سلام دوست عزیز
شمای که از عشق دم میزنید
عشق را برای ما معنی کن. عشق چیست ؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوست عزیز
شمای که از عشق دم میزنید
عشق را برای ما معنی کن. عشق چیست ؟؟
سلام پدربزرگ
من هيچ ادعايي ندارم
عشقمم كاملا زميني و فطري و طبيعي بود
من ميشناختمش و دوست داشتنم بيشتر ميشد و دلم ميخواست زندگيمون رو با هم بسازيم
دوسش داشتم
چراشو نميدونم
آدم خوبي بود
يه جورايي همونطور كه ميخواستم
به نظرم چند تا ويژگي مهم داشت كه كمتر كسي ديده بودم كه باهم اونا رو داشته باشه و اين دلمو راضي ميكرد
چشامم به نقاط ضعفي كه رابطه و ازدواجمون داشت بسته نبود ، اما چيزايي كه داشت برام مهمتر بود.
شايد شما بگيد اين عشق نيست و هوسه.
من فقط ميدونم دوسش داشتم ، اونم خيلي زياد ، و دلم ميخواست مرد زندگيم ميبود.
به نظرم همسفر خوبي ميشديم(ديدگاه ايشون اين بود كه همسر بايد بهتري ياري دهنده در طاعت خدا باشه)
چه ميدونم پدربزرگ عزيز
اصلا چه ميدونم عشق چيه
چه ميدونم آدم خوب كيه
نميدونم
ادعايي هم نداشتم
فقط احساس ميكنم چيزي رو با همه وجود ميخواستم اما ازش گذشتم و الان خيلي سختمه و دلم شكسته و روحم خسته س
ميدونم عشق واقعي خداست و اين چيزا رو ميفهمم
اما به نظرم تناقضي نداشت
شايد اشتباه ميكردم
(خيلي خوشحالم شدم شما نظر دادين،ممنون:72:)
چرا اينو پرسيدين پدربزرگ؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط پدربزرگ
تورا دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم
محبت که علت داشته باشد
یا احترام است یا ریا
آلفونس دولامارتین
( شاعر . نویسنده .سیاستمدار )
رویای صداقت عزیز
تو حرفات چندتا نکته نظرمو جلب کرد
گفتی نمیخوای احساساتتو تخلیه کنی چرا آخه،فکر کن یه ظرف جوشو تا کی میتونی درش رو بسته نگه داری
اولین قدمو برداشتی زیرش رو خاموش کردی همین که ارتباط و احساساتتو خاتمه دادی.منطقیش اینه که تخلیه احساسات تلنبار شده ت رو هم انجام بدی.نوشتن رو کاغذ خیلی خوبه میتونی همشو بنویسی و بسوزونی.
گفتی با همه وجود عشق داشتی:
میدونی با تمام وجود وقتیه که عقلت درونت حست همه همراه بشن.
یعنی یه چیزی از درونت نمیگفت میترسم،از عاقبتش،از وابستگی
پس همه وجودت نبود به خاطر همینم یه قسمت از خشمت در برابر خودت بوده خودی که بخش آسیب پذیر این همه وجودت رو در نظر نگرفته.
برای خودت خاطرات رو مرور نکن تا جائیکه میتونی،ولی با خودتم نجنگ وقتی اگه برات یاداوی میشه به عنوان شخص سوم ببین دوباره خودتو نبین توهمون حس
شبم شربت گلاب بخور آرامش میده بهت
:72:
yaaldaa جان
ميدوني از چي ميترسم كه احساسمو تخليه كنم؟
از اينكه الان توي يه حسيم كه به شدت نياز دارم دوباره باهاش باشم و ببينمش و مطمئن باشم كنارمه !
پس تنها كاري كه ميكنم اينه كه فقط فرار ميكنم از اين فكرا و همه ش خودمو مشغول ميكنم
شده خودمو با يه فيلم گول ميزنم كه سرم گرم شه و بهش فكر نكنم
اما خيلي سخته و نتيجه ش سردردهاي مدام و طولاني شده!با معده دردي كه خيلي نامرده!!!
فكر ميكني چرا تا اين وقت شب توي همدرديم ؟
كه باز كه خوابم نميبره حواسمو با اينكار پرت كنم
راستي مرسي بابت شربت گلاب.من كلي گلابو با آب قاطي كردم بدون شكر و ... . درسته؟:311:
واقعا دارم از استرس ميتركم!
خيلي بده كه همزمان با كنكورم شده!
كاش لااقل تا بعد از كنكور صبر ميكردم و ادامه ميدادم:311:
به اين دليل ها ميدونم كه تخليه احساسات يعني بشيني فكر كني چي به سرت اومده و با خودت حلش كني
منم از يادآوري بالكل فراري!
هرچند سنگينه اما يه مدت همچنان بايد خودمو گول بزنم
اما از دلتنگي و اينكه مدام صداش تو گوشمه نميتونم فرار كنم و اشكمو درمياره!!
راجع به همه وجودم فكر كنم حق با شماست،بايد ميگفتم با همه احساسم.
خدايا كي اين روزا ميگذره؟
کنکورت کی هست رویای صداقت؟
عنوان تاپیکت خیلی خوشگله. امیدوارم موفق بشی تا آخرش بری.
تحمل کن. اگر تماس بگیری، برمیگردی سر پله اول. مثل معتادی که درد زیادی می کشه و با مصرف دوباره ...
تحمل کن. اکثر ما این روزهای سخت را به نوعی گذروندیم. تو هم می تونی.
یه روزی تو هم توی این تالار خواهی نوشت " تحمل کن. موفق می شی. من هم این روزها را گذروندم "
مرسي پيدا جونم
خيلي منتظرت بودم اينورا بياي :72:!
يكي از سه روز ١٨،١٩،يا ٢٠ بهمن
راستش خودم باورم نميشه تا حالا تونستم ازش بي خبر باشم!
پس انشالله از اين به بعد هم ميتونم
ی راه واسه اینکه خالی بشید اینه که زمان آیندتون را به سه مرحله تقسیم کنید
1-مرحله ضربه و شکست(که الان در این مرحله اید)
2-مرحله پذیرش
3-مرحله فراموشی و بازگشت به زندگی معمولی
توجه داشته باشید که چنانچه هر مرحله را بخوبی پشت سر بذارید شانس موفقیت زیاده ولی خطا در هر مرحله بازگشت به خونه اوله!!!!
در محله 1 باید سوگواری کنید.گریه،نوشتن ،گوش دادن به غمگین ترین آهنگ ها.آهنگ هایی که خیلی بتونید باهاشون گریه کنید و ....به ندای درونیتون گوش کنید خودش بهتون میگه کی موقع رفتن به مرحله دومه
در مرحله 2 باید شروع به بازسازی روح و روانتان کنید.ورزش، تفریح ،با خانواده بودن ،مشغولیت با درس و ....
تدام رو به رشد مرحله دوم شما را به مرحله سوم میرسونه. ولی بازم میگم خطا در هر مرحله بازگشت به خونه اول و دوباره شروع کردنه.
مرحله 1 بین 3-6 ماه نرماله و مرحله 2 تا یکسال طول میکشه. البته سخته. ی وقتایی دلتنگی و خاطرات و ... میاد سراغتون ولی باید سریع پس بزنیدشون. موفق باشید:310:
امروز خيلي به يادش بودم
همه ش احساس ميكردم ناراحته ، از خودم بدم مياد
كاش حداقل راهي بود كه ازش غير مستقيم خبرميگرفتم
دلم ميخواد برم جاهايي كه هميشه با هم ميرفتيم
آروم و قرار ندارم