سلام به یلدای عزیز.
شما با روانشناس های دیگری هم مشورت کردید؟ اونها با نامزدت هم صحبت کردن؟
یعنی تشخیص روانشناس ها بر پایه مطالعات دقیق بود؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام میشل عزیزم. من با سه روانشناس صحبت کردم که مهمترین اونها دکتر مجد بودن که اکثریت ایشون رو می شناسن. این آقا به روانشناس خیلی اعتقاد نداره و من هم وقتی چند کلمه ای در مورد کارهای ایشون با دکتر صحبت کردم ایشون گفتن که این آقا بدبینه و گفتن که اون قدر تجربه دارن که اینو قطعی بیان می کنن. من حتی ازشون خواستم که اگه ممکنه با هم بریم پیششون . اما دکتر مجد گفتن نیازی نیست. اون دو روانشناس هم از روی حرفهای من و تعاریف کارای ایشون به این نتیجه رسیدن. اما دو دلی من دقیقا به همین دلیله . چون خودش رو ندیدن و اینو عنوان کردن . و من مدام با خودم میگم نکنه اغراق کردم ؟ نکنه به خاطر ترسی که داشتم مطالب رو بزرگ کردم ؟ نکنه در دوره آشنایی اینطور بود تا اطمینانش جلب بشه و این عدم اطمینانم و جواب رد دادنم داره اذیتم می کنه .
راستی این رو هم بگم که اون هنوز هم چند روز یه بار پیشنهادشو تکرار می کنه و منتظر جوابه . اما من احساس می کنم دیگه خیلی طولانی شده و نمی تونم دوباره بعد جواب ردی که دادم باز هم امیدوارش کنم و خودمم امیدوار بشم و بعد ببینم که بازهم اختلافات و قضایای قدیمی داره تکرار میشه .
تشخیص بیماری پارانوید (ppd) ساده است و تقریبا در اکثر مواقع بدون نیاز به صحبت با بیمار ممکنه (و بیمار به خاطر این بیماری اصلا با پزشک همکاری نمی کنه چون معمولا به علم یا خیرخواهی پزشک شک می کنه، چه در تشخیص و چه در درمان و برای همین معمولا تشخیص این بیماری از طریق پرسش و اطلاعات اطرافیان صورت می گیره. طبق یک نظرسنجی که چند سال پیش در آمریکا انجام داده بودند، بیشتر از سه چهارم درصد افرادی که بیماری پارانوید داشتند کار روانشناس ها رو قبول نداشتند).
بقیه توضیحاتی هم که دادی با یک شخص پارانوید هماهنگی داره و من شک به دلم درباره این تشخیص راه نمی دم چون به نظر میاد صحیح باشه. متاسفانه پارانوید درمان هم نداره، راه هایی برای بهتر کردن شرایط هست که البته فقط با همکاری کامل و صد درصد اون فرد ممکنه که در اکثر مواقع وجود نداره. من حرف اون روانشناس رو تایید می کنم که زندگی با یک شخص پارانویدی بسیار بسیار دشواره.
یلدا جان گفتی که به روانشناس اعتقاد نداره. شما بهشون بگو جواب من بدلیل مشورتی که گرفتم منفیه. اگه میخوای به درستی کارم مطمئن بشی، میتونید با من پیش روانشناس بیاید. اگه نظر روانشناس عوض بشه من هم دوباره به شما فکر میکنم. اگرم مصر هستید که پیش روانشناس نیاید، دیگه با من تماس نگیرید که امکان نداره موافقت کنم.
نظر من اینه که اگه نیومد دیگه فکرشو نکن، چون کار درست همینه که به روانشناس های خبره ای که باهاشون مشورت کردی اعتماد کنی. اگرم اومد که یه تست مجدد میکنی دیگه.
البته این نظر شخصی بود. شما نمیتونی تنها با استناد به حرف ما، کاری انجام بدی. بلکه ما فقط یه نکاتی رو متذکر میشیم، شما باید دقیق بررسی کنی و تصمیم بگیری، چون زندگی شماست. ما نه الان اطلاعات کامل و همه جانبه ای در مورد شرایط شما داریم، و نه بعد از اتخاذ هر تصمیمی قراره بیایم به جای شما زندگی کنیم. پس حواستو خیلی جمع کن.
موفق باشی.
میشل عزیزم مشکل اینه که من به اون آقا نگفتم که دکتر تشخیص بیماری بدبینی داده و این سه روانشناس رو هم پنهانی رفتم. چون اون روحیه فوق العاده حساس و زودرنجی داره و من نمی خوام باعث اذیتش بشم. یعنی احساس می کنم همین که جواب رد دادم به اندازه کافی اذیت شد و دیگه نیومدم عنوان یه اختلال یا بیماری رو هم روش بذارم. دلیلی ام که آوردم این بود که من آزاد و به تربیت زن امروزی هستم . اما تو توقع یه زن سنتی و کاملا مطیع و حرف گوش کن رو داری. در مورد روانشناسم که می گفتم بریم برای مشاوره ازدواج بود. می گفت من اصلا به روش مشاوره و نظر اون اهمیتی نمیدم و نمی پذیرم. در نهایت این شد که من به همین حرف مشاورا اطمینان کنم و جواب رد نه چندان مطمئن رو بدم. البته اون متوجه تردید من نشده.
سلام دوست عزیز . عیدتون هم مبارک :)
تمام حرفاتون را خوندم من از شما کوچیکترم و این حرفها را با توجه به حرفای خودتون و احساس خودم و روابط اطرافیانم می گم .
یلدای عزیز هیچ کس به اندازه ی خودتون نمی تونه به خودتون کمک کنه ... پس محکم باشید و به خدا توکل کنید و تمام نیروتون را جمع کنید تا یک تصمیمی بگیرین که چند سال دیگه هم کذشت از این تصمیم راضی باشین . اول اینو بگم به عقیده ی من فکرنکنید سن زیادی دارین و آدم یه ازدواج موفق داشته باشه یک عمر آسودگی داره پس برای این موضوع عجله نکنید و هوشیار باشید در کنار احساساتتون .
ببینید یلدای عزیز یکسال خیلی مدت زیادی برای آشناییه ... آشنایی یک حدی داره و به نظرم از حدش خارج شود فقط وابستگی میاره...
این که طرفمون آدم منطقی و پایبندی باشه فق العاده است اما تا چه حد ... خودتون می گین روابطشون با خانمهای همکار عادییه پس چرا باید مرزی که شما برای بقییه دارین را قبول نداشته باشن ؟؟؟؟؟؟؟/// فکر کردین بعد از ازدواجتون امکانش وجود نداره که ایشون حتی بخاطر این رابطه طولانی بودن با خودشون هم شما رو مورد سرزنش و سرکوفت قرار بدن ؟؟؟؟؟؟؟// باور کنید شما فوق العاده ایدو با ارزش و سعی کنید راه درستو برید و به این ایمان داشته باشین که خدا بهترین را براتون رقم می زنه ... پس جای هیچ عحله ای نیست و شما شرایط خوبی دارین و بازهم افرادی هستن برای ازدواج پس فرصتهاتون را از دست ندین و رک تصمیم بگیرین اگر الان حتی 1 ماه ناراحتی بکشید بهتر از .... و در درجه اول به فکر خودتون باشید.
و واقعا به خانواده طرف هم اهمییت بدین عزیزم شاید شما با خانواده طرف نتونید کنار بیاین شاید ایشون تو محیط خانواده مدل دیگه ای رفتار کنن و قبل ازدواج می گن حتما با خانواده طرف رفت و آمد کنید راجب رابطه ی پدر و مادرشون باهم .. منطقی نیست و باید دو خانواده همدیگر را قبول داشته باشن و این فکر هم اشتباه که در حال انجام دادن پایان نامه اید و آشنایی خانواده را بخاطر این موضوع منع می کنید ... عزیزم حرف زدن کافی نیست عمل کردن مهمه ... مهم اینه شما تصمیم درست بگیری و عمل کنی .. فقط یکبار انتخاب کن و لطفا بخاطر احساس الانت و نبودن اون تصمیم اشتباه نگیر عزیزم به حرفام فکر کن شما بهترین مخلوق خدا هستین...
امیدوارم درست تصمیم بگیرین و تمام ارتباطتون و کات کنید و به فکر مابقی فرصت هاتون باشید و آشناییتونو منطقی و بدون وابستگی انجام بدین
ببخشید طولانی شد ...
سلام
بعضی وقتا از خوندن تاپیک های دوستان در این انجمن از این همه قدرت احساس و تاخت و تازش بر منطق و عقل متعجب میشم شما خودتون به این واضحی تفاوتهای نگرشی و دیدگاهیتونو مینویسید اما با رجوع به احساس به فکر یک زندگی مشترک میشید. دوست عزیز ازدواجی موفقه که عقل بیشتر از احساس در انتخابمون جولان بده ! ایشون آدم معتقدی هستن و ریزترین مسائل هم براشون اهمیت داره (با توجه به نوشته های شما) و شما دختری رله و امروزی ترید اینتفاوت نگرش و فرهنگ چیز ساده ای نیست که به سادگی از کنارش رد بشیم اولا تصور اشتباه بیشتر ما جوونها اینه که بعد از ازدواج و در طول زندگی مشترک خودش درست میشه اما من در طول زندگی مشترکم ندیدم خودش درست بشه! یا همسرم کوتاه میاد یا من! مثل ایشون توی جامعه امروز کم پیدا میشه منظورم خصوصیات مذهبی شونه البته تا حد تعادلش خوبه و افر اطش جز ضرر چیزی به همراه نداره. ایشون باید هم کفو خودشونو پیدا کنن و شما هم هم کفو خودتون! اینه کلید یک ازدواج موفق. با این نوشته ها و تفاوت ها ، شما دو نفر هم همدیگه نیستید احساس رو میدون ندید منطقی فکر کنید صحبت یک عمر زندگیه . شاد باشین.
- - - Updated - - -
یه چیز دیگه : این تفاوت ها به مرور منجر به بحث هایی خواهد شد مثل همون بحث هایی که داشتید و کم کم از توان روح و روان تون میکاهه و رنجور شدن روان و خسته شدن روح تون رو توی زندگی مشترک تجربه خواهید کرد بیشتر تامل کنید
سلام دوست عزیزم. کاملا درسته . این بحث ها واقعا باعث عذاب ما تو این یکسال شده . من همیشه دوست داشتم همسرم با ایمان باشه و نماز و روزه و خدا و قرآن و حلال و حروم براش مهم باشه . اما در عین حال روابط اجتماعی خوبی داشته باشه و به منم اجازه این روابط اجتماعی رو در حد معقولی که به زندگی آسیب نزنه رو بده . اما الان احساس می کنم به جایی رسیدم که باید قید یکی از این حالت ها رو بزنم . یعنی یا با ایمان باشه ، یا اجتماعی. تا حالا کسی تو زندگیم نبوده که این دو ویژگی رو با هم داشته باشه :(
----------
دوست عزیزم سکوت ممنون حرفاتون واقعا آرامبخش بود
----------
بقیه دوستان عزیزم ببخشید که تک تک نام نمی برم. از همه ممنونم بابت راهنمایی های خوبتون.
بچه های همدردی من چیکار کنم آخه ؟ به خدا دیووووونه شدم. دیوونه :(
ببین من هزار بار گفتم نه . سه ماهه دارم روی این حرف تاکید می کنم. اما اصلا انگار باورش نمیشه. (همکاریم و هر روزم همو می بینیم)
وقتی هم که شدیدا و تند میگم که من جوابت رو دادم میگه : تو رو خدا این کار رو نکن ، زندگی منو ویرون نکن ، من آرزوها دارم و این طور چیزا
میگم بابا اعتقادات ما اصلا شبیه هم نیست . یه بار میگه من می دونم این مدت زیاد اشتباه کردم. تو یه فرصت دیگه بده ، میگه من تجربه نداشتم و اینطور شد ، میگه من اصلا یه آدم دیگه ای شدم ، انگار تازه چشمام باز شده و حقیقت رو دارم می بینم ، یه بارم میگه تو اشتباه می کنی ، میگه تو به من بدبینی ، میگه من عادیم ، همه چی درست میشه
همکار دیگه ام ( خانم متاهل و با تجربه ) میگه تو سخت می گیری ، میگه به خدا این بچه خوبیه هااا ، میگه این اختلافات تو زبون زیاد پیش میاد ، ولی در عمل وارد زندگی که بشی اینطور نیست . من چیکار کنم آخه ؟ :hopelessness:
به خدا از هرچی ازدواج و دو دلی تو ازدواجه دیگه حالم داره بد میشه :sad::apologetic:
نسبت به شما احساس مالکیت می کنه.این رفتاراش طبیعیه.شما فرصت
حرف زدن نده اگر حرف زد جواب نده.هرگونه برخورد شما اونو امیدوار به تغییر
نظرت می کنه باید به مرحله پذیرش برسه تا دست برداره.اگر می تونی محل
کارتو عوض کن تا در دسترسش نباشی.