من خوبه
خیلی کمکمه
ولی اون شب مامانم منو با اون ریختو قیافه دید داد میزد عشقش اینه محبتش اینه چند بار تا حالا کتک خوردی حرف نزدی
نمیدونی چی کشیدم.
- - - Updated - - -
شی
این زندگی ارزش ادامه دادنو داره یا کمرمو واسه جدایی ببندم؟؟؟؟
میخاستم این هفته جهاز ببرم
میبینی اوضاعمو
- - - Updated - - -
امروز زنگ زدم به عروس داییش
با هم جوریم
جمعه عروسیشه
شهرستانه
گفتم منو ببخش من نمیتونم بیام مشکلی پیش اومده گفت آره مادر شوهرت اینجا بود به ما گفت آتریا گفته درسو امتحان دارم نمیرسم بیام!!!!!!!!
گفت آتریا اینا به همه هی میگن تو همون زن قبلیه محسنی چرا چیزی نمیگی
چرا حرفی نمیزنی بهشون بفهمون که دروغاشونو ادامه ندن
اگه انقد طلاق براشون بی آبروییه چرا انقد اذیتت میکنن.
پدرشوهرم صدای جیغای منو اون حالت خفگیمو وقتی پسرش گلومو گرفته بود شنید
اما به جای اینکه بیان اینجا ببینن زنده ایم یا نه رفتن شهرستان مهمونی !!!!!!
به مادر شوهرم گفتم گونم از سه جا پاره شده بیا ببین چه شکلی شدم گفت میام مادر جان میام در اولین فرصت
عجب آدمایی
نمازشون قضا نمیشه اما پره دروغن
شوهرم پشت تلفن داد میزد مامان زنم هرزست میخام طلاقش بدم
بعد می گفت دست رو قرآن میزارم که نگفتم.