شاید اینطوری باشه ولی من که دیشب خیلی خوب باهاش حرف زدم و اثری از ترس تو حرفام نبود چطوری بهش منتقل شده که امروز صبح از خواب پا شده میگه حسم منفی شده ؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
نمایش نسخه قابل چاپ
شاید اینطوری باشه ولی من که دیشب خیلی خوب باهاش حرف زدم و اثری از ترس تو حرفام نبود چطوری بهش منتقل شده که امروز صبح از خواب پا شده میگه حسم منفی شده ؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
خیلی ببخشید ولی منم اگه جای نامزدتون بودم حسم منفی می شد.
دخترا مردی رو دوست دارند که بتوانند بهش تکیه کنند. شما که نمی توانی احساسات و هیجانات خودتو کنتری کنی و هر روز، زندگیت به این بستگی داره که امروز نامزدم چی می خواهد بگه (امروز منو می خواهد یا نه) چطور اون دختر خانم حس اینکه شما می توانی مرد زندگیش باشی، در دلش به وجود بیاید.
اصلا هم که به حرف کارشناسا گوش نمی دهی و فقط حرف خودت رو می زنی
خیلی خوبه که آدما بیشتر از اینکه متکلم باشند مستمع باشند.
خدا خیرتون هم بده ..
بابا اصلا از الان من گوش میدم..
حالا من چیکار کردم بذارین یکم از خودم بگم ..
هر وقت اینطوری میشه با مهربونی میشونمش کنار خودم و اول از همه از اینکه اینقد قویه و داره مقابله میکنه و میخواد مشکل رو حل کنه ازش قدر دانی میکنم و همیشه بهش میگم تو خیلی قوی هستی و واقعا خیلی خوبه . همیشه بهش میگم من حمایتت میکنم و بهت فرصت میدم تا فکر کنی و به ثبات برسی .
در خصوص رابطه جنسی نپذیرفتم ( با اینکه اون دوست داشت ) و گفتم تا ثبات نداشته باشی و نبینم توی رفتارت عزیزم من شرمندتم و اینو هم بخاطر خودت میگم
حتی اگه حرف ناراحت کننده ای بهم میزنه من واکنش سریع نشون نمیدم و فقط ازش میخوام ادامه بده و حرفاشو بزنه و بعد از تموم شدنش بهش میگم حق داری و این حس هاتو درک میکنم . ( همدلی ) باور کنین همش رو هم قلبا بهش میگم و ریا کاری نیست.
دیشب هم که خودش زنگ زد من اصلا بحث مسایلی رو نکردم و حتی اول از بارون و سردی هوا و روزی که گذشت حرف زدم و ازش درباره همین چیزا پرسیدم و دیدم کاملا روحیش عالی شده کلی حرفای خوب و مثبت بهم زدیم ( درمورد اینکه خیلی از مسایل رو بیایم ارزش گذاری کنیم و ببینیم واقعا چقد میتونه با ارزش باشه و گفتم تو یه کاغذ نکات مثبت رو بنویس و احساست مثبت و منفیت رو بیان کن )
از نظر قاطعیت هم که من سر حرفم وایستادم که گفتم تا اخرش و تا هر جایی که باشی و تو سخت ترین شرایط هم باهات میمونم و تنهات نمیذارم و اینو تا الان بهش ثابت کردم که تنهاش نمیذارم. ولی وقتی حس کنم مزاحمشم .. نمیخوام اعصابشو بیشتر بهم بریزم.
حالا با این رفتار هام که نوشتم به نظرتون عملگرا نیستم ؟ اگرم میبینین هی مینویسم اینجا واسه اصلاح رفتارای خودمه نه اون..
اگر به حرفها و راهنماییها توجه می کردی نه به این حرف خانمت فکر می کردی نه سئوال می کردی . بعدش هم میگی روی خودم متمرکز شدم . خیلی راحت به همسرت بگو من فقط میتونم با تو همدلی کنم اما در مورد این حالتهایت باید از روانشناس کمک گرفت و بگو روانشناس را خودت پیدا کن میریم و این حالتها را باهاش در میان بگذار و راهکارهاش را به کار ببند . هرجا هم روانشناس لازم بود با من حرف بزنه من حاضرم .و دیگه این همه به حرفها فکر نکن .
من میگم توقف فکر ،چند پست واضح و روشن برات ارسال کردم ، فکر می کنم اصلاً سرسری میخوانی و نه روی آنها دقت داری نه سعی می کنی عمل کنی . بلافاصله برخلاف راهنمایی داده شده می گی گفت احساسم منفی شد،از کجا فهمیده ؟ . گفت که گفت برادر من ، چرا دنبال اینی که یعنی چه و از کجا فهمید .....
دلیل فکر کردن به این حرفها اینه که میخواهی آنچه دوست داری از او بشنوی ، آنجور که دوست داری او باشد ، آنجور که میخواهی فکر کند و ..... که اینها غلط هست ...... و می ترسی که نکنه از دست بدهیش .... اینم غلط هست . در مقابل ترس بگو از دست دادم که دادم ...... تا این ذهنت کوتاه بیاد ، اینجوری متوقفش کن .
راهنماییهای لازم داده شد و دیگه نیازی نیست تا به اینها عمل نکردی راهنمایی بگیری . حرفهات تکرار مکرراته و راهنمایی ما نیز همینطور .
خلاصه کلام :
شما مشکل خودت با خودت را حل کن ، کاری به حرفها و حالتهای خانمت نداشته باش ، بهشون فکر نکن . مشغولشون نشو . نگرانشون نباش
.
شما اصلاً متوجه نیستی عملگرایی که ما میگیم یعنی چه ؟ هرجور ذهنت برداشت میکنه میری ، با اینکه در پستهای اخیر من حتی برات مثال آوردم که یعنی چکار کنی ...... اما شما آنچه خودت دوست داری را می شنوی و می گیری نه آنچه ما می گوییم . دقت نمی کنی .
عنوان تاپیکت چی هست ؟ آیا عنوانش اینه که چگونه با همسرم رفتار کنم ؟
خوب رفتارهای خوبی داشتی :104::104: همین باید کافی باشه برات نه اینکه دنبال نتیجه اش در رفتار و حالات و گفته های او باشی که وقتی نمی بینی مرثیه سرایی و چرایی راه بیندازی ، او هرطور رفتار می کنه بکنه ، کار نداشته باش ، شما بهش فکر نکن .
میگی درست رفتار کردم ؟ ما هم میگیم شما رفتارهات درست ، نسبت به نگرانی از حرفهاش توقف فکر بده ، تمرکز نکن روی حرفهاش و حالتهاش ، این همه وسواس فکری را کنار بزار . کجا شما در این مورد عملگرایی داشته ای ؟؟؟؟ من که ندیدم . چون مرتب می گویی من اینجوری رفتار کردم او خوشحال شد و خوب بود و ... اما امروز گفت فلان . می ترسم بگه بهمان . دیگه تحمل ندارم و ... قبل از روز نیامده و حرفهای او مرثیه سرایی می کنی .... روز موعود که حرفی از او می شنوی که خوشت نمیاد ، ذهنت مشغول حرفش میشه تازه میخواهی اعضاء را هم درگیر حرفهای خانمت کنی که یعنی چه ؟ چرا گفت ؟ چرا چنین شد ؟ در حالی که خودت هم نباید بهش فکر کنی .
برادر خوب ، اگر عملگرایی می کردی که تمرکز زدایی صورت گرفته بود ، یعنی آنچه عنوان تاپیکت راهنمایی در رابطه باهاش خواسته .
.
من تاپیک شما رو هر بار خوندم تعجب کردم
تو جامعه ما که همه حق رو به مردا میدن و مردی که طلاق میگیره هیچی بهش نمیچسبونن و خیلی عادی باهاش برخورد میکننن که حتما حق داشت که جدا شد شما چرا انقدر از طلاق میترسید
بزار اون بترسه که مطلقه میشه به تو که هیچی نمیشه ( این عقیده بیشتر مرداست که باعث میشه مردونه رفتار کنن )
پیش خودت بگو به درک بذار بره کی بیشتر ضرر میبینه من یا اون
البته همه اینارو به خاطر تمرکز زداییتون میگم جدی نیستن که بری بهش بگی اونم صد مرتبه داغون بشه
والا من تعجب میکنم چرا اینجوری رفتار میکنه مطمئنم بدبینه و بهتون شک داره نه به شما ،به همه مردا
راسخ بهش بگو مگه ما مردا حیونیم دوس نداریم تو ارامش زندگی کنیم فکر میکنی واسه چی با سن کمم ازدواج کردم میتونستم برم با هر دختری باشم و اسمم هم خیانت کار نمیشد ولی ازدواج کردم متعهد باشم سر و سامون بگیرم تو اگه این فکرا رو میکنی مشکل داری اگه خواستی بری مشاوره برو من هم شاید وقت داشتم باهات بیام
بعضی وقتا جسارت داشته باش عصبانی شو و به خاطر زدن برچسب خیانت کردن بهت، ازش قهر کن
من خودم بعضی وقتا که شوهرم به خاطر موضوعی از دستم عصبانی میشه خوشحال میشم با خودم میگم حتما با این حرفم خیلی اذیت شد که عصبانی شد ( البته نه افراط نه تفریط و به موقع)
سعی کن طلبکار شدن رو یاد بگیری
بعضی وقتا بگو یعنی چی ؟ چرا این حرفو میزنی ؟ خچالت نمیکشی این حرفو به من میزنی؟ از این قبیل حرفا
خیلی خیلی وابسته ایییییییییییییییییییییییی یییییییییییییی
تا وقتی از وابستگی در نیای فکرت خوب کار نمیکنه
من همیشه اینو به خودم میگم " دلبسته شو ولی وابسته نشو " سعی کن فرق این دو تا رو پیدا کنی
دلبسته شو .. وابسته نشو
اره من وابسته شدم نه دلبسته..
فرشته مهربان ازت ممنونم اره تاپیکم برای تصحیح رفتار خودمه و سعیم رو میکنم رفتارم بهترین باشه توی هر لحظه و هر دقیقه ...
راس میگی چه فرقی میکنه نتیجه چی باشه مهم اینه که من درست رفتار کنم و بس..
بقیش هم دست خداست و توکل به خدا .. صلاح رو خدا میدونه و بس...
عزیزان محترم
چون ده روز دیگه هنوز بهش زمان دادم تا تصمیم بگیره به نظر شما تو این ده روز چطور باهاش رفتار کنم که ضربه هم نخورم و از طرفی جذب هم بشه :300:
از خانمای عزیز میخوام یکمی کمک کنن بهم .. ممنون میشم.
خوش به حال خانومت
بايد قدر شما رو بيشتر بدونه