-
ما زن ها هم پیچیده نیستیم. ولی اکثرا کمبود محبت داریم. به خصوص مادر شما که شوهرش رو از دست داده و می دونه که دیر یا زود مرد خونه اش که شما باشین هم میذاره میره. کاش حداقل خواهرهاتون ازدواج کرده بودند...
برای امتحان بیا همین جا یه متن عاشقانه در مورد مادرت بنویس. راجع به این که چقدر دوستش داری. راجع به خوبی هاش. راجع به اخلاق بدش. تو که اینقدر هوای عشقت رو داری بذار ببینیم مادرت رو چطور و در چه جایگاهی دیدی تا حالا و این رابطه چه شکلیه.
.
راستی شما کار و شرایط مناسب ازدواج از لحاظ مالی داری؟
-
ممنون خانوم she
بامادرم خیلی صمیمی هستم شایدم بودم
همه اون حرفارم بهش زدم ومحبت داشتمو دارم بهش
اگه دوسش نداشتم الان زندگیو به کامش تلخ میکردم تا هرجور شده به خواستم برسم
اما ترجیح دادم باحرف حساب مشکلو حل کنم
اما مادرم بااینکه میبینه چقد از نظر روحیو کاری تحت فشارم اصلا درکم نمیکنه و هیچ حرفی نمیزنه
راستش زیاد اهل جملات عاشقانه ورمانتیک نیستم
بله شرایط ازدواجو دارم
-
سلام آقای سینا 123
یکی از دوستای منم همین مشکلو داشت. البته مادر اون آقا به ظاهر دوستم گیر داده بود که چرا خیلی خوشگل نیست!!! آخرش پسره برای کار رفت یه شهر دیگه(مایل نبود بره برای اینکه از خونواده ش جدا باشه رفت) بعد یک ماه پدر پسره گفت که نمیخوام پسرم آواره بشه و حاضر شد با پسرش بره خواستگاری(البته مادر پسره نرفت و تهدید کرد که مراسم عقدشان هم نمیره) اما روز عقد کنون مادر پسره اومد یه سرویسه خوشگلم برا پسرش آورد تازه رفت عروسشم بوسید الانم عروس و مادر شوهر با هم خیلی خوبن
به نظرم شما نه اینکه حتما از خونه بری اما یه کاری بکن مادرتو خواهرت دلشون به حالت بسوزه مثلا باهاشون خوب باش اما تیریپ افسرده بگیر یا هر روشی که بلدی تا احساس کنن جوونشون داره از دست میره. البته سعی کن واقعا افسرده نشی اداشو بیار
-
سلام اقا سینای گل حرفاتو خوندم و ازت خوشم اومده ببین داداش مادرت من اینجور فکر کردم نمی خواد زنت بده چرا؟ چون بهت وابسته هست 1 دلیلشم دوست داشتنه بیش از حد مادرانه به فرزنداشونه اما من اگه جای تو بودم 2 راه بهت پیشنهاد میکنم یا میرفتم با خاله یا عمه یا کسی که بتونه درکم کنه حرف می زدم و شرایط خودمو براش می گفتم یا اینکه خودم صاف و ساده با خانواده اون دختر خانوم حرف می زدم چوم ماشاالله 31سالته ادم بالغ و با شعوری هستی و در همینم شکی ندارم چون بسیار منطقی با این موضوع رفتار کردی اما من بهت این 2 راه و پیشنهاد می کنم ;)انشالله به زندگیت سرو سامون میدی
ولی بدون توکلت به خدا باشه همه چی حل میشه عزیز
-
شاید خواهرات کسی دیگری رو برات در نظر دارن و پدر ومادر از تنهای نمیترسن باید ثابت کنی که یکی بره دو تا میاد بپرس ببین کسی رو در نظر دارن یا نه