RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
مرسی بی دل از وقت و جوابی که برام گذاشتید:43:
جوابتون رو خوندم. بله یه عادت هست که دیگه دست خودم نیس....
meinoush من تو رویا هام همش یه آدم دیگه هستم.
موفق زیبا تحصیل کرده.........
نه تمام رویاهام همیشه به یه شکل و به همین روند بوده.
خودم رو در مکان های دیگه و با آدم های دیگه فرض میکنم و حتی باهاشون حرف میزنم.
باهاشون زندگی میکنم. از غذا خوردن و خوابیدن هم نمیگذرم و این مواقع هم همش فکر میکنم یه جا دیگه هستم.
اما من خودم آگاهم به ااین رویاها . یعنی به انتخاب خودمه. و مثل مریضای اسکیزوفرنی نیستم:302:
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
این لینکارو نگاه کن
http://www.hamdardi.net/thread-23001.html
پست 10
اول از دوست نداشته شدن صحبت کردی. اینکه برای پسرها وقت و انرژی گذاشتی و اینکه دلت می خواسته همیشه یه همراه زندگی مرد داشته باشی و ازدواج کنی. بعدش نوشتی که این حالت که هر چی وقت و انرژی گذاشتی جواب نگرفتی واسه دوستای همجنس هم بوده و یه جورایی همه سواستفاده کردن و پاسخ لطفاتو ندادن. بعد هم از رویاهایی نوشتی که شروعشون ارادیه. این رویا ها رو چطور می سازی؟ از اتفاقات هر روز استفاده می کنی؟ موضوع داستان و نتایجش همیشه یه شکله یا هر بار متفاوته؟ اینا مهمن. موضوع رویاهات چیه که انقدر حالتو بد کرده که باعث شده از خودت بدت بیاد؟ زندگی واقعی ای که می خوای بهش برگردی چطوریه و چه فرقی با رویاهات دارن؟ (اخه یه وقتایی ادم انقدر زندگی واقعیش مزخرفه که پناه می بره به رویا. اما تو برعکسشو می گی). افت تحصیلیت هم مشخصه دیگه گلم. می شینی درس بخونی جای درس خوندن رویا بافی می کنی. زندگی واقعی ات خونوادت چطوری هستن؟ اصلا کسی بهت اهمیت می ده توی خونه؟ مریض بشی حالت بد باشه یا غذا نخورده باشی یا خواب یا بیدار باشی کسی می فهمه؟ چند سالته؟
می تونی یکی از رویاهاتو توضیح بدی؟
اسکیزو رو ول کن. همه دکترا که خوب نیستن. روانپزشک هم باید پیش خوبش رفت.
می دونی دقیقا چی باعث می شه حالت بد شه وقتی از رویا می یای بیرون؟
ببین مهمه که توی رویات به چی فکر می کنی. چون می گی همیشه یه چیزه. روند اون داستانی که هی توی رویاهات تکرار می شه و موضوعش مهمه.
خوبه عزیز. ممنون.
فکر می کنم هیچکدوم از اینا مشکل اصلی اصلیت نیستن. مشکل اصلی چیز دیگه ای باید باشه گلم که کم کم توی حرفات توی خیالبافی هات و تو یاحساساتت می شه پیداش کنیم. اون چیزی رو که باعث شده این وضعیت ها و احساس ها رو داشته باشی رو باید پیدا کرد.
از خودت هم بگو. از قدت اندامت چهره ات صدات خلاصه ظاهرت و خوبی هاش و اون چیزاییش که دوسش نداری. (چون نوشتی خودتو یه ادم زیبا و تحصیلکرده می بینی می پرسم. خیلی از مسایل ظاهری رو این روزا به راحتی می شه حل کرد)
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
دوستان خواهش میکنم کمکم کنید. ایشالا مشکل همگی شما هم حل بشه:323:
بله من طبق قبل که گفتم همیشه دنبال اون مساله بودم و نشد:302:
آره اون مشکل رو داشتم ولی در برابر این رویا بافیم مشکل کوچکتری بود.
من بخاطر مجموع رفتارم از خودم بیزار شدم. هم اون سادگی ها و خرد کردن غرور هم این رویلها و زندگی نکردن در زمان حال.
چشم الان با جزییات از رویاهام میگم.
من 7ساله که این مشکل رو دارم.
از شروع دبیرستان.
اون موقع همش رویاهام این بود که در درسم موفق بشم آدم بزرگی بشم و .........
الان و در حال حاضر:
ببینید یک بخشی مثلا میرم تو خیال که اون کسی که دوسش داشتم و من رو تنها گذاشت رو جاهای مختلف میبینم و من از نظر ظاهری مالی و.... در یک شرایط عالی هستم.
چون این شخص فامیل هست خیال بافی راحت تر میشه. مثلا میگم تو یه مراسم یا خونه اقوام ببینمش.........
همش دارم تو این شرایط زندگی میکنم.
یک بخش دیگه مربوط به شخص خودمه و میرم تو رویا که تو بهترین دانشگاه دارم درس میخونم و بهترین شغل و شرایط رو دارم....
نه دوست گلم ربط به مسایل رئزانه نداره. یعنی از مسایل روزانه برای خیال بافی استفاده نمیکنم اما مسایلی که پیش میاد منو تو جدید کردن رویاهام کمک میکنه. مثلا:
به تازگی یکی از اقواممون فوت شده و من حالا در این رویام که مثلا اون شخص رو تو این مراسم ها میبینم و صحبت میکنیم و حتی برای مراسم های آینده هم خیال بافی میکنم.
خیلی جالبه که من از نظر همه قیافه خوبی دارم.
بیشتر بانمکه قیافم تا خوشکل.
خوشتیپ هستم و خوب لباس میپوشم.
22 سالمه. سال آخر دانشگاه.
به خاطر اخلاقم که مهربون و صبور هستم خیلی همه دوستم دارن.
تو خونه هم مامانم خیلی هوامو داره. خواهر برادرامم که ازدواج کردن خیلی دوسم دارن و همه جوره بهم میرسن.
مثلا بی دلیل برام کادو میخرن بهم پول میدن همیشه اصرار دارن که باهاشون بیرون برم.
اما همه فکر من همون آمیه که تنهام گذاشت. اگه غریبه بود بازم. اما چون فامیله.............
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
توی رویاهات همش این اقای امی هست؟
وقتی می گی هیچکس دوست نداره یعنی امی دوست نداره؟
این رویابافی رو می گی 7 ساله داری. از کی برات رنج اور شد این رویابافی؟ از زمانی که امی دوست نداشت؟
اگه مشکلاتت اینه می شه همون شکست عشقی.
رویابافی رو هم می تونی یه کمی بهش نظم بدی. مثلا بگی اگه این درسو تا اینجا بخونم می تونم 15 دقیقه رویابافی کنم و بقیه اشو بذارم واسه بعد از اینکه این درس رو خوندم. یعنی یه کمی براش نظم و محدودیت بذار. بعدش می تونی جایگزین براش بذاری. یه کاری که دوست داری مثله دوچرخه سواری یا هر چی. تا می خوای خیالبافی شروع کنی بری این کار یا ورزش جایگزینو بکنی. بعد از یه مدت کم می شه و کاملا شروع نکردنش ارادی می شه واست. یعنی دیگه عادت نداری به خیالپردازی و به کارای دیگه ات می رسی.
این اقا رو فراموش نکردی. فامیل هم هست هی جلو چشمته و دوباره احساساتتو تازه می کنه. سعی کن بپذیری که تموم شده رابطه. اگه هم لازم نیست خیلی باهاش صحبت نکن و خیلی کاری به کارش نداشته باش.
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
سلام دوستان.
داشتن دوستانی مثل شما که بدون هیچ چشمداشتی به بقیه کمک میکنن و وقت میگذارند خیلی با ارزشه.
من از همه دوستان و کارشناسان و مدیران سایت تشکر میکنم.
از صمیم قلبم الان دارم براتون دعا میکنم:323:
ایشالا همگی برای مشکلات اراده ی پولادین بدست بیارید و مشکلات فرصتی برای هرچه خوش بخت تر شدن شما بشه. و به خدا نزدیک و نزدیک تر بشید.
دوستان گلم من میخام برا اخرین بار هم که شده شانس زندگی و آدم خوبی بودن رو به خودم بدم.
درسته که 22 سالمه ولی اشتباهات بی شمار زندگیم خیلی منو با تجربه کرده.
و الان دقیقا میدونم چی میخام. هم از خودم هم از دیگران.
میخام فقط در زمان حال زندگی کنم.
در واقع میخام زندگی کنم............
درس بخونم و از همه لحظاتم استفاده کنم...........
دوستان من میخام کل زندگیم رو جمع جور کنم.
این خاستنم برای خودم با ارزشه چون دیروز نمیخاستم.............
دوستان میشه بازم کنارم باشید و تنهام نذارید؟
میشه کمکم کنید؟
دوستون دارم:43:
اگه امکانش هست نام کاربریم رو عوض کنم بهم بگید چجوری.
اگه کمکم میکنید تا یا تاپیک جدید باز کنم..........
منتظرتون هستم.
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
داشتم ميرفتم بخوابم كه پستتو ديدم و نميدوني چقدر خوشحالم كردي
مطمين باش كه ميتوني و خدا هم كمكت ميكنه كه روز به روز بهتر و شاداب تر بشي:72:
براي تغيير نام كاربريت از اين لينك استفاده كن
ارتباط با ما
درخواستتو اونجا مطرح كن , رسيدگي ميكنن
صميمانه منتظر تو دوست خوبمون با نام كاربري جديد و روحيه خوبت هستيم:72:
به جان دوست كه غم پرده بر شما ندرد ... گر اعتماد بر الطاف كارساز كنيد:)
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
مرسی zohreh . منم انرژی گرفتم از حرف شما.
دوستان من میدونم حتی اگه از هر نظر بهترین هم باشم برای دیگران جز پدر و مادرم بی اهمیته. و دیگران اصلا به من فکر نمیکنند. پس من چرا تمام لحظاتم رو در این رویا سپری کنم که همواره در چشم دیگران بهترینم؟
من باید برای خودم و برای شادی و لذت و رضایت خودم زندگی کنم. فقط خودم.
تصمیم گرفتم اول به طور واقعی زندگی کنم و بعد برای موفقیت هایی که در نظر دارم در جریان زندگی تلاش کنم.
دوستان کمک کنید که تصمیمم رو عملی کنم.:323:
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
دوست عزیز سلام
منم منتظر تغییر نام کاربریت هستم
و از تصمیمت بسیار خوشحال شدم و فکر کنم بهترین نتیجه گیری رو از تاپیکت گرفتی
به امید موفقیت در زندگی واقعیت:72:
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
سلام
خیلی خوشحال شدم از پستهایت.بهت تبریک میگم :72:
باوری باش برای همه کسانی که مشکل دارند:310:هر کسی که پایان تاپیک شما رو می خونه از این فضای جدیدی که داری خلق می کنی بهره می بره.
از خانم بی دل،زهره،مینوش،ویدا و همه کسانی که اسمشون رو نبردم ممنونم :72:
منتظر پستهای زیباتر و پر انرژی تر از شما هستیم.
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
مرسی amiran
منم از همه دوستان تشکر میکنم. دستون دارم:43::46::43::46:
منتظرم نام کاربریم عوض بشه تو یه تاپیک دیگع سالم سازس رو شروع کنم.
یادم نمیره که تغییر یک فرآینده نه اتفاق:43:
دوستان بیصبرانه منتظر حضورتون در کنارم هستم.