RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
نقل قول:
به هر حال می تونی اون جا رو بچرخونی. نترس.
پیش از تحریمها درآمدمون خوب بود .
ماهی 1 و خورده ای تا 2 تومن .اون موقع هم تو مخارج خونه میموندیم . بدهی هم مثل الان نداشتیم .
الان درآمدمون یک سوم و حتی کمتر شده . یعنی 2 نفریمون 600 تومن در میاریم . حالا هم 1 نفر شدم
تازه بیکاری هم هست .
قبلا سرمون انقدر شلوغ بود که همه بهمون التماس میکردن . الان ما به هر کس و ناکس التماس میکنیم .
ملت به خودشون اجازه میدن هر حرفی رو به آدم بزنن . انگار روزیمونو میدن . ما هم مجبوریم به خاطر بدهیها فقط بریزیم تو خودمون و دم نزنیم .
نقل قول:
اعصاب خودتو تا حدممکن خورد نکنی. چون بیماریت هم به اعصاب خوردی ربط داره عزیز.
بله شدت بیماریم به اعصابم کاملا مربوطه .
قبلا سالی 3-4 روز درد شدید میگرفت به حدی که تنها آرزوم در اون روزها مرگ بود . 17-18 سال به همین منوال بود .تو 1 ماه اخیر بیش از 10 روز این اتفاق افتاده که برای خودم هم عجیب بوده .
ولی مگه میشه تو این وضع عصبی نشد؟ فقط مشکل مالی و بیماری و تحریم و گرونی و ... نیست که .مدتها مقاومت کردم ولی بالاخره کم اوردم و قرص اعصاب مصرف کردم . چاره ای نداشتم .
نقل قول:
ضمنا دکتر و اینا هم برین احتمالا مشکل پدرت حل شه.
مشکل بابام مشخصه و نیاز به عمل داره . عملش هم سنگینه و هزینش بالاس .
اونم چاره ای جز تحمل نداره . البته خودش هم مقصره و حقشه . اشتباهاتش باعث شد هم خودش عذاب بکشه هم من .
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
سلام
همه پدرو مادرهاكه مثله آدماي ايده آل توفيلم ها نيستن خيلي هاشون مثله پدر من و شما و خيلي از اعضاي همين سايت يه موقع هايي سوهان اعصابن!
شرايطتون سخته وبرام كاملاقابلا دركه چون خودم هم با پدري سروكار دارم كه يه جورايي ورژن جديد و پيشرفته ي پدرشماست!
يه سري لينك فرشته ي مهربان تو تايپيك ياري براي تغييروبرنامه ريزي براي موقعيت جديد براي من گذاشتن كه فوق العاده عالي و راهگشاست متاسفانه چون باگوشي به نت وصل ميشم امكانش نيست براتون بذارم ولي حتمابريد بخونيد
به چيزايي كه نميتونيد تغييرش بديد فكرنكنيد
درسته ديگران بهتون ظلم كردن ولي چراخودتون انقد به خودتون ظلم ميكنيد؟؟!
به رفتاراي بقيه فكرنكنيد مدام گذشته رو جلو چشمتون نياريد
ميدونم شرايط خيلي سختيه و بارمالي يه خانواده رو به دوش كشيدن سخت تره ولي مهمترين كار اينه كه تو اين اوضاع خودتون براي خودتون شادي و آرامش بسازيدو به خودتون مسلط بشيد
قرص هاي اعصاب هم بذاريد كنار در درازمدت عوارضش گرفتارتون ميكنه و اينجوري آينده ي خودتون رو هم خراب ميكنيد
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
سلام دوست عزیز من امروز داستان زندگیتو خوندم واقعا ناراحت شدم می دونم خیلی سختی کشیدی راه حل هایی که دوستان گفتن هم خوبه و سعی کن به راهنماییشون عمل کنی.منم به نوبه ی خودم دوست دارم کمکت کنم درسته خودم شدیدا به کمک نیاز دارم منم از همه لحاظ مشکلات دارم که فکر می کنم بعضیاشم شبیه مال توه ، من تقریبا خودمو کشیدم کنار و برخوردمو کم کردم و تا جایی که می تونم آروم آروم بدون سرصدا دارم تلاش می کنم که حلشون کنم منم به خاطر مشکلاتم افسرده بودم و دست به کارای اشتباهی زدم که خیلی پشیمون شدم اما حالا تقریبا راهمو پیدا کردم الان می گم چی شاید به درد تو هم بخوره من راهم تو نزدیک شدن به خداس می دونی آدم وقتی بعضی مشکلاتو می بینه که احساس می کنه غیر قابل حل هستند به این نتیجه می رسه که این دنیا واقعا مسخرس نباید بهش پایبند بود و بخاطرش حرص خورد بعضیا به دنبال حل مشکلاتشونن بعضیا اونارو تحمل می کنن بعضیا مشکلات رو نمی بینن، استادمون میگه ایشالا خدا مشکلات بیشتری بده بهتون چون تو سختی و مشکل هستش که فولاد آب دیده می شین صیقل پیدا می کنین زیباتر می شین من آدم خیلی معتقدی نبودم اما روز بروز با زور خودمو از خدا آویزون می کنم چون می دونم اونه که همهچیرو می تونه به من بده منم عشق به خودشو می خوام درسته خیلی موندم اما تو همین مسیر یه عالمه احساس آرامش می کنم ببین هیشکی خدا نمی شه تنها کسی هستش که خیانت نمی کنه مریض نیست کوچیک نیس تنهات نمیذاره و حتما دوست داره شاید حرفام به نظر خیلا خرافات بیاد اما چون خیلی از مشکلاتم چاره نداشتن خودمو با این حرفا که یکی هست دوسم داره و خیلی خوبه، آروم کردم چه خرافات بشه چه نباشه به من کمک میکنه. من بعضی وقتا سرمو بطرف آسمون بلند می کنم و لبخند می زنم بی دلیل و اون لحظه ها احساس می کنم خدا واقعا بهم نزدیکه و دوسم داره این راهیه که من در حال رفتنشم از انتخابم راضیم فقط یه تجربه هستش که خواستم بهت بگم اما به امتحانش می ارزه مطمئنم پشیمون نمی شی سعی کن به خدا نزدیک شی باهاش حرف بزن دردودل کن حتی دعوا کن من با خدا دعوا می کنم وقتی عصبانیم بعد خودم خندم می گیره باهاش دوست شو فقط اونه که لایق ماست اولا یکم سخته اما بعدا می بینی خودش داره تو رو می کشه به سمت خودش و می بینی چقدر لذت بخشه، هیچ وقت از تلاش برای حل مشکلاتت دست ور ندار و عجله هم نکن در ضمن گاهی اوقات تو یه فضای آزاد بشین و به هیچ چیز هیچ چیز فکر نکن خیلی آرامش می ده من امتحان کرم خیلی مفید بوده
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
واقعا فکر نمیکردم کسیکه پستش توی تاپیکم اونقدر امیدوارکننده بود، خودش انقدر غصه داشته باشه.:302:
بر عکس خودتون من احساس میکنم شما واقعا انسان با اراده، با جنم و باپشتکاری هستید. دل بزرگ و رئوفی دارید.
برعکس پسرای امروزی که پای پلی استیشن بزرگ شدن و آدم با دیدنشون حالت تهوع بهش دست میده. واقعا فرقی با یه کیسه سیب زمینی ندارن.
بیاین از امروز 2تا قول به خودتون بدید.
1- وظیفه تونه که حقتونو ازین دنیا بگیرین، مثل یه سرباز جنگی برای اون چیزی که لیاقتش رو دارید تلاش کنید. انقدر که خود دنیا روش کم بشه:320:
2- هرررررررررررررررررررررررر ررررررررررررررررررر اتفاقی هم که توی این مسیر براتون افتاد، تکرار میکنم هر اتفاقی
نه خودخوری میکنید، نه داد میزنید، نه به خودتون، اعصابتون، سلامتیتون نه حتی وسایلتون آسیب میزنینید!
ممبعد حتی حق شکستن در یه خودکار روهم به خودتون ندید!
بهترین روش کنترل خشم و مدیریت شرایطه. فقط حق دارید آروم پنجره رو باز کنید و چندتا نفس عمیق بکشید.
برای اینکه تایم کمتری رو توخونه باشید اول ازهمه برید یه کتابخونه عضو شید که بعد کارتون برید اونجا و فقط به ادامه تحصیلتون فکر کنید و خوب درس بخونید.
و من یه سی دی بهتون توصیه میکنم تهیه ش کنید 5 تومن بیشتر نیست. ارزششو داره
خیالتون راحت ازین حرفای تکراری که گوش همه از شنیدنشون پره و قانون جذبو ... نیست!
یه سی دی 4 ساعته صوتیه به نام (4میثاق) اثر دون میگوئل رویز
شک ندارم کمکتون میکنه. میتونید بریزید تو گوشیتون و تو همون کتابخونه گوش کنید. (البته یواشکی و فقط با هندس فیری)
مبادا برای رسیدن به چیزی که[/size] لایقش هستید کوتاهی کنید. به خودتون و اراده ی پولادی تون ایمان داشته باشید. خدا لابد این ظرفیت و شهامت رو در شما دیده که در این شرایط قرارتون داده
:310:
مامان، بابا، محیط، جامعه، هیچکس نمیتونه حس قشنگ خوشبختی رو از آدم بگیره. البته تا وقتی که خودتون اجازه ندید
موفق باشید:72:
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
سلام گلد عزیز
متاسفم برای شرایطی که پیش اومده..هرچند متاسفم دردی رو دوا نمیکنه اما حداقل دلت خوش باشه خیلیا حالت رو درک میکنن.من مینویسم هرچند عین روزبرام روشنه جواب چیه؟؟
ای کاش تو هم یه کم جزئیتر شرایطتو مینوشتی تا بدونیم چی به چیه؟
مثلا اگه میشه نوع کارت رو بگو..تعداد نفرات خونواده با سن تقریبیشون.چون مهمه.
بهت قبلا گفتم کارتو ازپدرت جدا کن.گفتی نمیشه.اما به نظر من اون جدایی هزینش از35 میلیونی که بهت ضرر زده کمتره.بگذریم.
1-اشتباه نکن و تموم مسئولیت رو گردن خودت ننداز..بیشتر از توانت بار برندار..قرار نیست مسئولیت کل خونواده رو دوش تو باشه.قرار نیست خودتو بخاطر اونا نابود کنی..الان که شرایط خاصه همه(همه یعنی همه ی اعضای خونواده) باید کمک کنن.هر کس به طریقی.
2-بسته به سن بقیه اعضا ازشون بخواید کار کنن و تو مخارج کمک کنن..شما بگید فقط درصدی از مخارجو تقبل میکنی و اگه اونا کمک نکنن به خودشون ضرر میزنن.
از مادرتون بخواید صرفه جویی کنه..البته اگه شما زیاد خرج نکنید اونا مجبور به صرفه جویی میشن.
3-این نظر شخصیمه.با توجه به اینکه رابطت با پدرت اینطوریه و ممکنه وقتی حالش خوب شد دوباره تموم زحمتهای شما رو ندید بگیره از الان تکلیف یه سری چیزا رو معلوم کنید.
مثلا اگه مغازه دارین به پدرتون بگید اگه توقع کمک از شما داره یه سهمی براتون از همین الان قائل بشه..یا یه همچین چیزی.
خلاصه دودستی حق خودتو تقدیمشون نکن که فردا که خوردن ازرده بشی.
4-حتما حتما حتی شده زور زورکی در روز یه ساعتایی رو یا مثلا اخر هفته رو فقط و فقط به خودت اختصاص بده و کارایی که لذت میبری رو انجام بده..حتی اگه حوصله نداری یا فکرت خیلی مشغوله هم باز اینکارو کن.
5-میدونم یه سری کارا الان برات مسخره میان اما انجام بده..مثه ثبت کارایی که باید انجام بدی تو یه دفترچه جوری که انگار اتفاق افتادن و تشکر از خودت.(این تشکر سوپر مهمه)
6-یه سری توصیه های دیگه هم هست که نمیدونم انجام میدی؟یا اعتقاد داری؟مثه صدقه دادن اول هر روز.خوندن ایه الکرسی اول هر روز..یا استفاده از انگشتر عقیق...حالا اینا چطور موثرن نمیدونم.ولی وقتی میگن موثرن و نتیجشو دیدیم بهتره استفاده کنیم.امتحان کن ضرر نداره.
7-گذشته و اینکه پدرت چه کرده رو بریز دور..خاطراتتو یه بار بنویس و پاره کن..رها کن..انقد این خاطرات منفی رو مثه بار سنگین رو دوش خودت نذار و اینور و انور نبر.
موفق باشی
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
نقل قول:
همه پدرو مادرهاكه مثله آدماي ايده آل توفيلم ها نيستن خيلي هاشون مثله پدر من و شما و خيلي از اعضاي همين سايت يه موقع هايي سوهان اعصابن!
من از پدرم هیچ انتظاری نداشته و ندارم . فقط نمیخوام برده ش باشم . انتظار زیادی نیست .هست؟
نقل قول:
استادمون میگه ایشالا خدا مشکلات بیشتری بده بهتون چون تو سختی و مشکل هستش که فولاد آب دیده می شین صیقل پیدا می کنین
بله در صورتی که سختی ای که آدم میکشه هدفمند باشه .
یه رزمی کار باید اول تمرین کنه و آبدیده بشه بعد با چوب بهش بزنن . از همون اول شروع کنن با چوب بزنن پاش میشکنه1 سال میره تو گچ .
نقل قول:
برعکس پسرای امروزی که پای پلی استیشن بزرگ شدن و آدم با دیدنشون حالت تهوع بهش دست میده. واقعا فرقی با یه کیسه سیب زمینی ندارن.
همین پسرها رو میبینم که واقعا از همه نظر از من موفقترن .
نقل قول:
ای کاش تو هم یه کم جزئیتر شرایطتو مینوشتی تا بدونیم چی به چیه؟
مثلا اگه میشه نوع کارت رو بگو..تعداد نفرات خونواده با سن تقریبیشون.چون مهمه.
خونواده ی من خیلی پر جمعیته . شاید اگر برادرم بعد از به دنیا اومدن آخرین بچه اقدام به کشتنش نمیکرد الان 20 تا خواهر برادر داشتم !!!هر چند موفق نشد . الان وقتی به برادر کوچیکم تعریف میکنیم میگه کاش همون موقع مرده بودم .
مشکلات و بیماریهایی که بر اثر بی مسئولیتی و بی پولی برای تک تک اعضای خانواده پیش اومده خودش شاهنامه ایه .
سالها در یک اتاق کوچیک مثل گله ی گوسفند زندگی میکردیم . شبها یا نشسته میخوابیدیم یا شیفتی !!
و در همون حال که ما زجر میکشیدیم پدر و مادرم از رفاهی که برامون تامین کرده بودن میگفتن و منت سرمون میذاشتن!!
الان اوضاع بهتر شده . البته به قیمت بدبخت شدن من .
نقل قول:
مثلا اگه مغازه دارین به پدرتون بگید اگه توقع کمک از شما داره یه سهمی براتون از همین الان قائل بشه..یا یه همچین چیزی.
کلا 1 خونه داریم که اونم بابام میگه قبل از مردنم میفروشم میدم مسجد شما ارث نبرید !
یه همچین بابایی دارم من !:311:
نقل قول:
حتما حتما حتی شده زور زورکی در روز یه ساعتایی رو یا مثلا اخر هفته رو فقط و فقط به خودت اختصاص بده و کارایی که لذت میبری رو انجام بده..حتی اگه حوصله نداری یا فکرت خیلی مشغوله هم باز اینکارو کن.
در حال حاضر فکر نکنم کار خاصی باشه که ازش لذت ببرم . شاید مرگ .
ولی کارهایی که بهم آرامش میده رو انجام میدم . مثل قدم زدن در تنهایی . گوش دادن به آهنگهای داریوش . و گاهی تایپ کردن .
نه.
نقل قول:
بهت قبلا گفتم کارتو ازپدرت جدا کن.
اول بیماریم که هر چند روز عود میکنه . دوم ادامه تحصیل هست .
مشکل اصلی اخلاق خودم هست . من اصلا نمیتونم مطیع باشم .
کاری که من با مدرک دیپلم میتونم پیدا کنم یا شاگردیه یا کارگری و...
و معمولا در این نوع کارها کارفرما یا به زیر دستش زور میگه یا فحش میده (در خوشبینانه ترین حالت .
درسته شرایطم سخت بوده ولی اصلا تحمل بی احترامی به خودم رو ندارم .به هیچ کس تا حالا اجازه ی چنین کاری رو ندادم.از اون آدما نیستم که به خاطر پول حیثیتم رو زیر پا بذارم و گردن کج کنم .
بارها پیش اومده اونهایی که نمیشناختنم منو بچه سوسول یا بچه مایه دار صدا زدن .دوران خدمت مصیبتها داشتم . به خاطر نوع پوشش و شاید غرورم .
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
مرسی از جواباتون.دیگه نگفته پیداست که میتونم درکتون کنم.حداقل تا یه حدی.نه؟
نقل قول:
شاید اگر برادرم بعد از به دنیا اومدن آخرین بچه اقدام به کشتنش نمیکرد
برادرتون واقعا میخواست بچه رو بکشه؟چرا؟
نقل قول:
شبها یا نشسته میخوابیدیم یا شیفتی !!
و در همون حال که ما زجر میکشیدیم پدر و مادرم از رفاهی که برامون تامین کرده بودن میگفتن و منت سرمون میذاشتن!!
واقعا متاسف شدم.اما انگار این جزو خصیصه بعضی والدینه..
همین بابای من که انقد اذیتم کرده خودش میشنه گاهی پیش بابابزرگم از کارای نکرده اون برای ما میگه.واقعا هم پدربزرگم کم بهشون ظلم نکرده ولی باز بابا بزرگم ترش میکنه که نخیر من براتون جون کندم.اون وقت که هیچکی هیچی نداشت فلان چیزو براتون فراهم کردم.فکر کنم پدر تو هم یه شرایط مشابه پدر من داشته و همینه که یه کاری که میکنن فکر میکنن شاخ غول شکستن و ما هم از ذوق باید شلنگ تخته بندازیم.:)
خوب شما که جمعیتتون زیاده چرا هر کدوم یه گوشه کارو نمیگیرید؟یه راهنمایی به پردیس کردی گمونم که خیلی عالی بود.گفتی اندازه سهمت کار کن و الکی بار بقیه رو به دوش نکش که بعد بخوای راجبش بهش باهاشون حرف بزنی و اونا بگن چه غرغرو!
منم همینو میگم پسر خوب.اونقد که میتونی مایه بذار بقیشم بگو به من چه؟در گوشاتم بگیر تا نشنوی.اولش جیغ و فغان میکنن بعد مجبور میشن اونا هم کمک کنن.
نقل قول:
کلا 1 خونه داریم که اونم بابام میگه قبل از مردنم میفروشم میدم مسجد شما ارث نبرید !
یه همچین بابایی دارم من !:311:
پدربزرگ من جالبتره..یه بار دختر عمم به شوخی گفت بابا الان یه کم ازسهم ارث بچه هاتو بده کمکشون کن..قهر کرد پا شد رفت.هرچی گفتیم شوخی کردیم محل نداد.
یا مثلا پولاشو تو جیب شلوار و اینا نمیذاره که مبادا فکر کنیم پول داره..60 تا لباسر و هم میپوشه.بعد پولاشو میذاره زیر لباساش.یعنی اگه بتکونیش کم کم چند میلیون ازش میچکه..خیلی باحاله.
میریم خونشون دو کیلو کم میکنیم.همش هم میگن همه چی هست.برید بخورید.پنیر،کره،عسل و...کلا صبح ظهر شب در حال صبونه خوردن هستن:)..حالا فریزرشون پره ها.نه خودشون میخورن نه دیگران.
بگذریم.گاهی باید خندید و رد شد.حتی اگه بعدش گریه باشه.
نقل قول:
ولی کارهایی که بهم آرامش میده رو انجام میدم . مثل قدم زدن در تنهایی . گوش دادن به آهنگهای داریوش . و گاهی تایپ کردن .
تو که نوشتن ارومت میکنه یه وبلاگ بساز.این پیشنهادی بود که تو یه تاپیک بهم دادن.هر چند من دو تا مطلب نوشتم و ولش کردم.ولی جالبه.
به اونا هم درسته اعتقاد نداری ولی میشه انجام بدی؟؟پشیمون نمیشی.
نقل قول:
اول بیماریم که هر چند روز عود میکنه . دوم ادامه تحصیل هست .
بیماریتون چیه؟
و منظور من این بود مثلا اگه کارتون فنیه مستقل برای خودتون کار کنید نه یکی دیگه.میتونین مستقل بشی؟خودتون واسه خودتون؟
موفق باشید
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
ضمن تشکر از همه دوستانی که نوشته هام رو خوندن و تشکر ویژه از دوستانی که وقت گذاشتن و راهنمایی کردن .
چند روزی میشه که احساس سبکی میکنم . شاید دلیلش بیرون ریختن ناگفته هایی بود که تا به حال به کسی نگفتم . شاید هم دیدن وضعیت بد پدرم و دلسوزی .
طی این چند روز بارها اصرار کردم که بریم دکتر ولی به خاطر مسائل مالی پدرم راضی نمیشد . بالاخره راضیش کردیم و قراره بره .
به خودش نگفتم ولی اگر مشکلی باشه تا حد توانم کمکش کنم .شده باشه گوشیمم میفروشم .
تصمیم گرفتم کار جدید پیدا کنم . حداقل با این کار باعث میشم سایرین هم مسئولیت پذیر تر بشن .
ترجیح میدم این تاپیک قفل بشه تا با هر مسئله ای نیام شروع کنم به آه و ناله . قرار شده تا انرژی منفیو از خودم دور کنم .
موفق باشید . :72: