RE: چگونه از این بحران خارج شوم؟ (جدایی از همسرم و دخترم)
شب شما بخیر آقای آرش
اگر هم خدانکرده طلاق هم گرفتید نباید زود ازدواج کنید و یا وارد یک رابطه جدید شید..باید به خودتون فرصت بدید و هیچ عجله ای نکنید.
باید دوران نقاهت بعد از جدایی سپری بشه و شما روی خودتون کار کنید و زخمهای گذشته از بین بره وگرنه رابطه بعدیتون هم درست نیست.
RE: چگونه از این بحران خارج شوم؟ (جدایی از همسرم و دخترم)
حاضر به اعتمادی یه چیزی از جنس نمودار
کسبه بازار که کلی اعتبار دارن و حرفشون بی هیچ مدرکی سنده و ......... .
این اعتبار و اعتماد دو جانبه یک شبه به وجود نیامده . طی زمان و واکنش ها و اعمال و رفتار و احساسات و تصمیم گیری و انتخاب های به موقع و شناخت به وجود آمده .
در زندگی زناشویی هم همین است . حتی در روابط دوستی .
باید خشت روی خشت گذاشت . قدم به قدم . مرحله به مرحله طی شناخت و زمان ...............درست مثل همان کاسب خوشنام بازار .
خوشنامی کاسب این به معنی بی اشتباه بودن و .........نیست . این معنی رو می ده که تو می دونی و این کاسب رو می شناسی که در چه موقعیتی چه واکنشی داره و چگونه تصمیم گیری می کنه و ...........با این فرد یک تفاهم می سازی از اختلافات و از تشابهات استفاده می کنی برای ساختن یک مسیر کاری یا زندگی یا رفاقتی و............
می دونی کجاها میشه بهش اعتماد کرد و تا چه حد و سقفی ..............این شناخت برات خشت به خشت ایجاد شده . چون از روز اول او را نمی شناختی . به شناخت مجازی دیگران از او کاری نداشتی این شناخت مجازی شاید استارت کار و رفاقت و انتخاب بوده اما در نهایت این خودت بودی که او را کشف کردی و.........
RE: چگونه از این بحران خارج شوم؟ (جدایی از همسرم و دخترم)
در ضمن آرش پیشداوری و فکر خوانی و مکالمه درونی ......................ممنوع :324:
تو ابدا نمی دانی چه حرفهایی در آن خانواده ردوبدل شده پس با افکار منفی ذهن و احساسات خودت رو مسموم نکن .
ضمن اینکه ( این رو همینجوری بی ربط مرتبط بهت می گم )
کار هر مرد نیست خرمن کوفتن
گاو نر می خواهد و مرد کهن
رازداری - جوانمردی و سکوت و مواجه با قضاوت منفی و ......................کار هر کسی نیست بلکه باید آبدیده شده باشی تا از پسش بر بیای جوانمرد .
یادت باشه هر اتفاقی بیفته ......چه زندگی بکنی و چه زندگی نکنی این زن مادر بچه توست.
در ضمن وقتی که برای علی ( ع) سوکواری می کنی قدری از خط مشی آن بزرگوار باید پیروی کنی .
اگر دانه هایت ر ا در گذشته به موقع و درست کاشته باشی و..........مطمئن باش از روی شناختی که از تو دارند ذهن هایشان به بیراهه نمی ره
RE: چگونه از این بحران خارج شوم؟ (جدایی از همسرم و دخترم)
آقا آرش منظور اون آقا ازین جمله که بگو مخارجت رو بعد از طلاق هم تامین میکنم درواقع یه منظور عاطفی هست
یعنی به خانومتون میگید احساس و نگرانی که نسبت به تو دارم خیلی عمیقتر از اونه که با مهر طلاق تموم بشه
و همچین حرفی خیلی روی اون تاثیر میذاره
کاش یکم به حرفاتون عمیقتر نگاه کنید و کاش بتونید چیزی که یه زن از جملاتتون برداشت میکنه رو درک کنید
راستی تو اون یکی تاپیکتون یه پست زدم
RE: چگونه از این بحران خارج شوم؟ (جدایی از همسرم و دخترم)
بله دیدم ممنون از ابراز نظرتون.
منظور اون آقا رو متوجه شدم، حتی همون اوائل که خانمم خونه رو تازه ترک کرده بود، یکی از دوستان که آدم دنیا دیده و جا افتاده ایی هم بود به من گفت، همین فردا برو بهش بگو مهرت رو کامل میدم یک آپارتمان هم برات میگیرم و تا آخر عمر هم تامینت می کنم بعد باهاش تو یک محضر خونه قرار بذار.
گفتم من که نمیتونم همچین تعهدی بدم، به هر حال حرفی که میزنم باید پاش بایستم، گفت تو اینکار رو بکن اون امکان نداره بیاد محضر.
گفتم شاید نیاد، ولی شاید هم بیاد، اگه اومد چی؟من چطور باید اینکار ها رو بکنم؟
من نمیتونم تعهدی بدم که بعد نخوام یا نتونم بهش عمل کنم.
البته من یکی دوباری که ازش خواستم بیاد، بهش گفتم مهرت رو می دم مشکلی ندارم،تو برگرد، همه حق و حقوقت رو بهت میدم، حتی جلوی قاضی هم گفتم،
متاسفانه دچار لج بازی شده بود، ممکنه الان تصمیمش قطعی باشه برای نیومدن، اما اون موقع ها لج میکرد، دو دل بود،
کار رو به اینجا کشوند که برگشتش براش سختتر شده.
RE: چگونه از این بحران خارج شوم؟ (جدایی از همسرم و دخترم)
آقا آرش به هرحال از چیزایی که تعریف می کنید شخصا اینطور برداشت میکنم که کار شما هنوز به مرحله طلاق نرسیده
خانم شما پتانسل برگشتن رو کاملا داره ، حرفای دختر شما حرف یه دختر 10 ساله نیست
حرف همسر شماست از زبون اون به امید اینکه شاید سر حرف باز بشه
ماشالله زن و شوهر تو لج بازی چیزی کم از هم ندارید و هیچکدوم از غرورتون کوتاه نمیاید
اما این وسط زنها هستند که بیشتر درگیر این احساست میشند، شما که سکان دار خانواده هستید باید رفتار درست رو پیش بگیرید
من هنوز به وضعیت شما خوشبینم و فکر میکنم با تلاش و اقدامات شما قابل حله، اما نمیدنم چرا شما این حرفارو جدی نمیگیر و همچنان دست روی دست میگذارید
یا به قول یکی دیگه از دوستان از اتیش دور ایستادید و توقع گرم شدن دارید
میدونم که شما هم خسته اید، میدونم شما هم دیگه کشش نددارید و خودتون محتاج یه پرستار هستید
منظور من این نیست که برید به پاش بیفتید
شما فقط حرف بزنید، اصلا از همین حس و دردها و تنهایی های خودتون بگید ، اون هم دلش نرم میشه
نذارید سکوت ، نذارید فاصله بین شما پابرجا بمونه
نمیدونم دیگه منظورم رو چجوری بگم، شاید اگه اینهمه آتیش میگیرم واسه اینه که خودم زنم ،
از تعاریف شما درون خانومتون رو حس میکنم و میبینم که میتونه برگرده و از اینطرف هم تنهایی شما رو میبینم و واقعا ناراحت میشم که مشکلی که با کمی احساس خرج کردن حل میشه ، تبدیل شده به طلاق!
RE: چگونه از این بحران خارج شوم؟ (جدایی از همسرم و دخترم)
آقا آرش چی شد؟ یه خبری از خودتون بهمون بدید
بچه های اینجا همگی نگران مشکل شما هستند
RE: چگونه از این بحران خارج شوم؟ (جدایی از همسرم و دخترم)
ممنون از اینکه به یاد من هستید
من که هستم
حی و حاضر
دارم زندگی رو می گذرونم
اما اینکه خبری از ماجرا ندادم به این خاطر بود که خواستم به یک جایی برسه
حالا که شما جویای حال شدید عرض می کنم که :
هته پیش کادوی تولد دخترم به همراه نامه رو برای خانمم با پیک فرستادم
این هفته هم پول هزینه ی بچه رو به حسابی که خانمم اعلام کرد منتقل کردم
عصرش به خانمم اس ام اس دادم که پول منتقل شد و میتونی برداشت کنی.
یک ساعت بعد دخترم اس ام اس داد که کادوت رسید مرسی، یه وقت هم بذار تا با هم بریم مانتوی مدرسم رو بگیریم
منم گفتم هر وقت تو بگی من وقت دارم چه کاری از دیدن تو مهمتر؟
فعلا گوش شیطون کر، چشمش کور، قرار شده شنبه عصری با دخترم بریم مانتوشو بخریم .
حالا که اینو گفتم خیلی دوست دارم اگر دوستان لطف کنند و کمک کنند و بگن که من چطور باید حرفامو به دخترم بزنم تا به مادرش منتقل کنه؟
اصلا باید بهش حرفی بزنم یا نه؟یعنی باید وارد بازیش بکنم یا نه؟
هر چند دارم سعی می کنم مثبت فکر کنم، اما متاسفانه نمی تونم برداشت خوشبینانه ایی از این موضوع داشته باشم،
نمی دونم باید بذارم به حساب تغییرات خوبی که داره بوجود میآد
یاشاید این هم قسمتی از یک بازی هستش و یا فقط به این خاطره که پول رو منتقل کردم، در واقع یک جور معامله داره انجام میشه،
من نمیخوام اینطور باشه، این موضوعات برای من مهمه،
RE: چگونه از این بحران خارج شوم؟ (جدایی از همسرم و دخترم)
سلام
واسه دخترتون حتما سخته که وارد بازیه شما و همسرتون بشه هرچند زندگیه اون طفل معصوم تا همیشه متاثر از این موضوع خواهد بود و بدترین بازهارو خواهد خورد.
حالا که اینو گفتم خیلی دوست دارم اگر دوستان لطف کنند و کمک کنند و بگن که من چطور باید حرفامو به دخترم بزنم تا به مادرش منتقل کنه؟
اصلا باید بهش حرفی بزنم یا نه؟یعنی باید وارد بازیش بکنم یا نه؟
آقای آرش توروخدا:
استفاده ابزاری ازش نکنید
تحت فشار و تصمیم گیری قرارش ندید
زندگیرو کاملا طبیعی واسش جلوه بدید
نذارید زیاد بین شما و مادرش پاس بخوره
تامین مالیش کنید البته نه درحدی که تنها راه ارتبطیش با شما انتقال پول باشه
از امروز و اینده مطمئنش کنید
از مادرش بد گویی نکنید
به هیچ وجه پیگیر اثبات خودتون نباشید
بالاخره به موقش میفهمه که مقصر کی بوده و کی کجا کم گذاشته
ه این خاطره که پول رو منتقل کردم، در واقع یک جور معامله داره انجام میشه،
من نمیخوام اینطور باشه، این موضوعات برای من مهمه،
حتی اگر این دلیلش باشه شما حق ندارید ناراحت شید یا بهش بگید
شما و خانومتون یک روز با عقل و قدرت انتخاب به همسری هم دراومدید
واسه داشتن بچه بازهم با هم انتخاب کردید
اسمشو شما انتخاب کردید
و حالا آینده ش رو هم شما انتخاب میکنید
اما درنهایت اونو با این جبر تنها خواهید گذاشت
شما و همسر سابقتون مسئول هر شکستنی هستید که هر لحظه ممکنه واسش به وجود بیاد
شما و همسر سابقتون مسئول هر آهی هستید که از نهاد اون بچه بر بیاد
شما و همسر سابقتون مسئول همه اینها هستید
پس حق ندارید توقع کنی دلیلش واسه دیدنتون فقط و فقط عشق پدر فرزندی باشه همین که حاضر شده باهاتون بیرون بیاد ولو واسه خرید مانتو ممنون دارش باشید
کم کم شرایط عادی تر خواهد شد
به امید خدا
RE: چگونه از این بحران خارج شوم؟ (جدایی از همسرم و دخترم)
آقا آرش
حمایت و عشق و وفاداری که فقط به حرف زدن نیست.
اینکه شما پول رو به حساب خانمتون ریختید یعنی اینکه بهشون توجه کردید به خواسته شان بها دادید بهشون احترام گذاشتید شما یک قدم به جلو برداشتید.
من خودم رو تصور میکنم در شرایطی که خانم شما هست.جایی درآمد ندارم.رابطم با شوهرم شکرآب شده حالا من دارم با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنم بعد شوهرم میگه من خیلی مشتاقم شما برگردی و تو و بچم رو دوست دارم ولی راضی به مضیقه مالی من و بچم هست.
اینا یعنی اینکه شوهر من توی حرف فقط به من علاقمنده ولی توی عمل حمایت و توجهی به من نداره
حالا این حرکت شما ایشان رو دلگرم کرده و یه مقدار دست از لجبازی برداشته چرا بدبین هستید؟
با دخترتان با محبت رفتار کنید و دلتنگیتون رو بهش نشان بدید و بگید چقدر دلتون برای روزهای با هم بودن تنگ شده (ولی پیغام مستقیم بهش ندید که به مادرش بده) و حتما هم بهش بگید اگر مشکل مالی خودش یا مادرش داشته باشه به شما بگن باور کنید این محبت و حمایت شما خیلی توی روحیه خانمتون موثره.یه مدت محبت و حمایت بدون داشتن خواسته دیگه بهشون داشته باشید.محبت خودتون رو منوط به بازگشتشون نکنید فقط یه مدت...
من مطمئن هستم خیلی موثره ضمنا جای دوری نمیره چون آدم هرچی داره و هر چی میخواد رو برای بچه اش میخواد...
با آرزوی موفقیت