RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زیبا خانوم
اقا حسام ارتباطتون فقط تلفنیه پس چرا خواستن که صیغه کنید!!!!!!
انشالله مشکلتون حل میشه و تصمیم درست رو میگیرید.
موفق باشید
فعلا فقط تلفنی ارتباط داریم
واقعا از مطرح کردم مشکلم اینجا پشیمون شدم . جالبه برام که چطور بعضی دوستان به خودشون اجازه می دن درباره یه آدم که هیچی از زندگیش نمی دونن به این راحتی قضاوت کنن ! واقعا نمی خوام جواب خیلی از کاربرهای گرامی رو بدم . خواهش می کنم اگه براتون سخته هضم تاپیک بنده لطف کنید و پستهای احساسی اینجا نگذارید و بنده رو بحال خودم بگذارید و اجازه بدید کارشناسان دیگه راهنمایی کنن که چطور باید مشکلمو حل کنم .
مسلما بنده هیچ وقت با وجود همسر فعلیم قصد نداشتم برم خواهرشون رو بگیرم ! قصد من اول طلاق بوده از همسرم در درجه اول و دنبال اجازه کسی هم نبودم برای کارهام ، وقتی اومدم اینجا تاپیک زدم و درخواست کمک کردم قصدم انتخاب بهترین راه با توجه شرایطم بوده . حتی به این فکر کردم که طلاق بگیریم و صبر کنم خانومم ازدواج کنن مجددا و برن سر زندگیشون ، بعد اگه امکانش باشه و هنوز بین من و خواهر ایشون علاقه ای وجود داشته باشه اقدام کنیم .
RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
سرزنش - قضاوت اکیدا ممنوع
دوست عزیز من منتظر صحبت شما هستم . شما را بی هیچ قضاوتی می شنوم .
RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
شما سکوت کنید و اگر تاب نمی آورید پنجره را ببندید.
ایشان خود می دانند که مسئله ای پیش آمده و نیاز به کمک هست که اینجا هستند . سرزنش و قضاوت باعث فرار مراجع می شود . ایشان خودشان در شرایط روحی پر فشار به سر می برند و قطعا متوجه شدند که بازتاب این رفتار در نگاه اجتماعی چیست . همین اندازه کافی است .
RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
sareh.s جان..عزیزم..هرکس اینجا میاد برای طرح مشکل و یا درد دل میاد
درسته خیلی مسائل (از نظر عرفی و یا شرعی و یا قانونی )ممکنه درست نباشه ولی خوب اشکالی هم نداره که در اینجور تالارها عنوان بشه.
حدااقلش اینه که دیگران میخونند و نظرات دیگران رو هم در اوباره جویا میشن و باخودشون دربارش فکر میکنند تا اگه بده انجامش ندند.
همینکه دیگران تجربیاتشون رو اینجا عنوان میکنن با خوندنش آدم خودشو جای شخصیتها قرار میده و اگر از نظرش خیلی قبیح بود انجامش نمیده.
خوبی دیگش اینه که از دیدگاههای مختلف به یک مساله نگاه میشه.
RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
نمی دونم چندسال داری و چه می کنی ولی برای لحظه ای تصور کن که خانمت قبل از شما اینجا یک تاپیک زده
بود به این صورت که :
"یکساله با همسرم ازدواج کردم علاقه ای به او ندارم ولی برادر شوهرم را خیلی دوست دارم او هم مرا دوست دارد
و با هم یک صیغه محرمیت خوانده ایم چگونه راهی بیابم که از همسرم جدا شوم و با برادر شوهرم ازدواج کنم؟!
لطفا به من نگویید که از برادر شوهرم بگذرم چون اصلا نمی توانم چنین کاری کنم"
لطفا راهنمایی کن که ما چگونه می توانیم خانمت را راهنمایی کنیم؟!
اگر جواب سوال فوق را بدرستی و عاقلانه و منطقی یافتی راه خود را نیز یافته ای؟!:305:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط hessam
جواب بسیاری از دوستان رو ندادم چون مثنوی هفتاد من می شد اما در تشکر از دوستانی که بنظرم حرفشون منطقی بود دکمه تشکر رو می زنم و خواهش می کنم با غرض و احساسات اظهار نظر نکنید چون هیچ کمکی به بنده نمی کنه .
حسام عزیز:72:
فکر نمی کنم جواب سوالات من مثنوی هفتاد من بشود و یا غیر منطقی و با غرض و احساسات باشد که هیچ پاسخی ندادی؟!؟
اشکالی ندارد اگر به ما پاسخ نمی دهی ولی خواهشا با خودتت خلوت کن و جواب سوالات بالا را به خودتت بده مطمئن باش همان راه حل مشکل شماست.
از طرفی آن زمان که شما از خانمت خواستگاری کردی خواهر ایشان هم مجرد بود ولی احتمالا شما به دلیل اینکه همسرت جوان تر و شاید ظاهرا جذاب تر بود ایشان را برگزیدی؟!
ولی حالا همان معیارها شده نقطه ضعف همسرت که بچه گانه عمل می کند و .........
فکر نمی کنی چند صباحی دیگر معیارها و خصوصیات خواهر زنت نیز برایت رنگ ببازد؟!
فکر نمی کنی شما که در انتخاب اول سنتی عمل کردی و احتمالا مرد سنتی هستی و به فکر سن و زیبایی و .... بودی
نمی توانی با خواهر همسرت که طبق شواهد موجود دختری مستقل و امروزی است تفاهم داشته باشی؟!
این راه که می روی دیگر بازگشت از آن به این راحتیها نیست پلهای زیادی را داری خراب میکنی خوب فکر کن.
سعی کن اینبار عمیق تر از قبل به زندگی مشترک و ویژگیهای شخصیتی خودتت فکر کنی:305:
مواظب خودتت باش:72:
RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
من به عنوان یک کاربر عادی که به کوشا ارتقای مقام یافتم! صمیمانه از دوستان میخوام که اجازه بدند خانم آنی با روش و اصول خودشون بحث را پیگیری کنند، فکر میکنم به اندازه کافی نمک به زخم آقا حسام پاشیدیم، ایشون ظاهرا به مخمصه ایی که در اون گرفتار شدند واقفند و بیشتر هم آگاه شدند، الان دیگه وقتشه که دستش رو بگیریم و از این مخمصه بیاریمش بیرون.
البته جسارت کردم این پست رو ارسال کردم، منو ببخشید.
RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
سلام
از خوندن اين تاپيك خيلي ناراحت شدم... اما اميد وارم اگه هنوز جايي واسه جبران مونده جبرانش كنيد
آقا حسام ، به نظر من شما براي بهبود زندگيتون هيچ تلاشي نكردين... تو اين مدتي كه از زندگيتون ميگذره شما فقط ايرادها و نواقص خانمتون رو زيره ذره بين گذاشتين و با بزرگ نمايي مشكلات ايشون ميخوايد اشتباهه خودتون رو تا حدي توجيه كنيد و كوچيك جلوه بدين....
خانومتون اين طوريه اونطوريه... بچه اس... نتونسته خودشو تو دله مادر شوهرش جا كنه... كم تجربه اس...
اما ايرادهاي شما چيه؟؟؟!!
اگه خانومتون به خاطره كم تجربه بودنش نتونسته همون همسره ايده آله شما باشه، شما براش چي كار كردين؟؟؟
شما واسش همسره ايده آلي بودين؟؟؟ .... واسه اينكه بتونه رفتاراي بدش رو جبران كنه حتي يه قدمم براي كمكش برداشتين؟؟؟ ... كمترين تلاشي كه ميتونستين واسه نجات زندگيتون بكنيد اين بود كه به يه مشاوره مراجعه كنيد... حتي اين كارو كردين؟؟؟
اما همسرتون با همه بچگي و كم تجربگيش اون قدر مرام داره كه به اشتباهش اعتراف كنه و لااقل تلاششو واسه اصلاحه خودش بكنه(هر چند كه نا موفق بوده)
اما شمايي كه كوچكترين اشتباهات همسرتون رو مثله يه پتك كردين و مرتب تو سرش ميزنين، بزرگترين خيانت رو در حقش كردين... خودتون ميتونين به اين گناهتون اعتراف كنيد يا كتمانش ميكنيد؟؟؟
اگه خانومتون شوهر داري بلد نيست، شما با اين تجربه و سني كه دارين زنداري بلدين؟؟؟
حالا من اصراري ندارم كه اين زندگي رو از نو بسازين...... اما خواهش ميكنم خانمتون رو دوبار له نكنين.... 2 بار اونو نكشين.... 2 بار عذابش ندين
اگه طلاقش دادي كه هيچ.... اما ازدواجت با خواهرش اونو نابووووووووووووووووووود ميكنه..... به معناي واقعيه كلمه.......... اين ازدواج شوم با خواهرش واسش درد آور تر از طلاقشه با شما........ و هييييييييييييييييچ كاره منطقي اي در اين زمينه نمييييييييييييييييشه انجام داد
اين همه دختر تو اين دنيا.... خواهش ميكنم برو سراغه يكي ديگه.... دورو بره اين خانواده رو خط بكش.... چون بعيدم ميدونم با اين طلاق ديگه تو اين خانواده جايي هم داشته باشي
دختري كه به خواهرش كه باهاش نسبت خوني داره خيانت ميكنه.... به همسرش 1000 برابر بدتر و دردناك تر و زجر آور تر خيانت ميكنه
و نمونه عيني خنجر زدن از پشت همينه........
RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
سلام به شما
من نظرم اینه که بهتره شما فعلا مشکل با خانومتون رو بذارید کنار.
بیاین در مورد این خانوم که قصد ازدواج باهاش دارین صحبت کنیم( از واژه خواهر زن استفاده نمیکنم.چون ایجاد حساسیت کاذب میکنه).
همونطور که از محاسنش گفتید قطعا معایبی هم این خانوم دارن.(همه دارن..من شما )
ما میخوایم کمک کنیم که شما معایب ایشون رو ببینید.(نه عیبهای معمولی..چون همونطور که گفتم همه ما نقصهایی در رفتار و اخلاقمون داریم)
قبل از هرچیزی باید بهتون بگم شما باید پی یک چیز رو به تن خود بمالید
اینکه بعد از ازدواج با این خانوم به هیچ عنوان نه شما و نه ایشون جایی در این خانواده نخواهید داشت.
اشاره کرده بودید به اینکه ایشون خودش منزل مستقلی داره.و کلا بحثش از اینا جداست.
این یعنی ایشون اعتقادی به خانواده و بنیانش نداره.و مشخصه اصلا با خانواده خودش اختلاف داره و نتوسته در کنارشون زندگی کنه.
حالا چرا ایشون خودش رو دلسوز خواهرش نشون داده و به قول شما بهش مسائلی رو گوشزد گرده جای بحث داره.
اما نظر شخصی من اینه که ایشون با خانواده خودش مشکل داره و شما رو صرفا یک وسیله میبینه و راحت تر بگم شما شدید طعمه ایشون.تا بعد از مدتی به خانوادش (که کلا با روش و اصولشون مخالفه) بگه :دیدید ! فلانی نتونست همسرش رو نگه داره ...دیدید منی که حتی خواب و خوراکم رو هم از شما جدا کرده بودم این اقا رو جذب کردم!
شما وارد این بازی پیچیده نشید.چرا که اگر شما حتی بعد از ازدواج با این خانوم اختلاف داشته باشید و جدا بشید باز هم برگ برنده دست این خانومه.
چون هدف انتقامه.
از دوستان عزیزم خواهش میکنم توهین و سرزنش نکنید.
RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
سلامی دوباره.
از صمیم قلب امیدوارم که از اینجا فرار نکرده باشید و بازم به اینجا سربزنید.
احتمالا خیلیامون تو شرایط خاصی گیر کردیم که هم میدونیم اشتباهه هم نمیتونیم به راحتی ازش جدا بشیم.
مطمئنا این وضعیت اشتباه باعث واکنش منفی اطرافیانمون میشه و ما باید اینو به عنوان یکی از پیامدهای کارامون بپذیریم.همونطور که وقتی با اتیش بازی میکنیم.دستمون میسوزه..تاول میزنه..پوستش چروکیده میشه و رنج میکشیم.و این پیامد اشتباهیه که انجام دادیم.
رفتار شما برای خیلی از ماها رفتن از خط قرمزهای مهمی هست..همین میشه که فریادمون درمیاد..اما شما بپذیر که این گوشه کوچیکی از پیامدهای رفتارته..
وقتی چنین صحبتهایی تو محیط مجازی انقد برات ازاردهنده است باید فکر کنی تو محیط واقعی این صحبتها این عصبیت ها این ناراحتیها هزار چندان میشه.
پس این اولین حسن تاپیکت هست.اینکه مشتی از خروار رفتاری که ممکنه بصورت واقعی ببینی رو اینجا دیدی.
موضوع بعدی اینه که موضوع شما با اینکه مثلا یه مردی عاشق یه زن غریبه بشه و ... فرق داره..حل مشکل اون اقا اگه به تاخیر بیفته باز جای جبران داره..اما اگه مشکل شما طول بکشه و اتفاقی که نباید بیفته بعیده بشه جبرانش کرد.برای همین هر کسی سعی کرد حتی اگه شده با توپ و تشر شما رو متوجه رفتارتون و عواقبش بکنه.اینم حسن دوم تاپیک شما.
نکته سوم اینه که هیچ وقت از رنج فرار نکن..همونطور که وقتی مثلا کار بدی میکنیم عذاب وجدان ازارمون میده..و رنجمون میده اگه ما بیخیال این رنج نشیم..اگه دنبالش رو بگیریم.میتونیم موفق بشیم.برای همین هر کار بدی یه رنجی با خودش میاره..تا ما رو متوجه خطا بودن رفتارمون کنه..
شما هم از این رنج فرار نکن و ادامه بده.اینم دلیل سوم.
به نظر من بیا یه کم قبلتر بریم..از زمانی که با همسرت اشنا شدی؟؟از دلخوریایی که بینتون بوجود اومد؟؟؟
از زمانی که حس کردی به خواهرش گرایش داری...
شما داستانت رو با نقطه عطفش شروع کردی و اینطوری فضا هیجانی شد.از اول شروع کن و بیا.
امیدوارم برگردی و رنج رو تحمل کنی و به یه نتیجه مناسب برسی.
موفق باشی
RE: ازدواج با خواهر زنم و قصد جدایی از همسرم
والا این چیزا تاثیرات مخرب فیلم های ماهواره ایه .. کی تو خانواده های اصیل ایرانی همچین دغدغه هایی بوده ؟
خواهر زنه آدم مثله خواهر خودشه .
ببین برادر من سعی کن دور بشی ازش . خودت و همسرت برین شهر دیگه اصلا حتی اگه شده برای مدت یکسال
اصلا تا وقتی که خواهر زنت ازدواج کنه .
هرچقدر سختی داشته باشه می ارزه چون اگه بخوای هدفتو عملی کنه هر ثانیه ات باید تاوان پس بدی !
تو رو به خدا بگذر .. این راهی که میخوای بری جز نابودی چیز دیگه ای نداره . به این فکر کردی اگه روزی نابودیه خواهرشو و زندگیشو نتونه تحمل کنه و وجدانش ( اگه دارای وجدان باشد ) اذیت بشه قطعا ترک میکنه شما رو .
هیچ کس اینجا نیست که بگه قید خواهر زنت رو نزن چون بر اساس انسانیت و عقلانیت میخوایم حرف بزنیم .