RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته
سلام ممنونم خانم بهار و ویدا
خانواده بسیار خوبی دارم همیشه پشتیبانم بودن که واقعا سرمایه بزرگی هستن برام .اونها هم همین سخن شمارو گفتن که صبر کنم سعی و تلاش کنم برای مستقل شدن تو زندگیم به درسم ادامه بدم و یه شغل خوب پیدا کنم . تا اون اینو بفهمه که بدون اون هم می تونم مستقل باشم و شاد زندگی کنم. قدم اول رو به امید خدا بر داشتم و صبر رو پیشه کردم دنبال کارم و دارم درسمو می خونم تا تفکرات منفی میاد به ذهنم به دوستام زنگ می زنم و میریم بیرون هر چند بعضی وقتا این حس مردم گریزی میاد به سراغم و اینکه بی اون زندگیم چی میشه ولی دارم سعینو میکنم. خانواده من اهل جنگ و دعوا و مشاجره نیستن همیشه هم باب گفتگوی اونا از روی منطق بوده خانوادم زندگی موفقی دارن اما متاسفانه نامزدم تحت تاثیر حرفای منفی خونوادش و فرهنگ و ترییت غلط اونا که هر چیز رو با زور گفتن میشه بدست اورد قرار گرفته و افسردگی که قبلا پیدا کرده اوضا شو بدتر کرده و از همه مهمتر عدم اعتماد به من باعث پیش اومدن این مشکلات شده من سعی کردم اونو به خودم نزدیکتر کنم ولی این تفکر منفیش به قدری بر منطقش غلبه کرده که باعث این وضع بسیار سخت شده. اون نقطه ضعف منو فهمیده که چقدر بهش علاقه دارم این روند و پیش گرفته. من بهش گفتم اشتباهات منو بگو ولی قرارم نیست من یک عمر تاوان اشتباه تو رو بدم (نامزدم میگفت منو نمی خواسته) من چقدر می خوام عمر کنم که بتونم عقده هایی که تو بچگی و خانوادت داشتی جبران کنم .می خواستم رفیقت باشم و لی تو به من اعتماد نداری . بهم زنگ زد دیروز به گوشیم جواب ندادم لا مادرم نه سلامی نه چیزی بعدش پرسیده من کجام مامانم گفته خونه نیستم رفته به یکی از فامیلامون زنگ زده واسطه گری کنه که ببینه حرف ما چیه و فامیلمونم گفته بیاد خونه ما حرف بزنیم ولی دروغ میگه چون قبلا ما واشطه فرستاده بودیم پسش زده بودو نیومده بود با من حرف بزنه
برام دعا کنین ختم به خیر بشه .اینجا میام حرفامو میزنم اروم میشم و خوشحالم کسایی هستن که به حرفام گوش میدن ممنونم. اگه راهنمایی و کمکی از دستتون برمیاد دریغ نکنید.
RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته
سلام
الان که دارم مینویسم اندوه وشکست تمام وجودمو گرفته دارم دیوونه میشم به خود کشی فکر می کنم.نامزدم با یکی از اقوام اومد خونمون همون حرفای همیشگی رو با لحنی توهین امیز به خانوادم گفت. گفت ما همینیم تو باید غلط یا درست مطیع خانوادم باشی مردم میگن شما راجب من بد گفتین در حالیکه چنین چیزی نبوده گفتیم مردم خیلی چیزا میگن تو باید چلوشون واسی نه اینکه قبولشون کنی ولی گوشش بدهکار نبود اخر سری اب پاکی رو رو دستمون ریخت گفت ما اینیم اگه قبول می کنین دخترتونو همین جوری بی مراسم و... میبرم خونم نه که هیچ منو الاف نکنین و رفت.و حالا من موندم با تمام خاطراتم و عشقی که بهش داشتم من دوسش دارم . با منفی نگریشو دهن بینیش زندگیمونو نابود کرد من موندمو تنهاییم دارم میمیرم از غصه تحملشو ندارم نمی تونم فراموشش کنم چرا با من اینکارو کرد خدا کجاست داریم اقدام به طلاق می کنیم از این اسم متنفرم حرفای مردمو نمی تونم تحمل کنم عمری که از دست رفت زندگی که نابود شد من شکستم افسرده شدم تنهام وحشت دارم از تنهایی می ترسم کمکم کنین تو رو خدا
RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته
ندا جان
آروم باش عزیز دلم. صبور باش.
دیر یا زود این اتفاق میافتاد. ولی باز هم دعوتت می کنم به صبوری. خداوند با صابرینه.
روزهای سختی رو پیش رو داری. قوی باش گلم. برای قدرت پیدا کردن و صبوری از خدا کمک بخواه. نتیجه رو هم به
خودش بسپار. همیشه حضورش رو در هر لحظه زندگیت حس کن. اون ساری و جاریه در وجود ما.
هر چی صلاحت باشه همون رو رقم میزنه. تو چه دانی که پس پرده چه خوب است و چه زشت؟
مطمئن باش خدا غمی رو فراتر از توانت بهت نمیده.
اگر میتونی برو یک جایی مثل امام زاده یا برو مشهد تا سبک بشی.
غم هات کاهش پیدا می کنن به مرور زمان و زندگیت دوباره آفتابی میشه.
تو این روزهای طوفانی هم چتر خدا رو بالای سرت بگیر تا از گزند طوفان در امان باشی.
برات دعا می کنم که خداوند غم هات رو سبک کنه.
سعی کن برامون بنویسی تا سبک بشی.
توکل کن به خدا. تو بدبخت نیستی! حرف مردم رو هم میتونی با رفتار خوبت و خانواده محترمت جلوش رو بگیری!
پس قوی باش! تو تنها نیستی! تو خدا رو داری، دوستان خوبی داری ، خانوادت رو داری ، عشق و محبت خدا رو
داری و برای همه ما عزیزی!
ما برات ارزش قائلیم. خانوادت هم همینطور. پس فکر نکن همه کس تو اونه.
مهم اینه که تو همه تلاشت رو کردی.
همه صبرت رو هم کردی. اگر اون دلش نیست با این زندگی و نمیخواد قدمی برداره تقصیر از تو نیست.
سعی کن این روزهای سخت رو با تکیه بر خدا و کمک خانواده خوبت پشت سر بگذاری.
:72:
RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته
ممنون بهار من بد جور وابستش هستم ولی عقلم یه چیز دیگه می گه احساسم یه چیز دیگه با چه ذوق و شوقی جهازمو خریدم تو ذهنم چه چه زندگی خوشی ترسیم می کردم گفت طاقت نمیاره بر می گرده صبر کن بر گشت اما واسه روندن من از خودش خورد کرددن احساساتم اه می خوام بخوابم واسه همیشه فکر کنم خواب بد بوده همه اینا
تیشه بر ریشم زد خستم خیلی خستم من ادم فوق العاده احساسیم وقتی به گذشته فکر می کنم حسرت می خورم .حسرت می خورم به خوشبختی ادمای دورو برم ارزوی مرگ دارم. اون با من بازی کرد 2 سال با احساسات من بازی کرد تو روم وایساد گفت از اولم نمی خواستمت من یه دختر دیگه ای رو می خواستم که به دامادشون خونه و ماشین میدادن حیف شد نگرفتمش قلبم هزار بار شکست ولی عشقی که بهش داشتم باز مانع می شد سعی کردم ولی تحمل بی احترامیاشو نداشتم الان باز با خودم میگم کاش التماسش می کردم کاش به خانوادم نمی گقتم تا اوضاع بدتر نشه بعد طلاق چه اتقاقی برام میفته ......این فکرا مثل خوره افتاده به جونم دارم عذاب میکشم کابوس می بینم دو ساعتم نمی تونم بخوابم مدام خاطرات گذشته میاد جلو چشم .من به کسی بدی نکردم خانوادم ادمای مومن و متقدین کسی رو اذیت نکردیم از خدا می ترسیم این بلا بر سرمون اومد دوست زیادیم ندارم همه ازدواج کردند .صبر منم ثمری نداشت نذر کردم دعا کردم خدایا التماست کردم با توکل به تو وارد این زندگی شدم منو ناامیدم کردی شبی نبوده بدون اشک بخوابم تاوان اشتباه چی رو میدیم مادرم هم با غصه خورد منم داره اب میشه از خودم بدم میاد از زندگی متنفرم همه رنج هایی که کشیدم واسه زندگیم بی فایده بود .من به پوچی رسیدم .
RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته
سلام ندا جان
با خوندن نوشته هات هم برای اتفاقی که برات افتاده متاسف شدم و هم به یاد گذشته خودم افتادم و ناخودآگاه اشک ریختم.
ندا میدونم روزای خیلی سختی رو میگذرونی کاملا میفهممت. پارسال همین موقع ها منم مثل تو بودم نه خواب داشتم نه خوراک. 2 سال از بهترین سالهای عمرم با گریه و غصه گذشت ...
اما ندا جان این روزها هم میگذره مطمئن باش که بعد از هر سختی آسایشی هست.
این حرفایی رو که میزنم بر اساس تجربه خودم میگم ممکنه درست نباشه به نظر من یک بار دیگه همسرت رو برای ادامه زندگی دعوت کن سعی کن هر دوتون باهم دور از حضور خانواده ها با هم صحبت کنید. اگر دیدی اونم تمایل نشون میده هر چه در توان داری تلاش کن که زندگیتو حفظ کنی. اما اگر دیدی همسرت دنبال ادامه زندگی نیست به نظر من بیشتر از این عمرت رو پای اون تلف نکن.
اگه مطئنی به دردت نمیخوره بدون ترس ازش جدا شو میدونم سخته خیلی هم سخته اما بهتر از ادامه زندگی با کسیه که یک عمر آزارت خواهد داد.
به خدا توکل کن امیدوارم هر چیزی که به صلاحته برات پیش بیاد.
RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته
ممنون پروانه جان اون واسه تعیین تکلیف اومده بود همه حرفاشو زد اینقد بی احترامی کرد که اون واسطه بیچاره هاجو واج مونده بو د این واسه اشتی اومده یا دعوا.قبلا هم گفتم مریضه روانی کمبود داشته کینه ای منفی نگر ...15 کیلو وزن کم کردم واسه کسی که ارزششو نداشت و حالام دارم واسه روزگار خودم گریه می کنم چطور یه ادم اینقد خودخواه می تونه باشه گذشت نداره ما رو محکوم به دروغ گویی می کنه در حالیکه خودش مدام دروغ میگه کینش و منفی نگریش زندگیمونو تباه کرد مادرشو برادراش زندگیمو تباه کردن.گفت تصمیمشو گرفته منتظر منه میگه ازمون متنفره و....... دیگه چیزی واسه صحبت نمونده نمی خواد قیافمو ببینه ازمون متنفره دارم امروز تمام عکساشو سوزوندم با کتاباش سردرد شدیدی دارم .به این فکر میکنم
چطوری ازش در کمترین زمان جدا شم می دونم می خواد من بگم که بیا توافقی جدا شیم تا مهریه نده و راحت شه چون گقته یه ریالم نمیدم ولی میرم زندان اینم می ترسم بده و اونقد بچزونتم دیگه اوضاع روحیم حادتر بشه.. شما که تجربه داری یا بقیه می تونن کمکم کنن تو رو خدا خیلی در عذابم
می خوام از این مخمصه خلاص شم
چه جوریشو نمی دونم
RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته
ندا جان بازم حرفام بر مبنای تجربه هست و کارشناسانه نیست
نامزد منم همینطور بود کینه ای و بدون گذشت
من توافقی جدا شدم از روزی که رفتیم دادگاه تا روزی که تموم شد 3 هفته طول کشید البته تو استان ما طلاق های توافقی رو میفرستن برای مشاوره اگر مشاوره نباشه زودتر هم تموم میشه.
ندا اینجوری فرسایش روح و روانت کمتر میشه و بدون اعصاب خوردی ازش جدا میشی. درسته که مهریه حقته ولی اگه بخوای بگیریش روندش طولانی تر میشه و هر روز باید بری دادگاه و با هم رو به رو بشین و مسلما حرفای خوبی بین تون رد و بدل نمیشه.با این اوصافی که هم تو تعریف کردی بعید نیست که ازت کینه به دل بگیره و بعدا هم بخاد اذیتت بکنه.
توصیه من طلاق توافقی هست. اینم بگم که اگه قاضی آدم منصفی باشه و بفهمه که تو مشتاق به طلاق نیستی طلاهایی رو که برات خریدن رو هم احتمالا به تو میده.
عزیزم نگران نباش و به خدا توکل کن. سعی کن به یه امامزده یا یه سفر زیارتی بری آرومت میکنه.
RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته
سلام نامزد من هم درست مثل شرایط شما رو برام ایجاد کرده ولی من یا تو مشتاق به جدایی نیستیم به نظر من مهریه رو اجرا بزار .
چطور اون به راحتی می تونه زندگی یه دخترو خراب کنه .همه حق و حقوقت رو بگیر به راحتی از کسی که با تو اینکارو کرده نگذر
منم خیلی درگیر احساساتم ولی بدون همه چیز تو زندگی ازدواج نیست به جنبه های دیگه زندگی اهمیت بده
نگذار فکر کنه که با یه دختر بی کس و مظلوم طرف .محکم باش
یکی از اقوام من تو دوران عقد طلاق گرفت و بعد از چند سال با شخص دیگه ی ازدواج کرد که خیلی هم از زندگیش راضیه
همیشه تسلیم خدا باش . قوی زندگی کن
RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته
تسلیم خدا الان تو چه مرحله ای هستی میشه از تجربیاتت بگی. پروانه می گه توافقی زودتر تموم میشه با این اوضاع وحشتناک روحی که دارم از طرف دیگم با زندگیم با احساساتم بازی شده مخصوصا این حرفش که منو نمی خواسته دلمو بد جور شکسته به این راحتی بذارم بره تو دو راهی گیر کردم.صبح و شبم شده گریه اصلا نمی خوابم افسردگی شدیدی دارم مدام فکر خودکشی به سرم میزنه از طرفیم به خوبیاش فکر می کنم وعذاب می کشم که شاید من باعث بد بختی خودم شدم بهتر بود هر چی می گفت می گفتم چشم التماسش می کردم الان این جوری نمی شد از اینم می ترسم بعد جدایی که الان 30 سالمه دیگه کسی نیاد سراغم بیادم یه ادم بد تر از اون باشه نگاه مردم ...مدام این فکرا و رفتاراش جلو چشو رزه می ره الان دیگه اون تصمیمشو گرفته و می خواد من اقدام کنم دارم از درون می سوزم پاهام سست شدن حتی یه قدمم نمی تونم بردارم خودمو گناهکار می دونم ارزوی مرگ دارم همه دعاهام بی اثره دیروز رفتم بیرون با دیدم زن و شوهرایی که با هم می گردن گریم گرفت 2 ساعت گریه کردم از بیرون رفتنم پشیمون شدم برام دعا کنین نفرینش میکنم واسه عذابی که برام اورد داره ذره ذره ابم میکنه و دارم غرق میشم کاش خدا به منم یه ذره بی تفاوتی میداد من چقدر بد بختم که زن شدم کاش بمیرم کاش
RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته
ندا جان نامزد من چند ماه با من هر رفتاری کرد تحمل کردم گفت عروسی نمی گیرم گفتم باشه گفت حرف باید حرف من باشه گفتم باشه هر چی گفت بخاطر عشق و تعهد گفتم باشه ولی چون تصمیم به جدایی گرفته دائم بهانه گیری می کنه حالا دست گذاشته رو بابام پشت سرش فحش می ده تا ما بریم اقدام کنیم بارها به بابام گفته مهریه نگیر همین الان ببرم طلاق دخترتو بدم
فعلا قهر کرده از خونه ما رفته گفته تا نیایید دنبالم اوضاع همینه ولی اینبار ما کوتاه نمی یاییم سکوت کردیم نشتیم ولی تصمیم دارم بعد یک ماه دیگه برم مهریه رو اجرا بگذارم بعد نفقه رو بگیرم حتی اگه نده بره زندان .اون با آبروی من بازی کرده .منم حالم بده می دونم این زندگی ادامه نداره باید واقعیتو پذیرفت .منم همه احساسهای تو رو دارم .با دیدن یه زن و شوهر حالم بد می شه ولی دارم روی روحیم کار می کنم ما باید قوی باشیم .ما نباید وابسته یه موجودی به اسم شوهر باشم از احساسات بیا بیرون . اصلا فکر کن مطمئن باشی از جای که تا آخر عمر باید مجرد بمونی چیکار می کردی دائم غصه می خوردی یا از جنبه های دیگه زندگی استفاده می کردی .
بیا از زندگی لذت ببر .دنبال یه جایگاه اجتماعی خوب برای خودت باش تا حالا دختری رو دیدی که زنای شوهدار حسرت زندگیشو بخورن
محکم باش و اونی رو که باعث زهر شدن زندگیت شده به راحتی رها نکن
حقتو ازش بگیر که فکر نکنه با یه دختر زلیل طرف بوده