RE: درخواست راهکار عملی برای اینکه به خانواده بگم: زن میخوام!
شما از خاص بودن پدر ومادر صحبت میکنید مکررا.
کی گفته ما باور نمیکنیم خاص هستند؟. چرا باور میکنیم!. حالا که خاصند چه باید کرد؟... باید اول این خاص بودن رو معنی کرد تا معلوم بشه چجوری میشه مشکل رو حل کرد.
تا اینجا که ما فهمیدیم این خاص بودن صرفا به معنای عدم مسئولیت پذیری نسبت به آینده ازدواج و تاهل فرزندانه.
شما این عدم مسئولیت پذیری رو در بخش مالی و معنوی توصیف میکنید درسته؟
فکر میکنید این عدم مسئولیت پذیری ناشی از چیست؟...
ناشی از اضطراب نسبت به آینده بچه ها، یا خدای نکرده خساست، یا ترس از تنها ماندن و علاقه ناخوداگاه به در آغوش و کنار خود نگهداشتن فرزندان یا...؟
مثلا در مورد همان خواهرتان که پدر در مراسم حضور نداشتند،
آیا ایشون مخالفت ابراز میکنند و میگن مثلا دخترم آمادگی ازدواج نداره، یا باید درس بخونه یا من این دامادو نمیخوام یا من پول ندارم خرج عروسی و ... رو بدم یا من نگرانم یا ...؟
یا اینکه همینجوری سکوت میکنن و یکباره غیب میشن؟!...
...
اینا رو فقط میگم محض اطلاع و یادآوری، انشاالله خودتون واقفید که:
بخش اصلی مسئولیتهای ازدواج کردن چه مادی و چه معنوی بر عهده شمایی است که میخواهید ازدواج کنید، هرچقدر هم والدین یک پسر یا دختر ساپرتیو باشند شما خودتون باید مسئولیت انتخابتون رو قبول کنید و پاش بایستید.
خودتون باید تا آخرش هر اتفاقی افتاد باشید، بیماری، بی پولی و.... همسر آینده تون هم همینطوره... اینا هزینه به عنوان یک بزرگسال زندگی کردنه که باید بپردازید.
نمیشه که ما انتظار داشته باشیم ما هر انتخابی میخوایم بکنیم، پدر و مادر به به و چهچه کنند و قربانمان بروند و اشتباهمون رو هم بهمون بگن اما ما بگیم ما خیلی بزرگ شده ایم و خودمان میفهمیم و میدانیم و شما نمی دانید.
و بعد هم هرچه دارند مادی و معنوی خرج ما کنند و ما خیلی شیک برویم سر خانه و زندگی بعد هم هر روز غر بزنیم سرشان که شما بد انتخاب کردین شما ما رو بدبخت کردین... گناه نکرده اند که بچه به دنیا آورده اند و زحمتش را تا این سن کشیده اند که حالا بخوان تقاص پس بدن.
...
RE: درخواست راهکار عملی برای اینکه به خانواده بگم: زن میخوام!
سلام دوست عزیز .
میتونی با خواهر ت در میون بزاری که معمولا برادرها با خواهر راحتن تابرادر .
و خواهرتم آرم آرام و به جاش به مادرت میگه .
سعی کن بتونی حرفهاتو بزنی اینجوری در آینده به مشکل بر میخوری .
کم سن هم نیستی 25 سالته و قراره مرد زندگی بشی و یه خانواده رو اداره کنی .
پدر مادر هرچی باشن. بازم میشه بهشون با طرفندهای نزدیک شد و درد دل کرد و حرفهاتو بهش گفت.
منکه دقیق 25 سالم بود ازدواج کردم. وقتی میخواستم راجب ازدواجم به مادرم بگم وقت شو میدونستم کی بگم.
وقتی مادر داشت قند میشکست شروع میکردم به درد دل کردن.:311:
آخه قند خرد کردن تمرکز میخواد مبادا بزرگ نشه یا انگشتت نره لایه قیچی . بخاطر همین مامان آروم بود
نمیتونست کاری کنه منم از فرست استفاده کردم وحرفم روزدم. :311:
حالا نری یه 7.8تا کله قند بگیری بدی مادر بگی بیا قند بشکن.اونوقت میوفته گردن خودت باید 3 روز بشینی قند خرد کنی.
RE: درخواست راهکار عملی برای اینکه به خانواده بگم: زن میخوام!
من یک اشنای نزدیک داشتم که هر چه به مادرش می گفت برایم زن بگیر مادرش می گفت باشه اما هیچ اقدامی نمی کرد. تا بنده خدا یک 4-5 سالی سر کار بود و البته فرصتهایی رو هم از دست داد. پدرش هم کلا اختلاف سنی زیادی با او داشت و ....
اما اخر سر به خواهرش گفت و خواهرش دختری را با خصوصیاتی که می خواست پیدا کرد و قرار ها را گذاشت (البته با هماهنگی و چرب زبانی برای مادرش) و مادرش را هم برد خواستگاری و بقیه ماجرا.
اگر فکر می کنید خواهری، خاله ای ، عمه ای دارید که دوست دارد شما ازدواج کنید از او بخواهید تا به شما کمک کند. ولی در هر صورت سعی کنید رگ خواب پدر و مادرتان را پیدا کنید.
RE: درخواست راهکار عملی برای اینکه به خانواده بگم: زن میخوام!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
در پایان ، به نظر خودم نیازه که با توجه به اینکه اینجا تاپیک عمومیه ، من مشکلاتم رو برای یکی از دوستان بنویسم و خصوصی ارسال کنم و با مثالهای متعدد ایشون رو از خانواده خاص خودم باخبر کنم ، و نتیجه دوباره توی همین تاپیک پیگیری بشه ، امکانش هست ؟ [/color][/size]
کسی هست که بتونه کمکم کنه ؟
RE: درخواست راهکار عملی برای اینکه به خانواده بگم: زن میخوام!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رازقی
شما این عدم مسئولیت پذیری رو در بخش مالی و معنوی توصیف میکنید درسته؟
فکر میکنید این عدم مسئولیت پذیری ناشی از چیست؟...
ناشی از اضطراب نسبت به آینده بچه ها، یا خدای نکرده خساست، یا ترس از تنها ماندن و علاقه ناخوداگاه به در آغوش و کنار خود نگهداشتن فرزندان یا...؟
[size=large]دقیقاً عدم مسئولیت پذیری در بخش مالی و معنوی .
من فکر می کنم هر چی هست این عدم مسئولیت پذیری از اضطرابشون نسبت به اینده بچه ها نیست ، ترس از تنها ماندن نیست و اصلا اصلا نزدیک بودن بچه هاشون.
خساست هست ، یادشون رفته وظیفه شون نسبت به بچه ها چیه .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رازقی
مثلا در مورد همان خواهرتان که پدر در مراسم حضور نداشتند،
آیا ایشون مخالفت ابراز میکنند و میگن مثلا دخترم آمادگی ازدواج نداره، یا باید درس بخونه یا من این دامادو نمیخوام یا من پول ندارم خرج عروسی و ... رو بدم یا من نگرانم یا ...؟
یا اینکه همینجوری سکوت میکنن و یکباره غیب میشن؟!...
ایشون به یکباره این تصمبم رو گرفتن . خواهرم تمام شرایط رو داشت ، تصمیمی که ایشون گرفتن به ناگهان همه رو در بهت و حیرت فرو برد!:302: سکوت و سکوت .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رازقی
بخش اصلی مسئولیتهای ازدواج کردن چه مادی و چه معنوی بر عهده شمایی است که میخواهید ازدواج کنید، هرچقدر هم والدین یک پسر یا دختر ساپرتیو باشند شما خودتون باید مسئولیت انتخابتون رو قبول کنید و پاش بایستید.
خودتون باید تا آخرش هر اتفاقی افتاد باشید، بیماری، بی پولی و.... همسر آینده تون هم همینطوره... اینا هزینه به عنوان یک بزرگسال زندگی کردنه که باید بپردازید.
نمیشه که ما انتظار داشته باشیم ما هر انتخابی میخوایم بکنیم، پدر و مادر به به و چهچه کنند و قربانمان بروند و اشتباهمون رو هم بهمون بگن اما ما بگیم ما خیلی بزرگ شده ایم و خودمان میفهمیم و میدانیم و شما نمی دانید.
و بعد هم هرچه دارند مادی و معنوی خرج ما کنند و ما خیلی شیک برویم سر خانه و زندگی بعد هم هر روز غر بزنیم سرشان که شما بد انتخاب کردین شما ما رو بدبخت کردین... گناه نکرده اند که بچه به دنیا آورده اند و زحمتش را تا این سن کشیده اند که حالا بخوان تقاص پس بدن.[/size]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رازقی
...
ببینید ، من ، کسی که اینجاست این حرفها رو از بره . تنها چیزی که من می خوام حمایت معنویه . دیگه هیچی . نه کمک مالی می خوام . به فکرم باشن.
RE: درخواست راهکار عملی برای اینکه به خانواده بگم: زن میخوام!
برادرم خودتون دست به كار بشين و هيچ گونه توقع مالي و معنوي از خانوادتون نداشته باشين و از همون اول هم به كسي كه به خواستگاريش ميريد بگيد كه دست تنها ميخواين كاراتون رو سر و سامان بديد.ميتوانيد از كمك خواهر و برادر ها هم در اين زمينه كمك بگيريد .مشورت كنيد و ازشون بخواين كه حكم بزرگتر رو براتون ايفا كنن.البته بيشتر از جنبه ي معنوي .وقتي شما بچه ها همه با هم هماهنگ باشيد كارهات بهتر پيش ميره به خواهر و برادرات يا كساني كه باهاشون احساس صميميت و نزديكي ميكنيد ميتوانند گزينه هاي خوبي باشند براي كمك به شما و پيدا كردن مورد مناسب .خودتون هم دقتتون رو بيشتر كنيد و ببينيد كه دختر مناسب در بين افرادي كه ميشناسيد وجود داره يا نه.بالاخره يه نفر پيدا خواهد شد كه به شما كمك كنه.زياد هم نگران نباشيد.عجله هم نداشته باشيد.ازدواج در كنار درس خوندن سختي هاي خاص خودش رو هم داره.چون به نظر مياد كه شما جز بچه هاي ته تغاري خونه هستين و تجربه ي خواهر و برادرا از شما بيشتر و اصولا خواهرهاي بزرگ بسيار دلسوز برادرهاي كوچكشان هستند.به هر حال به خدا توكل كنيد كه خيلي وقتا اون اتفاقايي رو كه ما فكر ميكنيم اتفاق نمي افتد.مهم اينه كه يه مورد خوب پيدا كنيد كه براي يه عمر با هم زندگي خوبي داشته باشين چه پدر و مادر بخوان درك كنن و چه نخوان.خواهر و برادراتون بسيار ميتونن از تجربه هاي خودشون براتون بگن و شما هم استفاده كنيد .خوشحال باش كه تنها نيستي.
شما خودتون به فكر خودتون باشيد و از اونا توقع نداشته باشيد درسته پدر و مادرن ولي وقتي به قول شما خاصند بايد به فكر يه راه حل باشيد براي حل اين مشكل ،نه اين كه زانوي غم به بغل بگيريد و ناراحت باشيد از اين موضوع.
RE: درخواست راهکار عملی برای اینکه به خانواده بگم: زن میخوام!
سلام اقای امید!اینکه میبینم هنوز پی این ماجرایی احساس میکنم داری در جا میزنی.میدونم ازدواج حامی میخاد..یکی که به ادم دلگرمی بده..اما شما به این رسیدی که حامی نداری چرا خودمونو گول بزنیم؟ توی هر قشری خوب وبد حق وباطل درست و غلط داریم. این که میگیم پدر مادر رضایتشون واجبه این در شرایط عادیه. برادر من شما که اینقد نیاز به ازدواج دارین (مثل همه جوونا)باید بدونیین که ما خودمون در درجه اول مسوول زندگیمونیم. فک میکنم شما خیلی وابسته این به پدر و مادرتون .ینی نمیدونین که واقعا باید دست بکار شین؟ ببین هیچ کاری سخت نیس. اینجوری خودتو هم حساس میکنی واگه ادامه بدی به این دور زدن مساله شاید کمی خوب نباشه.
RE: درخواست راهکار عملی برای اینکه به خانواده بگم: زن میخوام!
قاصدک تنهای عزیز.
بلـــــــــــــــــه. من حامی ندارم و نیازی نیست که این قضیه رو پنهان کنم .
من نمی دونم که باید دست به کار بشم ، باید دست به کار بشم ؟ خودم تنها بدون حامی هام (!)؟
RE: درخواست راهکار عملی برای اینکه به خانواده بگم: زن میخوام!
امیداقا. اگه من جای شما بودم اول خودم اقدام میکردم چون با این کار میتونستم به خانوادم نشون بدم که از لحاظ عقلی و احساسی و... به حدی رسیدم که بتونم یه زندگی مستقل رو اداره کنم و میتونم رو پای خودم وایسم البته سعی میکردم که به قوانین نا نوشته و عرف جامعه و خانوادم پایبند باشم چون اینطوری به عنوان یه خط شکن و ........ بهم نگاه نمیکنن.اما اگه کلا نمیتونین خودتون اقدام کنین میتونین این موضوع رو با کسی که راحت میتونین باهاش حرف بزنین مطرح کنین مثلا از برادرتون و همسر ایشون میتونین کمک بگیرین .البته به نظر من اگه زنداداشتون رابطه ی خوب با مادر تون دارن بهتره اول از مادرتون شروع کنین.البته شما اشاره نکردین که خواهر دارین یا نه چون اینجور موقع ها خیلی به داد ادم میرسن.
RE: درخواست راهکار عملی برای اینکه به خانواده بگم: زن میخوام!
خواهر دارم آره ، یه بار هم بهش گفتم ولی واکنش خاصی نشون نداده.