RE: ارتباط همسرم با یک مرد دیگر
سلام عزیزان
از همه دوستانی که زحمت کشیدند ممنونم. مطابق راهنمایی های مدیر همدردی عزیز، دیشب بعد از یک مقدمه چینی بسیار طولانی موضوع را با همسرم مطرح کردم . ایشون اول شدیدا شوکه شد و بعد هم شروع کرد به گریه کردن و من هر کار کردم نتونستم آرومش کنم. تقریبا 2 ساعت گریه کرد. بهش گفتم بیا راست و حسینی بشینیم این مشکلو حل کنیم ما که زندگی خوبی داریم . حیف نیست به خاطر یه مسئله کوچک (عمدا گفتم کوچک) زندگیمون خراب شه؟ گفت تو راجع به من اشتباه می کنی و من اونطوری نیستم و .... گفتم من می دونم تو اهل این حرفها نیستی اما به منم حق بده با دیدن این اس ام اس ها یه ذره شک کنم بهت. آخه من خیلی دوستت دارم و تحمل این جور مسائل رو ندارم. گفت من از اعتماد تو سوء استفاده کردم. میدونستم بهم اعتماد داری برای همین نگران هیچی نبودم. باور کن هیچی بین ما نبوده. گفتم باور می کنم (این جمله ام خیلی آرومش کرد) اما بلاخره اون اس ام اس یه قضیه ای داشته دیگه؟ گفت هفته پیش یه مریض (خانم) داشتم که با برادرش اومده بود و فرداش برادرش تماس گرفت (ما یک خط اعتباری داریم که شماره اش رو کارت ویزیتمون هست برای اینکه اگر بیمار بعد از مطب مشکلی داشت زنگ بزنه –فهمیدم اینکار اشتباهه-) که خواهرم دندونش مشکل داره و ... . ظاهرا گفته که من به شما علاقه دارم و شما همونی که من یه عمره دنبالشم و..... همسرم میگه منم بدم نیومد یه مدتی بزارمش سرکار. (موقع گفتن اینها همسرم بغض کرده بود و حالتی از ترس تو چهره اش بود) از اون روز هر روز یکی دو ساعتی با هم حرف میزدند پرسیدم راجع به چی حرف می زدید. گفت به من گفت ما هم سنیم بهتر همو درک می کنیم. درد دل کنیم. همسرم میگه من از اینکه میدیدم به این راحتی یه مرد 30 ساله را سرکار گذاشتم خوشحال بودم (نمی دونم اما این شاید همون هیجانی باشه که بعضی دوستان گفتند) همسرم می گفت حتی باهاش قرار مدار ازدواج گذاشتیم . یعنی اول از من طلاق بگیره بعد با اون ازدواج کنه. (این جمله رو که گفت دوباره گریه و به خدا من منظوری نداشتم و شیطون گولم زد و ....) من اینجاها خیلی سعی کردم خودمو کنترل کنم . (کسی که تو این شرایط نباشه نمی فهمه که واقعا خیلی خیلی مشکله)
همسرم میگه من احساس می کردم اونقدر بچه است که من مثل مادرشم. میگه من ذره ای بهش احساس نداشتم. فقط سرکار گذاشته بودمش برام یه تفریح شده بود. گفتم آخرش چی؟ چه جوری می خواستی تمومش کنی؟ گفت من هیچ وقت به اینکه چطوری باید تمومش کنم فکر نکردم. گفتم سیم کارت رو بده به من . من می دونم چطوری باید تمومش کنم. گفت منو می بخشی یا می خوای به پدر و مادرمم بگی؟ (خودمو زدم به نفهمی) گفتم چیو بگم؟ گفت همین حماقتی که کردم (دقیقا همین جمله رو گفت) گفتم هرچی بوده بین خودمون میمونه. قرار نیست اشتباهای زندگی مون را تو در و همسایه جار بزنیم. می دونی که اگر پدر و مادرت بفهمند یه وقت برادرات بفهمن خیلی بد میشه برامون؟ ما قراره تا آخر عمر با اینا زندگی کنیم. خدا که خداست وقتی بنده اش بگه اشتباه کردم نفهمیدم دیگه پی اش رو نمی گیره . من آبروی زنم رو پیش فامیل بریزم که چی بشه؟ آبروی تو عین آبروی منه. مگه ما زن و شوهر نیستیم؟
ساعت نزدیک 5 صبح بود بهش گفتم الان بخوابیم فردا این مسئله رو تموم می کنیم.
نمی دونم چطوری تمومش کنم؟ ازش قول بگیرم؟ به اندازه کافی پشیمون هست. درسته بیشتر از این بشکنمش؟ کلا بیخیال قضیه بشم؟ کمکم کنید. مدیر همدردی عزیز لطفا به من سر بزنید.
RE: ارتباط همسرم با یک مرد دیگر
خیلی از مدیریتتون خوشم اومد کاشی من بتونم مثل شما از پس مسائل زندگیم بر بیام البته خدا رو شکر مسائل زندگی من مثل مسئله شما به این بزرگی نیست جناب دکتر عزیز ...
من فکر میکنم باید یه مقدار سختگیری کنید تا فکر نکنه که شما خیلی راحت از اشتباهاتشون چه الان چه در آینده میگذرید ...
فکر میکنم که همسرتون هم دقیقا قصدش سر کار گذاشتن اون پسر بوده ولی باید بفهمه که در چه جایگاهی قرار داره و به خاطر جایگاه خودش کسی رو حتی واسه سرکار گذاشتن تو زندگیش نیاره و حتی به این قضیه فکر هم نکنه
RE: ارتباط همسرم با یک مرد دیگر
راستی یک مطلبی رو همسرم قبل خواب بهم گفت که تا حالا همچین چیزی نگفته بود. من منظورشو متوجه نشدم. گفت : همیشه بچه ها از تو تعریف می کنند (هم دوره ای هاشون تو دانشگاه) من همش میترسم یه وقت تو رو نداشته باشم. قول میدی فقط مال من باشی؟
منم گفتم مگه تا حالا غیر این بوده. ما همیشه مال هم هستیم.
به نظرتون منظورش چیز خاصی بوده؟ (ببخشید عامیانه نوشتم)
RE: ارتباط همسرم با یک مرد دیگر
دکتر جان من فکر میکنم چون شما مورد توجه همه دوستان و اطرافیانتون هستید و همه شما رو از هر لحاظ تأئید میکنن همسرتون میترسه که ... مخصوصا الان که اشتباهش رو متوجه شدین شاید از این بترسه که شما هم کس دیگه ای رو تو زندگیتون بیارین ... در حقیقت شاید این همون حسه حسادته زنانه باشه ... شاید
آخ که دلم چقدر گرفت ... چرا ما آدما به داشته هامون راضی نیستیم چرا وقتی یه چیزی داریم بازم دنبال یه چیز بهتریم در حالی که بهترین رو داریم چرا قانع نیستیم چرا همش باید تو ترس و وحشت و نکنه این رو از دست بدم نکنه این طور بشه نکنه بهم بدی کنه باشیم چرا اگه یه مسئله ای هست راحت نمیریم به طرفمون بگیم چرا اگه طرفمون بخواد باهامون حرف بزنه ساده ازش میگزریم ولی از فلان سریال مزخرف تلویزیون نمیگذریم ... چرا واسه هم وقت نمیذاریم چرا وقتی یه اتفاق میافته حول میکنیم چرا از قبل به مسائل احتمالی فکر نمیکنیم که حواسمون باشه به زندگیمون (ببخشید میدونم نباید اینها رو اینجا مینوشتم و صفحه شما رو پر کنم از همه گی عذر میخوام )
RE: ارتباط همسرم با یک مرد دیگر
سلام
نقل قول:
بهش گفتم بیا راست و حسینی بشینیم این مشکلو حل کنیم ما که زندگی خوبی داریم . حیف نیست به خاطر یه مسئله کوچک (عمدا گفتم کوچک) زندگیمون خراب شه؟
:104:
نقل قول:
من اینجاها خیلی سعی کردم خودمو کنترل کنم . (کسی که تو این شرایط نباشه نمی فهمه که واقعا خیلی خیلی مشکله)
:104:
نقل قول:
قرار نیست اشتباهای زندگی مون را تو در و همسایه جار بزنیم.
:104: :104: :104:
نقل قول:
آبروی تو عین آبروی منه.
:104: :104:
نقل قول:
منم گفتم مگه تا حالا غیر این بوده. ما همیشه مال هم هستیم.
:104:
آقای دکتر!
تبریک میگم به خاطر این همه درایت و شعور. به قول مدیر همدردی
نقل قول:
بی شک کسانی که چنین قدرتی دارند می توانند از پس هر مسئله کوچک و بزرگی برآیند.
:104: :104:
الحمدلله که به خیر گذشت.
RE: ارتباط همسرم با یک مرد دیگر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kazem55
ما یک خط اعتباری داریم که شماره اش رو کارت ویزیتمون هست برای اینکه اگر بیمار بعد از مطب مشکلی داشت زنگ بزنه –فهمیدم اینکار اشتباهه-
ضمن تبریک به شما برای حل مشکلتون،
فکر نمی کنم گذاشتن راه ارتباطی بین بیمار و پزشک برای مواقع اضطراری اشتباه باشه. من هم شماره موبایل دندانپزشکم را دارم و اتفاقا زمانی که بعد از جراحی لثه ام شماره را به من داد، گفت اگر شب خونریزی یا درد غیرمتعارف داشتی یا مشکلی بود، تماس بگیر.
کار خانمتون و اون آقا اشتباه بوده !
-------------------------
عنوانی که برای تاپیکتون انتخاب کردید، متن نوشته تون و ... همه با درایت و متانت است که نشان از شخصیت بالای شما هست. چیزی که برای من با خوندن اولین پست شما جالب بود این بود که چرا همسرتون توی متن اس ام اس شما را "این" خطاب کرده.
اگر بیمار شما می دونه که شما زن و شوهر هستید، خانمتان چطور به خودش اجازه داده با این کار شما و رابطه تون را زیر سوال ببره و ...
کمکش کنید معقول تر و خانمانه تر رفتار کنه و زندگی به این قشنگی را با رفتارهای نسنجیده، سبک نکنه.
من فکر می کنم خانم شما، شما را خیلی دوست داره اما یک نگرانی هم نسبت به شما داره. ترس از دست دادنتون یا ترس از اینکه به اندازه کافی برای شما خوب نیست یا لیاقتتون را نداره.
شروع این بازی برای این که به خودش بگه من هم اگر لازم باشه می تونم کسی را داشته باشم. اگر همسرم ترکم کنه، هنوز توانایی جذب مردان را دارم.
درخواست این که شما کار تدریس را کنار بگذارید.
و سوالی که دیشب از شما پرسید.
البته معنیش این نیست که از شما خطایی دیده. گاهی اوقات وقتی گوهر ارزشمندی داریم بیشتر نگران از دست دادنشیم و مراقبشیم. شاید نگرانه !!
RE: ارتباط همسرم با یک مرد دیگر
kazem55 گرامی
بسیار خوب و با درایت عمل کرده ای :104:.
اکنون بااز بین بردن سیم کارت قاطعیتتون را نشان دهید ، و به وی تأکید کنید که هرچه بوده فراموش بشه ولی یه بار دیگر اینجور اشتباهی اتفاق بیافته طور دیگری برخورد خواهی کرد .
برای پاسخ به بیماران هم اولاً ساعت مشخصی را تعیین و در کارت ویزیت هم قید کنید و در آن ساعت هم فقط خود شما پاسخگو باشید . به عبارتی شماره شما برای پاسخ به بیماران فقط آن ساعت روشن باشد و در غیر آن ساعات خاموش باشد .
منظور خانمتون هم این بوده که مبادا شما که با اغماض و گذشت با این اشتباهش برخورد کرده ای ، بعداً به تلافی راه خیانت را پیش بگیری . یا کلاً اشتباه ایشان باعث بشه شما هم خود را مجاز به راحت با دیگری وارد رابطه شدن بدانی . این تصور خانمت رو ترسونده . بهتره در پاسخش بگی تا وقتی به من وزندگیمون متعهد و وفادار باشی من فقط همسر تو خواهم بود و وفادار و متعهد اما اگر چنین اشتباهی یک بار دیگر اتفاق بیافتد آنوقت من در زندگیت نخواهم بود .
این قاطعیت شما برای امنیت بخشی درونی او و مهار هیجانش از سرکشی به بیراهه بسیار سازنده است یعنی در واقع اینجوری شما به او کمک بزرگی میکنی در واقع واکسنینه اش می کنی .
موفق باشی
RE: ارتباط همسرم با یک مرد دیگر
به قول سعدی:
خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.
درشتی و نرمی به هم در به است
چو فاصد که جراح و مرهم نه است
نه مر خویشتن را فزونی نهد
نه یکباره تن در مذلّت دهد
بگفتا نیک مردی کن نه چندان
که گردد خیره گرگ تیز دندان
RE: ارتباط همسرم با یک مرد دیگر
بی دل شما خیلی پخته نظر می دین و هر دو وجه رو در نظر می گیرین. بسیار متن خوبی بود. من هم توی اون جملاتی که گفتم نظرم همین بود. همه چیز در تعادل باید باشه.
RE: ارتباط همسرم با یک مرد دیگر
دوستان عزیز
متشکرم از این همه لطف و محبتتان. من اینقدرها هم خوب نیستم.
اما در مورد سیم کارت و شماره روی کارت ویزیت
گفتم که ما روی کارت ویزیتمون یک شماره داریم که بیماران بعد از مطب اگر مشکلی داشتند تماس بگیرند و خیلی هم پیش می آید که تماس بگیرند.(یک شماره من دارم یکی همسرم) اینکه گفتم کار اشتباه بوده منظورم اینه که باید شماره خودم روی دو تا کارت باشه . من خودم میتونم همه بیماران رو راهنمایی کنم.
قراره امشب، پرونده این ماجرا رو برای همیشه ببندیم.
توکل به خدا.
مدیون نظر کارشناسانه مدیر همدردی عزیز و سایر دوستان هستم. بدون کمک شما دوستان مجازی مطمئنا نمی توانستم درست تصمیم بگیرم.