گمونم سوءتفاهم پیش اومده.
20-30تا که به قول تو اغراقه اما گاهی زیادن گاهی کمن.از این موضوع بگذریم.اصلا موضوعی نبوده که باید میگفتم و اون لحظه عصبانی بودم.پس ازش صرفنظر کن.
چرا خیال کردی من دنبال دوست پسرم که کیف دنیا رو کنم.از سر دل سیری با کسی دست شم؟
من؟منی که زندگیم بابت این موضوع فنا شد چطور ممکنه همچین موضوعی خوشایندم باشه؟فکر میکنم نوشته های منو درست نخوندی.من درگیری ذهنی دارم،سعی میکنم روند زندگیمو دستم بگیرم،یه کم زمان و ارامش میخوام.ولی وقتی انقد تحت فشار قرار میگیرم دلم میخواد از خونمون دور شم تا اروم شم.همین.
بعضی وقتا انقد ناراحتم که اون لحظه انگار هیچی بد نیست.منم و دنیایی که اذیتم کرده.بعد اونوقت میخوای تلافی کنی.به هرطریقی.
اینایی که نوشتم احساساته..منطق نیست.اما اگه کسی اذیتم نکنه درگیر این احساسات نمیشم.
راستش دیگه حوصله نوشتن ندارم خصوصا وقتی ازش سوءبرداشت میشه.لاک من کو میخوام برم توش.
دیگه هم اصلا طرف خونوادمو نگیر.منم کاری نکردم.راه دوری نمیرفت اگه درک میکردی یا اگه درک نکردی همه ذهنیاتت رو نمینوشتی.
هیچی رنج اورتر از این نیست تو یه چی بگی بقیه یه چی دیگه بگن.
مینوش جان در جواب سوال امید نوشتم مشکلم با خواستگار سنتی چیه؟
- - - Updated - - -
خشم من تا دعوای بعدی فرونشسته...پس میتونید قفلش کنید.