ممنون بهار عزیز
با دفتر دکتر لواسانی تماس گرفتم و بهم وقت دادند. البته برای اواخر مهر ماه. ممنون از همه لطفتون!!:43:
نمایش نسخه قابل چاپ
ممنون بهار عزیز
با دفتر دکتر لواسانی تماس گرفتم و بهم وقت دادند. البته برای اواخر مهر ماه. ممنون از همه لطفتون!!:43:
سلام
من هم یکسال پیش درگیر مشکل خیانت همسر شدم. تاپیک من الان بسته شده.
www.hamdardi.net/thread-17401.html
اینم لینکشه با عنوان خیانت همسر....نمیتونم با خودم کنار بیام.
اما اون روزای سخت گذشت. با استفاده از تجربه دوستای تالار و سعی و تلاش خودم، این مرحله رو پشت سر گذاشتم و تونستم ببخشمش. الان هم داریم نی نی دار میشیم و 10 روز دیگه پسرمون به دنیا میاد.
شما هم میتونی این مشکلو حل کنی. مطمئنم.
براتون آرزوی موفقیت میکنم...........
ممنون علی آقا از پیامتون، داستان شما رو خوندم و از جنبه هایی خیلی شبیه ماجرای من بود فقط میخواستم بدونم چه جوری تونستید دوباره به همسرتون اعنماد کنید و مطمئن بشید که دیگه همه چیز تموم شده؟ شوهر من الان خیلی اظهار پشیمونی میکنه و بهم خیلی محبت میکنه ولی قبلا چند بار اینکارو کرده و بعد فهمیدم که هنوز رابطه شو قطع نکرده! الان هم مطمئن نیستم. چه جوری میتونم مطمئن بشم؟ ممنون میشم اگه کمکم کنید. :325:
ممنونم علی آقا
شما اولین نفری هستید که به عنوان کسی که بهش خیانت شده و الان زندگی خوبی داره؛ توی تاپیک من مطلب نوشتید. خیلی از مطلبت انرژی گرفتم.ممنون، ممنون، ممنون
خواهش می کنم دوست عزیز...نقل قول:
نوشته اصلی توسط shabe niloofari
خیلی خوشحالم که میبینم شما دارین تلاش میکنین که همسرتونو ببخشین... و این موضوع رو فراموش کنین...
زیبای عزیز:
من تا 3-4 ماه بعد از بخشش همسرم، همش درگیر این موضوع بودم... از ذهنم پاک نمیشد. یعنی هیچوقت کامل پاک نمیشه. ولی هر روز کمرنگ تر میشه. این موضوعیه که ممکنه برای هر کسی پیش بیاد. شاید این اتفاق برای منم میفتاد. اونوقت معلوم نیست همسرم چیکار میکرد. شاید هم نمیبخشید. اما یه چیز مهم تر هست، اونم اینه که این زندگی منه. خودم دارم میسازمش و براش تلاش میکنم. هر کاری هم که بکنم نتیجش به خودم بر میگرده. من اگه بخشدیمش، واسه این بود که فقط با این افکار داشتم خودمو از بین میبردم. شایدم بعضی رفتارهای من باعث خیانتش شده باشه. سعی کردم بهتر باشم. بهرحال چیزی رو نمیشه تضمین کرد. هر چیزی ممکنه و هیچ کس علیه السلام نیست!
تو زندگی خیلی نباید به همسر سخت گرفت. چک کردن های مداوم اصلا خوب نیست و جواب معکوس میده. اینکه رها کنیش به حال خودش هم خوب نیست. هر چیزی باید در حد تعادل باشه.
واقعیت اینه که این نیاز، ( شایدم بشه بهش گفت تنوع طلبی)، تو وجود همه انسان ها هست. کسی نیست که مدعی بشه، بعد از ازدواجش، حتی برای یک لحظه هم به کسه دیگه ای فکر نکرده باشه. خود منم این احساس نیاز رو دارم. اما مسئله اینه که باید هدایت و کنترلش کرد که به مسیر درستی هدایت بشه. شاید بعضی مرد ها با یه گپ و گفت ساده و بدون منظور حتی با همکار (خانم) این احساس رو کنترل و هدایت کنند. و خانم ها هم همینطور.......
ولی بازم میگم بعد از اون اتفاق، من هر کاری کردم ( بخشش و کنار اومدن)، فقط به خاطر خودم بود. البته یاد گرفتم که مثل قبل دیگه خیلی وابسته نباشم بهش. که وقتی همچین مشکلاتی پیش میاد، نتونم خودمو جمع و جور کنم. اینا به این معنی نیست که دوسش نداشته باشم. نه مثل همون موقع دوسش دارم و بهش محبت می کنم. و کم نمیذارم. اما زیاده روی هم نمیکنم. افراط و تفریط تو هر زمینه ای سمه.
زیبا و شب نیلوفری عزیز
هر کمکی از دست من بر بیاد، در خدمتم.
به امید روزای روشن تر:323:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زیبا کردستانی
سلام واقعا متاسفم که شوهرت اینقدر پسته. من نزدیک به3سال پیش به شوهرم خیانت کردم البته فقط چندبار تلفنی. که طرف اشنا درامد منم طی این مدت در جهنم وجدان خودم میسوزم که چرا این کارو کردم و ای کاشها. البته شوهرم هنوزم هیچی از این ماجرا نمیدونه و منم واقعا نمیدونم برای اینکه از این جهنم درونی بیام بیرون پیشش اعتراف کنم یا نه. به هر حال واقعا امیدوارم زندگیه خوبی در اینده داشته باشی:43:
هیچ وقت بهش نگو.هیچ وقت.چون من می دونم که چطوری داغون می شه اگه بفهمهنقل قول:
نوشته اصلی توسط AYTAK
اتفاقا کسی که شوهر من باهاش در ارتباط بود یک زن متاهل بود که یه بچه هم داشت.همیشه دلم برای شوهر اون هم خیلی می سوخت. تو رو خدا دیگه این کار و با همسرت نکن
اگه از زندگیت راضی نیودی یه روزی بشین و صاف و پوست کنده بهش بگو.حتی اگه می بینی نمی تونی باهاش زندگی کنی ازش جدا شو.ولی خیانت، هرگز..
ممنونم منم یه دختر3ساله دارم راستش اونقد شوهرم اواخر بارداریم بهم کم محبتی میکرد و چند بار هم سر چیزهای الکی کتکم میزد وحشتناک.که وقتی یاد اون روزها میافتم دلم واسه خودم میسوزه اون همیشه تحقیرم میکرد و میگف از من خیلی سرتره چندین بار هم گفته که خیلی خودشو دست کم گرفته ومیتونست با درجه یکترین کیسها ازدواج کنه همیشه خانواده وفامیلهامو مسخره میکنه البته الان که6سال از زندگی مشترکمون میگذره این رفتارهاش کمرنگتر شده نمیخوام خیانتمو توجیح کنم اما اونم بیتقصیر نبود واما منی که هم تحقیر شدم و هم الان این جریان مث خوره داره نابودم میکنه ما همدیگه رو خیلی خیلی دوس داریم اما دلیل این رفتارهاشو نمی فهمم ونمیخام زندگیم ب خاطر چند مکالمه تلفنی خراب بشه اون موقع که اینکارو کردم زود پشیمون شدم وتوبه کردم و بهیچ مزاحم تلفنی جواب ندادم وباخدای خودم عهد بستم که تا اخر عمر به شوهرم وفادار بمونم چون خیلی دوسش دارم کاش همه ما قدر همو بدونیم وبا رفتارهامون همدیگه رو اذیت نکنیم:305:
خیلی دوس دارم علی ایرانی بهم بگه چیکار کنم راستش شوهرم چندین بار که گریه های یواشکیمو دیده تهدیدم کرده که اگه چیزی رو ازش مخفی کنم واز کسه دیگه بشنوه ب بدترین شکل باهام برخورد میکنه.جریان منم خیلی از همسایه ها ودوستامون میدونن البته نه کامل چون همه منو گناهکار میدونن وباهام قطع رابطه کردن و اون یکی طرف که پیش همه گفته که اون مزاحمم میشد ومیگف عاشقتم رو بیگناه درحالی که برعکس بود ای کاش قول سرزبونیهاشو نمیخوردم وتلفنو قطع میکردم الان میترسم شوهرم ازکس دیگه بشنوه وباور کنه که من مزاحم بودم
lاقای علی ایرانی راستش شما خیلی خیلی خوبید ای کاش همه مرد ها مث شما بودن.اگه شوهر من جای شما بود3طلاقم میکرد اون خیلی به ابروش حساسه.بخصوص اینکه طرفش دوستشه که از بچگی هم محله ای بودند اما توف به این جور رفقا که از 100تا دشمنم بدترند.کسی که هم سواستفاده میکنه وهم خودشو پاک جلوه میده از وقتی این بلا سرم امده قدر شوهرمو با تمام توسری زدنهاش بیشتر دونستم.البته شوهرم خیلی رفقاشو قبول داره