RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جان
وقتی دو تا خانواده مستقل توی یک خونه میخوان زندگی کنن ناخوشایند هست.حالا اگه یک طرف بخواد به دیگری که توی خونش هست اعمال قدرت هم بکنه که دیگه نور علی نور میشه.
من درک میکنم که شرایط شما الان باید خیلی سخت باشه.از دیدگاه خودم میگم که شخصیت استقلال طلبی دارم و زندگی قاطی با دیگران رو نمیتونم تحمل کنم.
البته چون بچه نداری باز هم شرایطت خیلی بهتره چون بچه آدم رو مجبور میکنه با دیگران باشه.
به هر حال شما ظاهرا مجبور هستی این مرحله رو پشت سر بذاری.
به نظر من سعی کن روزها به کلاسی چیزی بری تا حداقل کمتر اصطکاک پیش بیاد.کلاس قرآن کلاسهای هنری هر چیزی که فکر میکنی همسرت موافق هست و بقیه زمان روز رو هم به جز مواقع غذا درست کردن و ... به کارهای اون کلاس بپرداز.بشین توی یک اتاق و کارهای کلاست رو انجام بده.
اگه برخوردهاتون کمتر بشه حالت بهتر میشه
اگه کسی هم به شما ایراد میگیره که کارهات اشتباهه زیاد بهش فکر نکن خوب به نظر شما هم کارهای اونا اشتباهه.اصلا بهش فکر نکن چون اصلا ارزش فکر کردن نداره...
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
باز هم سلام به دوستان خوب و همراهای همیشگی
فرشته مهربان عزیز
از اینکه امدی به تاپیکم خیلی خوشحالم کردی...اینو میدونم که شما هدفی جز کمک و یاری نه تنها به من بلکله به سایرین نداری...این کارت واقعا با ارزش و ستودنیست...اما اگر اجازه بدید من به دلایلی فکر نمیکنم باز کردن مشکلاتم کار درستی باشه...همیشه پرداختن و صحبت درباره مشکلات راه حلش نیست..خیلی وقتها فقط شنیدن حرف و اینکه بدونی تنها نیستی خودش خیلی التیام بخشه.کاری که شما و سایرین کردین و منو تنها نذاشتین
بزرگترین مشکلم در حال حاضر مشکل جسمیم هستش که باعث شده بنده ی واقعا افتضاحی بشم و به درگاهش ناشکری کنم...روحم بسیار آسیب پذیر شده و با یه تلنگر از هم میپاشه...خیلی دلم میخوست مثل این مریضایی که تو فیلما نشون میده و حالشون خیلی بده اما همش خداروشکر میکنن باشم...اما نشد...من کم آوردم و باختم...
دلجو دلتنگ عزیز
ممنون که امدی...شکر خدا با کمک شما و سایرین حالم بهتره و امیدوارم که بهترم میشم.کاش همه دنیا به امضای شما اعتقاد داشتن...
ممنونم ویدای عزیز
غریب آشنا عزیز
من تاپیک شما رو خودندم...همه پستهاش رو...چقدر تلخ بود و چه سوزی در نوشته های شماست...
اقای سید 1387
سلام
خوب هستین؟از شما هم یه دنیا ممنونم که لطف کردید و امدید اینجا
درک میکنم که شما هم اسیر غربتی و حال و روزت از من بهتر نیست.من همیشه میگفتم خدایا امتحان بگیر ازم..منو به خودت نزدیک کن...اما نمیدونستم امتحانای خدا همون جمع و تفریق ساده کلاس اول و دوم ابتدایی نیست !
کم کم امتحاناش شد جبر و هندسه و دیفرانسیل و ...!
اوایل همیشه 20 میگیرفتم...اما حالا وقتی ورقه ام رو بهم میده نخونده سفید بهش برمیگردونم ....
من خیلی میترسم...از اینکه از راه بندگیش بیام بیرون...میترسم...
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جان
لا یکلف الله نفسا الا وسعها
حتی خدا هم شما رو به بیش از توانتون مجبور نمیکنه و انتظار بیش از توانتون رو ازتون نداره شما هم توقعت رو از خودت کم کن خیلی چیزا بیشتر توی همون فیلمها اتفاق می افته...
من هم مثل شما فکر میکردم زمان بیماری آدم توکلش بیشتر میشه.زمان بارداری خصوصا دو ماه آخر روزهای بدی رو گذروندم کمر درد بسیار شدید حساسیت به هورمونهای بارداری هم باعث شده بود تمام پوستم پر از دانه های پر خارش بشه.احساس خارش و درد کمر کلا آرامشی برام نذاشته بود حالا اینا جدا از مشکلات حرکتی و این که شبیه توپ قلقلی شده بودم، بود.
فامیلام بهم زنگ میزدن میگفتن توی این شب بیدار بودن ها خیلی دعا کن دعای تو الان خیلی گیراست و ...
من هم با خنده بهشون میگفتم من توی اون زمانها فقط قدرت نفرین دارم اگه از کسی ناراحتید به من بسپارید...
جدا از شوخی خودم هم خیلی دوست داشتم اون موقع ها قرآن بخونم من میخواستم چند بار توی اون دوران قرآن رو ختم کنم ولی اصلا نمیتونستم نهایتا دیدم انتظار بیش از حد از خودم دارم خوب توی این شرایط نمیتونم
راهکار نهایی من این بود که میرفتم توی یک اتاق که تنها باشم برای خودم ناله میکردم گاهی دیگه از درد و گریه بی حس میشدم و خوابم میبرد
من هم نتونستم مثل توی فیلمها باشم.بعید میدونم کس دیگه ای هم اگه جای من بود میتونست مثل توی فیلمها باشه.
شما هم از خودت بیش از حد توقع نداشته باش و احساس یاس از اینکه نمیتونی مثل الگوهایی که توی ذهنت بوده عمل کنی رو نداشته باش.خدا هم بیش از توان شما از شما توقع نداره...
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان
خیلی ناراحت شدم که دیدم آزرده خاطری، با وجود مشغله فراوان امروز صبح تو دفتر کارم، محو تاپیکت هستم
عزیزم با درد دل کردنت یه جورایی شاید حرف دل همه را زدی، یعنی همه ما در زندگی این چنین لحظاتی رو تجربه کردیم و میکنیم، واقعا از خوندنه تک تک پستها لذت بردم، اکثرشو چند بار خوندم!
هیچی نمیتونم بگم، همه دوستان خیلی زیبا نوشتند! فقط میگم، زمان حلاله لحظلت سخته، یه وقتهایی برای برخی مشکلاتمون هیچ کاری نمیتونیم بکنیم و فقط میتونیم نظاره گر باشیم!
حتما استخر رفتی، نمیدونم شنا بلدی یا نه، افرادی که تازه کارن، به خاطر ترس از عمق آب، بدن خودشونو منقبض میکنن و دست و پایالکی میزنن که باعث میشه در آب بیشتر فرو برن! اما وقتی بدن خودشونو رها میکنن، انگاری آب هیچ عمقی نداره! دست و پا هم نزنن، شناور میمونن!
میدونی گاهی وقتها حس میکنیم مشکلاتمون و سختیهامون مرتب تکرار میشه و سخت تر، میتونه دلیلش این باشه که درسی رو که باید میگرفتیم نگرفتیم، و فقط از کنارش گذشتیم، واقعا یه وقتهایی سر بعضی مسایل فکر میکنم و با خدا نجوا میکنم، میگم خدای خوب من، چی رو میخواستی یاد بگیرم؟ باورت نمیشه وقتی با زور و کلنجار، دلیلش رو میفهمم یا حس میکنم، خواه ناخواه مشکل من هم کم وکم رنگ تر میشه!
خیلی حرف دارم برای زدن اما شاید الان حوصله نداشته باشی، فقط میتونم دعوتت کنم به آرامش و اینکه باور داشته باشیم خدایی داریم که از ما به ما نزدیکتر و از ما به ما مهربانتر است! پس خودتو تو مهربونیش غرق کن!
درو دیوار دنیا رنگی است.
خدا جهان را رنگ کرده است،
رنگ عشق و این رنگ، همیشه تازه است و هرگز خشک نخواهد شد. از هر طرف که بگذری، لباست به گوشه ای خواهد گرفت و رنگی خواهد شد. اما کاش چندان هم محتاط نباشی، شاد باش و بی پروا بگذر که خدا کسی را دوست تر دارد که لباسش رنگی تر است.
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
شاید همین حسی که دارید همون چیزیه که خدا میخاد... شما دارید به نقطه تسلیم نزدیک میشید... و این یعنی خیلی خوبه... :310:... شاید غرور پیروزی تو امتحان ها داره شکسته میشه.
من نمیدونم جنس مشکل شما چی اما اگه امتحان الهی باشه مطمئن باشید اجر بینهایتی برای صبر و استقامت دریافت خاهید کرد
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ (فصلت ۳۰) :310:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام خانمی .. ناراحت نبینمت
من بعضی پستای شما رو خوندم ، واقعا الان دلم گرفت : (
نمیتونم مثل بقیه این قدر خوب برات حرف بزنم فقط میخواستم بگم برات دعا میکنم که بتونی این مشکلم پشت سر بزاری .. اینم بدون اگه سنگ توی راه رودخانه نباشه صدای رودخونه این قدر قشنگ نمیشه
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام زن امیدوار عزیز
اره دقیقا با خوندن نوشته شما انگار جرقه ای که در وجود داشت اذیتم میکرد یهو تبدیل شد به یه کوه آتیش.ولی متوجه این جمله نشدم....با مفاهيم ذهني هم كه به غلط براساس آمورش نادرست دين توي ذهنت جا كرده بجنگ
خیلی دوست دارم بیشتر برام توضیح بدی...
سلام فکور جان
حسابی منو شرمنده میکنی ..ممنون که وقتت رو میذاری
راستش ما تو یه خونه نیستیم در دو تا واحد مستقل هستیم اما اگر کسی نخواد حریمها رو رعایت کنه دیگه کاری از دست کسی برنمیاد !
من حرفت رو قبول دارم...من خیلی به خودم سخت میگیرم چون دوست دارم در همه چیز بهتیرن باشم...شادی همین منو برخی مواقع از پا درمیاره
دوست دارم بهترین فرزند باشم...بهترین همسر باشم...بهترین همسایه باشم...بهترین شهروند ! باشم...بهترین همکلاس باشم....و وقتی میبینم که شکست میخورم خیلی سختم میشه
elahe جان ..دوست خوبم
متاسفام از اینکه فکرت رو مشغول کردم.و ممنونم که با این مشغله به فکرم بودی
حرفات رو قبول دارم...خیلی زیبا گفتی...اما در این زمانهای سخت ساعتها خیلی دیر میگذره...انگار در تمام این ساعتها یکی بهم میگه تو باید مثلا 10 ساعت دیگه این وضع رو تحمل کنی و این درحالیه که من دارم از بغض و خشم و کینه خفه میشم...
اقا سید از شما هم ممنونم که بهم دوباره سر زدید
کاش این نوشته شما حرف خدا باشه و اونم منو دوباره به بنده گیش قبول کنه
سنجاب بازیگوش عزیز سلام
نام کاربریت حس تازه شدن و شیطنت بهم میده !
از شما هم عذر میخوام اگر بابت ناراحتیت شدم...ازت ممنونم یه دنیا
دیشب سر نمازم (نمیدونم قبول بوده یا نه) برای تک تک شماها دعا کردم...از خدا خواستم که همونطور که منو در روزهای سخت تنها نذاشتید خدا هم شما رو تنها نذاره...
:72:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان امیدوارم بهتر باشی. نمی دونم حرفهام تکراریه یا نه. اما اون چیزهایی که خودم در زندگی تجربه اش کردم و دیدم و بهت میگم.
وقتی در ابتدای جوانی قرار گرفتم دیدگاه من اینطوری بود که باید اونچیزهایی که از نظرم منطقی هست قاعدتا اتفاق بیفته، زندگی سیکل مشخصی رو طی کنه و نتایج مشخصی کسب بشه.
یکی از نتایج مشخصی که انتظار داشتم این بود که حتما بعد از فارغ التحصیلی کار پیدا کنم اما دو سال تمام ،لحظه به لحظه اش با مشکلات جورواجور گذشت و اونی که می خواستم نه تنها نشد بلکه داشتم ایمانم رو هم از دست می دادم. یه مدت حتی دست به انکار خدا زدم. گفتم خدایی که صدای من نشنوه خدا نیست من همچین موجودی رو نمی پرستم! ... 10 روز گذشت. دلم حسابی واسش تنگ شده بود... به طرز غیرمنتظره ای به سفره حضرت خدیجه دعوت شدم. اونجا یه خانمی از خدا گفت و گفت و من نتونستم طاقت بیارم. برگشتم به دامنش و یک دل سیر توی بغلش گریه کردم.
خیلی راحته بشینیم اینجا بهت بگیم نگران نباش خدا هدفی داره، خلقت آدمی هدفی داره، روزهای روشن در پیشه و ... اما می دونی چیه؟ چون خودم لحظات وحشتناکی در زندگیم گذروندم میدونم در اون لحظه یه چیزی توی دلت به این حرفها پوزخند می زنه! ...
نمی دونم با چه کلماتی حسم رو بهت منتقل کنم! فکر نکنم واژه ها بتونن درست روی این صفحه پیاده شن...
اما...
یه وقتایی توی زندگیمون لحظات پرت داریم. لحظاتی که بنظر بیخودن. فقط زجر و آزارن. وقت کشی هستن! آزاردهنده ان و ناامید کننده. انگار نمیشه اونارو جزء زندگی حساب کرد! به آدم دهن کجی می کنن! اما... هستن و برای ما نوشته شدند...
بنظرم حتی اشکالی هم نداره گاهی وقتا خیلی صبور و راضی نباشیم... ما انسانیم و من به عینه دیدم خدا با چنین غضبی به ما نگاه نمی کنه و وقتی داره نتیجه رو بهمون می ده بهترینش رو می ده و بزرگوارانه وقتایی که سرش غر زدیم نادیده می گیره!
این لحظه ها برای همه پیش میاد واسه یکی بیشتر یکی کمتر... رازش چیه؟ باورکن نمی دونم! فقط می دونم مثل یه پازل، یه بازی فکری می ذارن جلوت و اگر ردش نکنی نمی ری مرحله بعد...
اما در تمام اون لحظات سختی که بعدش آروم شدم یک چیز مشترک بود... رهایی! رها می کنی و آزاد میشی. اینو هم بهت بگم: حتی این رهاشدنت هم در زمان خودش اتفاق میافته... مصنوعی نمیشه بوجودش بیاری...
.
.
.
نتیجه آشتی اون موقع من و خدا... حدود یکسال بعدش کار و فوق لیسانسم باهم جور شد و فصل تازه ای از زندگیم شروع شد. هرگز دلم نمی خواد دوباره به اون دوران برگردم اما مشکلات به شیوه دیگری به زندگیم اومدند.
اما در مجموع...
این زندگیه و باید زندگی کرد...
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
یادمه دوران کودکی وقتی از چیزی ناراحت بودم و احساس اوج بحران روحی را داشتم در یک لحظه به خودم می گفتم مگه شب روز نمیشه ، روز هم شب میشه با این حرف یک دنیاآرامش نصیبم می شد و گویی آبی روی آتش می ریختند در واقع این کلام ترجمان همان این نیز بگذرد هست . خیلی وقتها دلم میخواد دقیقاً اون حسی که در دوران کودکی از این جمله داشتم را یک بار دیگه حس کنم اما فقط می دانم آرامش عجیبی می داد . گاهی باید کودکانه خود را آرام کنیم ، بدون پیچیدگیهای فلسفی و استدلالهای پیچ و تاب دار .
امتحان برای مچ گیری نیست برای آزار دادن نیست برای بالندگی هست ، راستی این ضرب المثل عوام را شنیدی " خدا کوه رو می بینه برف روش مینشونه " یعنی استقامت و توان برفهای سنگین را در کوه می بینه که بر آن می بارونه .
پس از خودش بخواهیم مار ا به اون ظرفیتی که در ما دیده رهنمون سازه و قطعاً هدایت میکنه کافیه عمیقاً بخواهیم . نخواهیم مشکل نباشه بخواهیم به ظرفیتی که برای این مشکلات بهمون داده راهمایی شویم
.
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان
دعا میکنم به آرامش برسید. :323::323: