اینکه ایشون مشکل عدم کنترل عصبانیت و اینا داره درست. که البته تا خودش نخواددرمان شه شما کاری نمیتونی بکنی. اینها حالا به کنار!
اما شمیم الزهرا جان این آدم عصبی و از خود متشکره. و شما هم آتو دستش میدی و تحریکش میکنی و زمینه عصبانیت را براش ایجاد میکنی. این چیزهایی که شما تعریف میکنی منو یه جورایی یاد بازی *یه اردنگی به من بزن* آنی عزیز میندازه. یعنی شما زمینه ناراحتی ایشون را خود آگاه یا ناخودآگاه ایجاد میکنی بعد میافتی به دست و پاش.
یکی از راهکارهای موثر برای اینکه به آرامش برسی و عزت و اعتماد بنفس ات ههم در مقابل این آدم حفظ شه به نظر من اینه که یک کودتای نرم راه بندازی! این کودتا در این جهت است که ایشان را آرام آرام از صحنه نظر دادن راجع به جزییات مسائل حذف میکنی. و راست خیلی از مسائل رو هم باهاش عنوان نمیکنی. چه ضرورتی داره که مرد خونه راجع به جزییات وسایل خونه و کادو بردن و روز زن اینجا چی بردیم و عروسی اونجا چه کردیم و ....نظر بده. بابا زنی گفتن مردی گفتن.
یه ظرف بر میداشتی کادو میکردی خودت هم طوری که تو چشم نباشه میبردی توی ماشین. کادو رو تو زنونه میدن و احیانا باز میکنن. شوهرت هم حساس نمیکردی.
البته شاید الان باز بیای بگی نه! اون میخواد بدونه چیه و یا اینکه میخوایم تفاهم باشه و...
اما من بهت میگم با توجه به حساسیتهای همسرت (صداقت رو برای کسی بکار میبرن که ظرفیت اش رو داشته باشه) دخالت دادن ایشون توی تک تک جزییات نشان دهنده هیچ چیز خوبی نیست و عملا نقش شما رو در همه مسائل کمرنگ میکنه و به اختلافاتتون دامن میزنه. حتی شاید لازم باشه توی مراسمات یک چیز با قیمت بیشتر یا گمتر (بسته به تشخیص خودت) برداری اما اگه همسرت قیمتش رو پرسید، بپیچونی.
نمیخوام موردی مطالب رو بگم. اما همینو میتونی تعمیم بدی به مسائل دیگه.
و مورد دیگر که بنظرم میرسه اینه که انگار شما دو تا همش هی جلوی چشم همید. هر کار میکنید هی با همید. بعد هم هی از این مهمونی در می آیید میرید اون یکی مهمونی! کار و زندگی ندارید؟!!! با تفاهم ترین آدمها هم اینقدر ور دل همدیگه باشن بالاخره سر یک مسائلی با هم اختلاف پیدا میکنند. به نظرم بد نیست که قدری همسرت رو به حال خودش بگذاری و سرت به کار خودت گرم باشه.
در راستای همون کودتای نرم که گفتم، دقت نظر و حساسیت اش رو از روی خودت و کارهات بردار.
به تجربه دیدم که زنهای مارموز بسیار بسیار بسیار برای اینجور آدمهای عصبی خوبند و از پسشون بر می آیند و محبتشون رو جلب میکنند. چون عوض اینکه هی بخواهند خیلی منطقی با اون آدم عصبی و ایراد گیر و پرخاشگر بشینن ساعتها حرف بزنند که قانعش کنند، در ظاهر تاییدش میکنند اما در باطن کار خودشون رو پیش می برند. از هر گونه تنش هم جلوگیری میکنند و در نظفه خفه اش میکنند.
در دراز مدت لازم است همسرت رو به این نقطه برسونی که اصلا کاری به جزییات زندگی و ارتباطات شما با دیگران نداشته باشه.
از طرفی، یک نگاهی به خودت هم بندازی و عملکرد خودت رو بازنگری کنی بد نیست. همسرداری همش با هم مهمونی رفتن و صداقت و کوتاه آمدن و عذرخواهی و سکوت سیاست هم که پو ...و در نهایت منفعلانه دنبال همسر از اینور به اونور رفتن نیست. زندگی سیاست میخواد. تدبیر میخواد. هر چند که به شخصه علیرغم همه صدماتی که از صداقت خوردم هیچ وقت نتونستم غیر از اون عمل کنم. اما واقعا دیدم و اعتقاد پیدا کردم که صداقت بیش از حد هم حماقته. اصلا اشکالی نداره که مردها گاهی جزییات و مسائل ریز زندگی را ندانند. جزییاتی که نداستنش ضرری را متوجه کسی نمیکند.
و در پایان، بازهم تکرار میکنم که همه تایید و نوازشی را که لازم داری بگیری از شوهرت انتظار نداشته باش. از منابع دیگر از جمله کار و تحصیل و تفریحات و خانواده مادری و دوستان ....اونقدر خودت رو از توجه و نوازش لبریز کن که توی خونه هم بتونی متعادل تر عمل کنی. و نظرات همسرت یا تاییدهای ایشون یا دعوای ایشون برات اونقدر پر رنگ نباشه.
شمیم الزهرا جان پستهایمان همزمان شد. یا اینکه من قبل از دیدن پست اخیر شما پست زدم. اما اتفاقا وقتی پست جدیدت را دیدم به توصیه هایی که در این پست نوشتم بیشتر تاکید دارم.
هر چند که توصیه میکنم حتما نظر مشاور رو انجام بدید.