به نام خدا
سلام
ببخشید طول کشید جواب بدم.چون موقع نوشتن پستها هم دارم فکر میکنم هم دارم تایپ میکنم هم دارم کارهای شونصدتاتلفن و مراجعه کنند رو رتق و فتق میکنم.(اینه که وضعمون این شده دیگه!:163::sentimental:)
.
واما...
.
الف – نکات مثبت همسرم :
1- مقتصد هست و بریز بپاش رودوست نداره (البته اغلب از تعادل خارجه و شدیدا خساست تمام کارهاش رو تحت الشعاع قرار میده)
2- پوشش داخل خونش خیلی خوبه و جذابه
3- زن آویزونی نیست و کارهاش رو با ذبلی و سماجت انجام میده (من اصلا از زن شل و وارفته خوشم نمیاد)
4- مواقع علاقمندیش خیلی شدید بهم ابراز میکنه(که البته مدتهاست که رو به تعطیلیه) ولی مواقع ناراحتی مثل مسوول قتل عام دسته جمعی همه اعضای خانوادش بهم نگاه میکنه و هیچ خط قرمزی برای تصفیه حساب حالیش نیست ، میگم هیچی شما فقط باید باهاش زندگی کرده باشید که اینحرف منو بفهمید.
.
ب – واکنش های من در مورد رفتارهای نامطلوب همسرم:
1- در مورد تغییر پوشش : رفتارم رو در اوایل این تغییر در اولین پستم توضیح دادم ، در حال حاضر هم به ایشون گفتم که : من از این پوشش شما و از بیرون رفتن اینچنینی شما راضی نیستم ، اگه معتقدی و وظیفه شرعیت رو در برابر خواست همسرت قبول داری باید رعایت کنی، ولی متاسفانه اساسا این حرفها رو قبول نداره و کار خودش رو میکنه! ، ناراحتی من هم در چهره به ایشون منتقل میشه (واقعا دست خودم نیست اصلا داره جذابیتش رو برام از دست میده و ازقیافش خوشم نمیاد!)
.
2- در مورد سایر رفتارهای نامطلوبش هم روال کلی اینه : اینقدر تحمل میکنم تا دیگه کاسه صبرم لبریز میشه و به زبون میام و در مورد ناراحتیم بهش میگم ولی طبق همون قانون 60 ثانیه حداکثر تحملش ،شروع میکنه مسلسل وار فقط حاضر جوابی اونهم با انواع عنایات کلامی به خودم و پدر و مادر و خواهر و همکار و مملکتو و ...!!!
هر وقت مثلا میریم پارک یاجایی حرف بزنیم ، اول اون شروع میکنه و کلی میگه ، بعد که نوبت من میشه با گذشتن از ثانیه شصتم ، میگه بسه همش تو داری حرف میزنی و شروع میکنه مثل تیربار حرف شلیک میکنه! بعد از گذشت یکی دو ساعت که کمی احساس راحتی میکنه و من فرصتی برای صحبت آرام پیدا میکنم ، با شروع صحبت یا خودش رو با چیزه دیگه ای مشغول میکنه و یا میگه دیر شد دیگه!!! پاشو بریم خونه!!! و دیگه هوش و حواسش تعطیل میشه! شاید یکی ازدلایلی که اینجا زیاد مینویسم و حرفام طولانی اینه که ده ساله که همین روال هست وعقده حرف زدن پیدا کردم!!!:wink::highly_amused:
.
ج- انتظارات من از همسرم:
مهمترین انتظارات من همون رفع شدن مشکلاتی هست که در پست قبلی در بند الف ذکر کردم. بعلاوه کاهش حتی الامکان تعارضات بند ب در پست قبلیم.
نحوه مطرح کردن این انتظارات هم در بالا ذکر کردم حتی از نامه نوشتن هم استفاده میکنم اما گویا اصلا ایشان توانایی درک حرف آدمها رو نداره ، چه قربون صدقه برم چه توی نوشته هام ناراحتیم بارز باشه فرقی توی نتیجه نداره چون بقیه براش حکم خس و خاشاک رو دارند و نهایتا وسیله ای هستند برای رسیدن به اهداف خودش.
.
در پناه حق.