RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
"در مورد جریان تقیه هم به نظر من حرفای اون خانم جالب بود . خواستم بیشتر به من توضیح بدهند اما ایشون گفتند باید مرحله به مرحله پیش برم تا بقیه حرفشون رو بم بزنند .
یک باری که منتظر جواب ایشون بودم رفتم به پروفایلشون تا ببینم اینکه جواب من رو ندادند به خاطر این هست که هنوز نظری ندادند با برای پست های دیگه نظر می دهند و فقط جواب من رو نمی دهند . دیدم ای بابا توی یک پستی برای دو روز پیش نوشتند من آدم مذهبی و چادری هستم . فهمیدم کلا سر کار بودم ! فقط برای اینکه ناراحت نشوند هیچی نگفتم و تایپیکم رو قفل کردم و گفتم کلا کاربری من رو هم حذف کنید !"
احمدی عزیز! با خودت رو راست باش. چیزی که تو رو منع کرد از شنیدن بقیه حرف ها، جایگاه فعلی اون خانم (من) بود یا ترس از اینکه تهش برای تو چی میشه؟؟
اولین اینکه در راستای اعتقادات خودت، حق نداری بر اساس نوع عقاید من، خودت رو منع کنی از شنیدن سخنان. چرا که تو آزاده هستی. یعنی همه حرفی رو میشنوی و خوب هاش رو جدا میکنی.
دوم اینکه بهت گفتم، تهش دست خودته. من راه خودمو رفتم. اما میتونم کمکت کنم از این بحران خارج شی. چون خودم تک تک این مراحل رو گذروندم.
سوم اینکه، کدوم دروغ؟ من دروغی به تو گفتم؟
چهارم اینکه، دست از سر این طبقه بندی تو ذهنت بردار. چند بار بهت گفتم همون دختری که میری خواستگاریش که شاید خانواده فوق العاده مذهبی داشته باشه و حتی خودش چادری باشه، همون دختر تمام مراحل بی دینی رو گذرونده باشه. الان به انتخاب خودش و با دلایل خودش یک سری کارها رو انجام میده. و همین دختر درک کاملا عمیقی از بی دین بودن و آزاده بودن داره.
تو باید کم کم روحت اونقدر بزرگ شه که جا برای تمامی افراد با دیدگاه ها و عقاید مختلف داشته باشه. دیگه شنیدن سخنان کسی که راه تو رو قبلا طی کرده و الان در مسیر انتخابی خودشه، که دیگه سهله!
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
نقل قول:
سوم اینکه، کدوم دروغ؟ من دروغی به تو گفتم؟
رز زرد یادتون رفته اولین مطلبی که در تایپیک من گذاشتید .
به من گفتید با اینکه خانواده ی مذهبی دارید اما خودتون توی وجود خدا هم شک دارید چه برسه به اینکه مسلمون باشید و به من گفتید آدم هایی مثله شما که خانواده ی مذهبی داشته باشند و خودشون مذهبی نباشند زیاد هستند که نمونه اش شما هستید .
یا می گید توی اون پستی که من منظورم هست شما نگفتید آدم مذهبی هستید . اکنون هم که عضو دائم انجمن ختم قرآن شدید .
من نمی خواستم این حرفا رو بزنم . همش تقصیر این بهار زندگی هست . کلاً همه ی فعالیت های من در این یک سال و خورده ای در همدردی رو ایشون به نوعی زیر سؤال برد و خب منم خواستم جوابشون رو بدم . نمی دونم چرا . آخه تا الان برام مهم نبود تو اینجا بقیه در موردم چطور فکر می کنند اما الان مهم شده !
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
سلام مجدد،
احمدی جان این تاپیک بعد از رسیدن به 50 پست طبق قانون تالار بسته میشه، فرصت رو از دست نده و روی راهنماییهایی که میخواستی + ابهاماتی که داشتی/داری تمرکز کن و از بحثهای فرسایشی بپرهیز.
فراموش نکن برادر بزرگوارم که در هر فرومی، طبق قانون پذیرفته در انجمن هر کسی با هر عقیده و نژادی حق انتخاب در پاسخگویی رو داره. شما هم بعنوان یک فرد بالغ پاسخها رو میشنوید و بعد از بررسی استدلالها، حق انتخاب دارید که اونها رو بپذیرید یا رد کنید. اگر از برهان کسی راضی نبودی کافیه به "ممنونم که زحمت کشیدید و پاسخ دادید، هر چند دیدگاه من کمی متفاوت است" بسنده کنید و از به چالش کشیدن آن (جز در مواقع ضروری) خودداری کنی --> هدف شما (حداقل در این تاپیک) رسیدن به یک نتیجه مثبته، نه به چالش کشیدن دیدگاه و کردار دیگران. گذشته از این، کسانی که برای کمک به وضعیت شما زحمت کشدند سزاوار حداقلِ ارادت و احترام هستند - امیدوارم شما هم موافق باشی.
پ.ن: اگه گوینده خواه یک روحانی مسلمان/مسیحی باشه یا یک بی دین، شنونده باید روی استدلالهای ارائه شده اش تمرکز کنه نه خود شخص در غیر اینصورت دیدگاهش تحریف، افکارش تعصبی و رشدش تقریباً متوقف میشه. :72:
احمدی جان عصری که میرسم خونه با اجازتون یک جمع بندی از تاپیک میکنم. تا بعد. :-)
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
احمدی عزیز، من سبک زندگی خودم رو دارم.
هیچ تناقضی بین حرفهای من نیست. زندگی رو و مسیرم رو به این نحو انتخاب کردم.
تک تک گزاره هایی که گفتی درستی.
همه ی اینها رو بگذار کنار هم، شخصیت من ایجاد میشه.
بهت گفتم، ته این مسیری که میری خیلی زیباست. یعنی حداقل جایی که من هستم زیباست. اونقدر بزرگ میشی که همه ی ادیان در تو حل میشن
درضمن اینم بدون من هنوز دست از کنکاش و جستجو های دوباره بر نداشتم. هر زمانی که اطلاعاتی بیشتر و درکی بالاتر پیدا میکنم، دوباره نبش قبر میکنم تمام دانسته هام رو که چیزی اضافه در ذهنم نباشه و چیزی هم اشتباهی دور ننداخته باشم.
به هر حال من اینم. کسی که مسیر تو رو رفته، الان هم توی این مسیره. دیگه اینکه بخوای حرفهاش رو بشنوی یا نه، انتخاب خودته.
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
سلام سروک جان خیلی زحمتت دادم :72::72::72::72:
نقل قول:
سوال: احمدی جان با لیست کردن خلاصه ای از بدی های دروغ گفتن (یا پنهان کردن واقعیت)، آیا هنوز تمایل به نگفتن واقعیت به دخترخانم آرزوهات رو داری؟ :-)
نه واقعا الآن دوست دارم راستش رو بگم . اگر دوباره به همدردی اومدم برای این هست که می دونم کار بدی هست که بخوام دروغ بگم و می خواستم بک راهی پیدا کنم. من آدمی هستم که خیلی خیلی کم دروغ می گم .
توضیح شما کامل بود . راست می گید اگه این طوری که شما می گید رفتار کنم احتمال اینکه برخورد ناشایستی انجام بدهند هم کم می شه .
یک چیزی الآن به ذهنم رسید . آیا باید در مورد سپیده یا فریبا هم چیز رو بگم .یا اینکه همین که بگم من تا الآن به هیچ دختری اربتاط جنسی نداشتم کافیه .این طوری که بگم هم می فهمند اهل روابط نا مشروع نبودم هم اینکه خیلی هم آفتاب مهتاب ندیده نیستم . بعدش اگه ازم چیز دیگه پرسیدند که قبلا دوست دختر داشتی یا چی شد که باشون به هم زدی واقعیت رو بشون بگم . نظرتون چیه ؟
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
اقای احمدی خیلی بی رحمانه جواب پست من رو دادید
نه شما و نه هیچ کس دیگه نمیتونه من رو درک کنه اما لطف کنین اینقدر بی رحمانه قضاوت نکنین من نمک به زخم کسی نپاشیدم اما شما با حرفات نمک به تمام زخمهای من پاشیدی .کی منو درک کرد همه بهم گفتن امیدوار باش که هر کسی به اصلش بر میگرده در حالی که شوهرم تازه انگار اصل خودش رو پیدا کرده و اون اصل با تمام چیزهایی که موقع ازدواجمون بود فرق داره اونوقت شما اومدی میگی که دلم برای شوهرت سوخت و من دارم نمک روی زخم کسی میپاشم!!!برو نگاه کن ببین که چقدر حرفهای متناقض توسط اعضا تو تاپیک من هست که گیج شدم و نمیدونم چکار کنم اونوقت شما میای اینجوری روی من و زندگیم قضاوت میکنی؟؟؟من خیلی تنهام هیچکس منو نمیتونه درک کنه.اعصابم از این زندگی خیلی به هم ریخته
امیدوارم توی زندگیت موفق باشی
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
ببخشید سارا سادات از شما عذر می خوام . من قصد ناراحت کردنتون رو نداشتم .
اصلا من در حدی نیستم که بخوام برای کسی نظر بدم . تایپیکتون رو خوندم . دیدم چقدر من و شوهرتون به هم شبیه هستیم و شاید برای همین خواستم از ایشون دفاع کنم .
سارا سادات فقط این رو می خوام بتون بگم که شاید اتفاقی که برای همسرتون افتاده برای شما هم می افتاد . فکر کنید اون موقع جامعه کم تر شما رو درک نمی کرد یا اون موقع گیج تر نمی شدید یا اون موقع بیش تر زندگی تون رو در خطر نمی دیدید .
به شما قول می دهم بعد از یکی دو سال همه چیز درست می شه و دیگه شوهرتون هم در مورد عقادیش اگه شما دوست ندارید کنار شما حرف نمی زنه . فقط الان سعی کنید بیشتر بش محبت کنید تا بتونه این مرحله رو پشت سر بذاره .
من خودم تا الان هر وقت یک مستند یا کتاب خوب به دستم می رسید نگه اش می داشتم تا بعدا که ازدواج کردم به زنم نشونش بدم . نه برای اینکه برام خیلی مذهبی با غیر مذهبی بودن مهم باشه برای اینکه می ترسیدم بعد از ازدواج اگه یک روزی زنم بفهمه من چه عقایدی دارم تنهام بذاره .اینکه بش بفهمونید که با هر عقایدی که باشه شما دوستش دارید و این رو باور کنه که همیشه در کنارش می مونید می تونه تاثیر زیادی داشته باشه تا در مورد چیز هایی که شما می خواهید حرف نزنه .
بیش تر به این فکر کنید که شاید شما جای همسرتون بودید . دوست داشتید اون چطور با شما رفتار کنه و شما هم همان طور با ایشون رفتار کنید .
اگر هم قسمتی از مشکلتون هنوز حل نشده می تونید یک تایپیک دیگه درست کنید . من هم حداقل این هست که نظری که فکر می کنم بهتره رو در تایپیکتون لایک می کنم .
امیدوارم شما هم موفق باشید و زندگی شیرینی در کنار همسرتون داشته باشید :72:
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
سلام، شب و روزتون بخیر.
باشه به روی دو دیده، علت طرد شدن بی دینها توسط اکثریت دیندار و چگونگی ایجاد ارتباط سالم و صلح آمیز در جامعه رو تا فردا عصر تقدیم میکنم. متاسفانه فردا تا بعد از ظهر خونه نیستم، برای همین پست کردنش کمی طول میکشه. باید سعی کنم مقاله رو طوری تنظیم کنم که دیگر عزیزان دلخور نشوند، و با قوانین انجمن همخوانی داشته باشه. :72:
در رابطه با خانمهای سپیده و فریبا، بعد از اطمینان حاصل کردن از رضایت فرد مورد علاقه تون به ازدواج با شما، واقعیت رو به ایشون بگید. نیاز نیست جزئیات رو کامل بیان کنید. یه چیزی در این مایه ها:
"میخواستم در رابطه با یک مسئله خصوصی با شما سر فرصت صحبت کنم... حدود چند سال پیش دو نفر با اسمهای فریبا و سپیده در زندگی ام حضور داشتند که با قصد ازدواج آشنا شده بودیم. اما قسمت نشد و خوشبختانه رابطه ها به کل قطع شد. ترجیح میدهم این مسائل رو از زبان خودم بشنوید تا از زبان دیگران. اگر سوالی در این زمینه ذهنتون رو کنجکاو کرده، من در خدمتم."
پی نوشت: حقیقت رو بخواید مطمئن نیستم آیا پیشنهادی که دادم منطقی هست یا نه. روش حتماً فکر کنید. :303:
RE: آیا زندگی کردن من در ایران برام خطر جانی نداره ؟
سلام سروک
به نظرم دیگه داری خیلی سخت می گیری . توی همین همدردی موارد خیلی زیادی رو دیدم که به دختر هایی که قبل از ازدواج ارتباط جنسی داشتند مشاورها می گویند قبل ازدواج عمل ترمیم انجام بدهند که واقعا من دلم برای اون بدبخت هایی که می خواهند با همچین آدم هایی ازدواج کنند می سوزه .
حالا منم که نمی خوام دروغ بگم . می خوام بگم خط قرمز من روابط جنسی بوده و تا الان ارتباط جنسی نداشتم . این حرف رو که می زنم نشون می ده که حساسیتی روی دوستی های قبل از ازدواج نداشتم . اگر هم ازم چیزی پرسیدند توضیح می دم .
آخه به نظرم کلا در مورد دوستی های قبل از ازدواج حرف زدن درست نیست . دیگه توی قم هم هر دختر با پسری حداقل با دو یا سه نفر دوست بودند که آخرش باشون به هم زدند . اما مثلا اگه من بگم با فریبا و سپیده دوست بودم و اون هم بگه با جمشید و اصغر دوست بوده فکر کنم تاثیر خوبی رو آینده ی روابطمون نداشته باشه .
بعدشم از همون لحظه ای که قبول کردم در مورد عقایدم حرف بزنم به این هم فکر کردم که شاید باید تا آخر عمرم تنها زندگی کنم .
اولا اگه بخوام ازدواج کنم سراغ دختر دانشجو و ... نمی رم و نمی تونم بشون اعتماد کنم . می رم سراغ یک دختر سوم یا چهارم دبیرستانی . بعدشم الان یک مهندس برق قدرت هستم و بی کارم که دارم برای ارشد می خونم . حالا نمی دونم ارشد قبول می شم یا نمی شم .
هم می خوام برای ارشد بخونم هم سربازی هنوز نرفتم . یعنی می خوام با ارشد و سربازی کار هم بکنم . البته قول کار نیمه وقت با حقوق خوب (یعنی حتی بیشتر از حقوق عادی تمام وقت ) رو از چند جا گرفتم و مشکلی برای اون ندارم .
حالا شما فکر کن من با یک کار نیمه وقت برم خواستگاری یک خانواده ی مذهبی اونم در قم و دختر رو از لحاظ اخلاقی و ظاهری بپسندم و دختره هم از لحاظ شرایط اقتصادی و اخلاقی منو بپسنده . بعدشم بش بگم عقاید مذهبی ندارم که مطمئنم وقتی این حرف رو بزنم بم می گه یعنی شما کافرید ؟ خب منم مجبورم بگم بعله !
حالا شما خودت باشی بعدش بش می گی راستی من قبل شما سه یا چهار تا دوست دختر هم داشتم !
این رو هم مدنظر قرار بدید که اگه خانوادم بفهمند من یک جا رفتم به یک دختری گفتم کافرم دیگه برام خواستگاری نمی روند.
الانشم خیلی امیدی به ازدواج ندارم . بیشتر به این فکر می کنم که بعد از سه سال و خورده ای که این دوستی ها رو تجربه کردم الان یک سال و نیم هست که با کسی نیستم . راستش فکر نمی کردم توی یک هفته دو باری با دوست دخترم بیرون نرم یا روزی چهار یا پنج تا اس ام اس ندم و بازم بتونم سر حال باشم . اما دیدم که می شه .
الانم به این فکر می کنم که شاید بتونم تنهایی تا آخر عمرم زندگی کنم و شاد باشم . حالا اگه موقعیتش پیش اومد با یک دختری که به نظرم سالمه و عقاید من رو هم می دونه ازدواج می کنم و اگز نشد هم شاید بتونم شاد تر از کسایی که ازدواج کردند و تشکیل خانواده دادند زندگی کنم . اصلا شاید ۵ یا ۶ سال دیگه همه دوست های من که دارند ازدواج می کنند یا ازدواج کزدند به من که دارم تنهایی زندگی می کنم حسودیشون بشه